مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
کودکان بی سرپرست و بدسرپرست
حوزه های تخصصی:
در این پژوهش اثربخشی بازی درمانی مبتنی بر بازی های زبانشناختی بر رشد آگاهی واج شناختی کودکان مقیم شیرخوارگاه یا مرکز شبه خانواده بررسی شد.نمونه ای شامل 24کودک پسر بی سرپرست وبدسرپرست سنین 4-5 سال بودکه در مراکز شبه خانواده نگهداری بود که به تصادف در دو گروه آزمایش(12نفر) و گروه گواه(12نفر) قرارگرفتند و پرسشنامه آگاهی واج شناختی که شامل خرده مقیاس آگاهی هجایی،آگاهی درون هجایی وآگاهی واجی بود به عنوان پیش آزمون و پس آزمون اجرشد و کودکان گروه آزمایش ده جلسه بازی درمانی مبتنی بر بازی های زبانشناختی را دریافت کردند.نتایج آزمون تحلیل کوواریانس نشان داد کودکانی که بازی های زبان شناختی را دریافت کرده بودند، در پس آزمون افزایش معناداری در آگاهی واج شناختی در مقایسه با گروه گواه داشتند. یافته های این پژوهش حکایت از آن دارد که ارائه برنامه های آموزشی- توانبخشی در قالب بازی های زبان شناختی می تواند موجب افزایش آگاهی واج شناختی و ظرفیت های زبان شناختی کودکان مقیم شبه خانواده شود و می تواند در کار بالینی در قلمرو پیشگیری و ترمیم زمینه سازهای مشکلات خواندن در پرورشگاه ها و مهدهای کودک بکارگرفته شود.
اثربخشی آموزش شایستگی هیجانی بر افزایش دانش هیجانی، تنظیم هیجانی و کاهش پرخاشگری کودکان بی سرپرست و بد سرپرست(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: با توجه به افزایش روز افزون کودکان بی سرپرست و مشاهده ناسازگاری ها و اختلالات هیجانی در آنها که بر اثر جدایی از کانون خانواده به وجود می آید، توجه خاص به این کودکان احساس می گردد. لذا هدف پژوهش حاضر بررسی تاثیر آموزش شایستگی هیجانی بر افزایش دانش هیجانی، تنظیم هیجانی و کاهش پرخاشگری کودکان بی سرپرست و بد سرپرست بود.
روش: پژوهش حاضر از نوع شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل کلیه کودکان پسر بی سرپرست و بدسرپرست با دامنهی سنی 4-8 سال در مراکز نگهداری شهر مشهد بودند. نمونه آماری شامل 18 کودک با رفتار پرخاشگرانه که با استفاده از نظر مربی و پرسشنامه پرخاشگری کودکان پیش دبستانی انتخاب شدند و در دو گروه آزمایش (9) و گروه کنترل (9) گمارده شدند. گروه آزمایش در 10 جلسه 60 دقیقه ای، هفته ای دو جلسه تحت آموزش شایستگی هیجانی قرار گرفتند. گروه کنترل هیچ مداخله ای دریافت نکردند. پرسشنامه پرخاشگری کودکان پیش دبستانی ارومیه، آزمون تطبیق هیجانی و مقیاس ارزیابی خود نظم بخشی پیش دبستانی و خرده آزمون گنجینه لغات مقیاس هوشی وکسلر پیش دبستانی در پیش و پس آزمون اجرا شد.
یافته ها: نتایج حاصل از آزمون تحلیل کوواریانس، نشان داد که نمره دانش هیجانی، تنظیم هیجانی در کودکان گروه آزمایش در مرحله پس آزمون بیش از گروه کنترل بود. همچنین نمره پرخاشگری در گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل در پس آزمون کاهش داشت. یافته های حاصل از آزمون تحلیل کوواریانس چند متغیره بین مؤلفه های دانش هیجانی نشان داد که بین دوگروه در نمره پس آزمون دانش موقعیت هیجانی تفاوت معناداری وجود دارد.
نتیجه گیری: آموزش شایستگی هیجانی می تواند روش مؤثری برای افزایش دانش هیجانی، تنظیم هیجانی و کاهش پرخاشگری کودکان باشد.
