نسبت مفهومی نظریه معماری سرآمد با سایرجریان های هویت گرا در کشورهای در حال توسعه
منبع:
رهپویه حکمت هنر دوره اول پاییز ۱۴۰۱ شماره ۱
27 - 38
حوزه های تخصصی:
گرایش به «هویت» در کشورهای در حال توسعه و به خصوص کشورهای اسلامی، بیش از هر زمان دیگر مورد توجه قرار گرفته؛ به گونه ای که امروزه جریان های هویت گرا به یکی از مهمترین جریان ها در هنر معاصر کشورهای اسلامی تبدیل شده اند. ادبیات موضوع نشان می دهد که این جریان ها، در کنار نقاط قوت فراوان، ضعف های متعددی نیز داشته اند. در ایران نیز، در کنار سایر گرایش ها، نظریه معماری سرآمد، با بیانی معاصر از تعامل فناوری و شکوفایی، به ترسیم الگوی مختار جمهوری اسلامی ایران می پردازد. مساله اصلی پژوهش یافتن شباهت ها و تفاوت های نظریه پیشنهادشده، با سایر نظریه های رقیب در کشورهای اسلامی است. هدف اصلی پژوهش بازخوانی گرایش های تجدیدحیاتگرایانه در کشورهای اسلامی، و تحلیل نقاط قوت و ضعف آن ها در مقایسه به نظریه «سرآمدی در هنر و معماری» است. بر اساس هدف غایی ترسیم شده، نتایج پژوهش می تواند چارچوبی برای سیاست گذاری های جامع نگر در عرصه هنر و معماری کشورهای اسلامی را فراهم آورد. از نظر روش شناختی، پژوهش با راهبرد استدلال منطقی و روش توصیفی-تحلیلی، به بررسی نظریه ها و رویه های تجدیدحیاتگرا در هنر و معماری کشورهای اسلامی می پردازد. در تحلیل آثار و رویه ها، از روش های تحلیل محتوای معنایی و مدل سازی استفاده می کند. پژوهش با رویکرد آینده نمایی، به دنبال ترسیم چیستی الگوی مطلوب از هنر و معماری، در تراز سند چشم انداز بیست ساله جمهوری اسلامی ایران؛ به عنوان الگویی الهام بخش برای سایر کشورهای اسلامی است. دستاورهای پژوهش نشان می دهد که هر دو جریانِ فناوری-ستیز و سنت-ستیز، در عمل به نوعی «سنتگرایی افراطی» و یا «معماری تقلیدی» منتهی شده اند. کاستی مهم نظریه های موجود در عرصه هنر و معماری کشورهای اسلامی، فقدان کاربردی بودن در عرصه طراحی، و ضعف در جامعیت است. نظریه معماری سرآمد با نقدِ سنتگرایی افراطی و جریان تقلیدی، و با پیشنهاد نگاهِ آینده گرا و مفهومی، بستری را برای تعامل هویت بومی و فناوری برای آینده هنر و معماری کشورهای اسلامی پیشنهاد می دهد.