مطالب مرتبط با کلیدواژه

گرایش به تفکر انتقادی


۲۱.

تحلیل معادلات ساختاری در رابطه بین الگوهای ارتباطی خانواده با گرایش به تفکر انتقادی و شادکامی دانش آموزان با نقش میانجی انعطاف پذیری شناختی در دانش آموزان

کلیدواژه‌ها: الگوهای ارتباطی خانواده گرایش به تفکر انتقادی شادکامی انعطاف پذیری شناختی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۹۷ تعداد دانلود : ۱۴۸
زمینه و هدف: مهارت های تفکر انتقادی به خودی خود، نوعی از مهارت های شناختی است که بر راهبردهای شناختی و جنبه گرایش به تفکر انتقادی بر اجزای نگرشی تفکر و انگیزه پایدار درونی برای حل مسائل تأکید دارد. مطالعه حاضر با هدف تعیین برازش مدل مبتنی بر رابطه بین الگوهای ارتباطی خانواده با گرایش به تفکر انتقادی و شادکامی با نقش میانجی انعطاف پذیری شناختی در دانش آموزان انجام شد. روش پژوهش: روش پژوهش حاضر از نوع توصیفی-همبستگی بود. جامعه آماری این مطالعه دانش آموزان دختر مقطع دوم متوسطه مدارس دولتی شهر چالوس بودند. با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای نمونه ای به حجم 319 نفر انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده ها پرسشنامه گرایش به تفکر انتقادی ریکتس (2003)، پرسشنامه انعطاف پذیری شناختی دنیس و وندروال (2010)، پرسشنامه الگوهای ارتباطی کوئرنر و فیتزپاتریک (2002) و فهرست شادکامی آکسفورد (آرگایل و همکاران، 1989) بود. تجزیه و تحلیل داده ها با روش همبستگی پیرسون انجام شد. یافته ها: نشان داد بین الگوهای ارتباطی خانواده با گرایش به تفکر انتقادی (34/0=r؛ 05/0>P) و شادکامی (35/0=r؛ 05/0>P) رابطه مثبت و معنادار وجود دارد. بین انعطاف پذیری شناختی با گرایش به تفکر انتقادی (73/0=r؛ 01/0>P) و شادکامی (69/0=r؛ 01/0>P) رابطه مثبت و معنادار وجود دارد. نتیجه گیری: بر اساس نتایج مدلیابی معادلات ساختاری مدل مبتنی بر رابطه بین الگوهای ارتباطی خانواده با گرایش به تفکر انتقادی و شادکامی با نقش میانجی انعطاف پذیری شناختی در دانش آموزان از برازش کافی برخوردار است. انتظار می رود تاثیر عواملی همچون الگوهای ارتباطی خانواده و انعطاف پذیری شناختی بر افزایش شادکامی و گرایش به تفکر انتقادی در دانش آموزان مورد توجه محققان و برنامه ریزان تعلیم و تربیت و مشاوران قرار گیرد.
۲۲.

بررسی رابطه گرایش به تفکر انتقادی و نیاز برای شناخت با مدارا با ابهام: نقش واسطه ای سبک های عقلانی-شهودی پردازش اطلاعات

کلیدواژه‌ها: گرایش به تفکر انتقادی نیاز به شناخت مدارا با ابهام سبک های عقلانی - شهودی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۴۲ تعداد دانلود : ۱۷۴
هدف پژوهش حاضر، بررسی رابطه گرایش به تفکر انتقادی و نیاز برای شناخت با مدارا با ابهام: نقش واسطه ای سبک های عقلانی-شهودی پردازش اطلاعات است. جامعه آماری پژوهش شامل دانشجویان دانشگاه یاسوج بوده و حجم گروه نمونه با توجه به جدول مورگان و کرجسی برابر با 400 نفر به شیوه نمونه گیری در دسترس تعیین شد. روش تحقیق از نوع توصیفی و همبستگی بوده و برای تجزیه و تحلیل داده ها از روش بوت استراپ و معادلات ساختاری استفاده شد. ابزارهای سنجش در این تحقیق، شامل چهار مقیاس گرایش به تفکر انتقادی استنویچ و وست (2007)، نیاز برای شناخت کاسیوپو، پتی و کائو (1984)، مدارا با ابهام هرمن و همکاران (2010) و سبک های پردازش اطلاعات اصلاح شده 20 آیتمی اپستاین (1998) بودند. نتایج حاصل از تحلیل داده ها نشان داد که رابطه مثبت و معناداری بین گرایش به تفکر انتقادی و نیاز برای شناخت با مدارا با ابهام وجود دارد؛ نیز گرایش به تفکر انتقادی، تنها با سبک پردازش شهودی و نیاز برای شناخت، با هر دو سبک عقلانی-شهودی پردازش اطلاعات، رابطه مثبت و معناداری دارند. همچنین تنها سبک پردازش شهودی، نقش واسطه ای در رابطه ی بین گرایش به تفکر انتقادی و با مدارا با ابهام؛ و هر دو سبک پردازش عقلانی-شهودی پردازش اطلاعات، نقش واسطه ای در رابطه ی بین نیاز برای شناخت و مدارا با ابهام را در این پژوهش ایفا می کنند. که این را می توان به شرایط اقتصادی-اجتماعی-فرهنگی و نوع شرایط حاکم بر آموزش جامعه ما مربوط دانست. براساس نتایج این پژوهش، تجدید نظر در نظام آموزشی مدارس و دانشگاه ها، می تواند به افزایش گرایش به تفکر انتقادی، نیاز به شناخت و سبک های پردازش اطلاعات و در نهایت به مدارا با ابهام دانش آموزان و دانشجویان، کمک کند.
۲۳.