مقایسه پرخاشگری و دانش هیجانی کودکان پسر بی سرپرست و بدسرپرست با کودکان عادی
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: با توجه به افزایش روزافزون کودکان بی سرپرست و مشاهده سازش نایافتگی و اختلال های هیجانی در آنها که بر اثر جدایی از کانون خانواده به وجود می آید، توجه خاص به این کودکان احساس می گردد .هدف این پژوهش مقایسه پرخاشگری و دانش هیجانی کودکان پسر بی سرپرست و بد سرپرست با کودکان عادی بود.
روش: طرح پژوهش توصیفی از نوع علی- مقایسه ای بود. به منظور بررسی فرضیه های پژوهش، 64 کودک 4 تا 6 ساله پسر شامل32 نفر بی سرپرست و بدسرپرست و 32 نفر عادی به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. سپس با استفاده از پرسشنامه پرخاشگری کودکان پیش دبستانی واحدی (1386) و آزمون تطبیق هیجانی ایزارد و همکاران (2003)، ارزیابی شدند. داده ها با استفاده از روش آماری t دو گروه مستقل و آزمون تحلیل واریانس چندمتغیره تجزیه و تحلیل شد.
یافته ها: نتایج آزمون t نشان داد، میزان پرخاشگری کودکان بی سرپرست و بد سرپرست به طور معناداری از کودکان عادی بیشتر بود (0001/0=p). دانش هیجانی کودکان بی سرپرست و بد سرپرست به طور معناداری کمتر از کودکان عادی بود (0001/0=p). نتایج آزمون تحلیل واریانس چندمتغیره نشان داد میزان مؤلفه های دانش هیجانی کودکان بی سرپرست و بد سرپرست به طور معناداری کمتر از کودکان عادی بود (05/0>p).
نتیجه گیری: نتایج این مطالعه نشان داد که میزان پرخاشگری و دانش هیجانی فرزندان تا حد زیادی تحت تأثیر شیوه های سرپرستی والدین است.
تأثیر آموزش مثبت اندیشی بر ادراک شایستگی و مهارت های اجتماعی کودکان بی سرپرست و بدسرپرست(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: ازآنجایی که مثبت اندیشی بر بسیاری از جوانب زندگی افراد تأثیر عمده ای دارد، هدف از اجرای این پژوهش بررسی تأثیر آموزش مثبت اندیشی بر ادراک شایستگی و مهارت های اجتماعی کودکان بی سرپرست و بد سرپرست 10 تا 12 ساله بود.
تأثیر آموزش تاب آوری بر سبک های مقابله ای و خوش بینی کودکان بی سرپرست و بدسرپرست(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف : بی سرپرستی و بدسرپرستی همواره اثرات روانی و تربیتی منفی بر کودکان داشته است. پژوهش حاضر با هدف هدف این پژوهش تعیین اثربخشی آموزش تاب آوری بر سبک های مقابله ای و خوش بینی کودکان بی سرپرست و بدسرپرست بود . روش : این پژوهش به روش شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل تمامی دختران 12 تا 16 ساله بی سرپرست و بدسرپرست ساکن در مراکز نگهداری این کودکان در شهر اردبیل در سال 1395 بودند که از میان آنها 30 نفر به طور تصادفی ساده انتخاب و در دو گروه آزمایش (15 نفر) و گروه کنترل (15 نفر) جای دهی شدند. شرکت کنندگان گروه آزمایش، آموزش تاب آوری را طی 9 جلسه دریافت نمودند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه سبک های مقابله (پاکر و اندلر،1990) و خوش بینی ( شی یر، کارور و بریج ، 1994) استفاده شد و برای تحلیل داده ها از آزمون تحلیل کوورایانس تک متغیره و چندمتغیره استفاده گردید. یافته ها: نتایج تحلیل کوواریانس نشان داد که تفاوت آماری معنی داری بین میانگین نمرات پس آزمون دو گروه در سبک های مقابله ای مسئله مدار 0/0505/0 > P ، 15/16= F ) ، هیجان مدار (0/05 > P ، 36/9= F ) و خوش بینی (01/0> P ،21/24= F ) وجود داشت ولی در سبک مقابله اجتنابی (0/05 < P ، 45/1= F ) تأثیر معناداری یافت نشد. نتیجه گیری : با توجه به یافته های پژوهش می توان نتیجه گرفت که آموزش تاب آوری با افزایش انعطاف پذیری و بهبود سلامت روان شناختی منجر به افزایش سبک های مقابله ای کارآمد و خوش بینی در کودکان بی سرپرست و بدسرپرست شده است بنابراین می توان از آموزش تاب آوری در جهت ارتقاء سلامت روانی و اجتماعی افراد استفاده نمود.
طراحی الگوی آموزش مبتنی بر نمایش خلاق به منظور بهبود مشکلات ارتباطی کودکان بی سرپرست و بدسرپرست(مقاله علمی وزارت علوم)
کودکان بی سرپرست و بدسرپرست دارای مشکلات متعددی ازجمله مشکلات ارتباطی به ویژه مشکلات زبانی و ضعف واژگان هستند و نمایش خلاق با داشتن پیشینه ی مناسب در زمینه ی توسعه ی توانایی های ارتباطی می تواند در بهبود این مشکلات مؤثر باشد. لذا پژوهش حاضر با هدف طراحی الگوی آموزش مبتنی بر نمایش خلاق به منظور بهبود مشکلات ارتباطی کودکان بی سرپرست و بدسرپرست انجام گرفت. پژوهش پیشِ رو با رویکرد ترکیبی و در دو مرحله انجام شد. در بخش کیفی مؤلفه های الگوی آموزش مبتنی بر نمایش خلاق و ترتیب و توالی این مؤلفه ها از طریق مرور نظام مند منابع مشخص شد و در بخش کمی اعتبار الگوی طراحی شده به روش کمُی و با استفاده از پرسشنامه ی محقق ساخته مورد بررسی قرار گرفت. درنهایت، الگوی آموزشی بر اساس تحلیل کیفی و استخراج مضامین اصلی و پرتکرار در منابع طراحی شد. مؤلفه های این الگو طبق مراحل اصلی طراحی آموزشی )تجزیه و تحلیل مشکل، طراحی، اجرا، ارزشیابی، اصلاح و تجدیدنظر) تعریف شدند. برای اجرای الگو در محیط آموزشی کودکان بی سرپرست و بدسرپرست هشت گام آموزشی (تعیین محتوا، معرفی دوره، اجرای پیش آزمون رشد زبان، انجام تمرین حرکتی، تمرین نمایشی، تمرین بداهه پردازی، اجرای نمایش خلاق و اجرای پس آزمون) پیشنهاد شد. اعتبار الگو نیز طبق تحلیل توصیفی و نتایج آزمون خی دو، ازنظر متخصصان تأیید گردید.
پیش بینی افسردگی بر اساس حمایت اجتماعی و عوامل شناختی در کودکان بی سرپرست و بدسرپرست(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
منبع:
رفاه اجتماعی سال ۱۹ زمستان ۱۳۹۸ شماره ۷۵
202-183
حوزه های تخصصی:
مقدمه: یکی از اختلالات شایع دوران کودکی افسردگی است که پژوهشگران بر شناسایی عوامل مرتبط با آن در دوره کودکی تاکید کرده اند. هدف پژوهش حاضر بررسی پیش بینی پذیری افسردگی بر اساس حمایت اجتماعی و عوامل شناختی در کودکان بی سرپرست و بدسرپرست بود. روش: پژوهش حاضر توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری این پژوهش را کلیه کودکان مراکز بهزیستی تهران به تعداد 1120 کودک 7 تا 12 سال در 79 مرکز در سال 1396 تشکیل داده که 545 نفر به شیوه نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه افسردگی کودکان کواکس (1992)، پرسشنامه سبک اسنادی کودکان پترسون و سلیگمن (1984)، پرسشنامه نگرش ناکارآمد-کودکان (دوالساندرو و بورتون، 2006)، پرسشنامه مثلت شناختی کودکان (کاسلو و همکاران، 1992) و پرسشنامه حمایت اجتماعی پروسیدانو و هلر (1983) بودند که با رعایت اصول اخلاقی پژوهش به اعضای نمونه ارائه شدند. یافته ها: نتایج نشان دهنده این بود که از بین عوامل شناختی، سبک های اسنادی، نگرش ناکارآمد و مثلث شناختی پیش بین های معناداری برای افسردگی کودکان بودند. همچنین مشخص شد که حمایت اجتماعی نیز پیش بین معناداری برای افسردگی کودکان می باشد. بحث: این یافته ها به معنای آن است که در تبیین ریشه های آسیب شناختی افسردگی در کودکان، به ویژه کودکانی که دارای ساختار منسجم خانوادگی نیستند، بایستی به نقش حمایت اجتماعی در کنار عوامل شناختی توجه ویژه ای داشت. .