اثربخشی روش آموزش معکوس بر گرایش به تفکر انتقادی دانش آموزان(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: آموزش معکوس بلوغ شناختی خلاقیت درگیری ذهنی گرایش به تفکر انتقادی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۶۰ تعداد دانلود : ۲۱۹
پژوهش حاضر، با هدف تعیین اثربخشی روش آموزش معکوس بر گرایش به تفکر انتقادی (خلاقیت، بلوغ شناختی و درگیری ذهنی) دانش آموزان انجام گرفت. روش پژوهش، نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه ی آماری پژوهش را تمامی دانش آموزان دختر پایه ی نهم دوره ی اوّل متوسطه در سال تحصیلی 1400-1399 تشکیل دادند. برای انتخاب نمونه، ابتدا با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس، دو مدرسه از میان مدارس دوره ی اوّل متوسطه انتخاب شدند. سپس، از هر مدرسه یک کلاس پایه ی نهم انتخاب و با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی، دانش آموزان یکی از کلاس ها به عنوان گروه آزمایش و دانش آموزان کلاس دیگر به عنوان گروه کنترل تعیین گردیدند. به دانش آموزش گروه آزمایش با استفاده از روش معکوس، آموزش داده شد. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه ی گرایش به تفکر انتقادی Ricketts (2003) استفاده شد. داده ها با استفاده از روش آماری تحلیل کوواریانس مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفتند. یافته ها نشان داد که روش آموزش معکوس بر گرایش به تفکر انتقادی (خلاقیت، بلوغ شناختی و درگیری ذهنی) دانش آموزان اثربخش بوده و باعث افزایش گرایش به تفکر انتقادی (خلاقیت، بلوغ شناختی و درگیری ذهنی) دانش آموزان گروه آزمایش شده است؛ بنابراین، فرضیه ی پژوهش مورد تأیید قرار گرفت (01/0>p). با توجه به یافته ی به دست آمده از این تحقیق می توان این گونه نتیجه گرفت که به کارگیری روش آموزش معکوس از طرف معلمان خواهد توانست در بالا بردن گرایش به تفکر انتقادی (خلاقیت، بلوغ شناختی و درگیری ذهنی) از سوی یادگیرندگان مؤثر باشد و به موجب آن منجر به عملکرد مؤثرتر یادگیرندگان گردد. درواقع، روش آموزش معکوس روشی مؤثر در یاددهی و یادگیری در جهانی است که می بایست به عنوان بخشی از سیستم جامع یادگیری مادام العمر در مدارس تبدیل شود.
۲۴.

پیش بینی گرایش به تفکر انتقادی دانشجویان بر اساس باو رها ی معرفت شناختی و جوّ روانی- اجتماعی کلاس درس(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: گرایش به تفکر انتقادی باورهای معرفت شناختی جو روانی - اجتماعی کلاس

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۶۳ تعداد دانلود : ۴۱
هدف اصلی این پژوهش، پیش بینی گرایش به تفکر انتقادی بر اساس باورهای معرفت شناختی و جوّ روانی- اجتماعی کلاس درس دانشجویان دانشگاه یزد بود. روش: این مطالعه از نوع توصیفی- همبستگی است و جامعه آماری پژوهش شامل دانشجویان دانشگاه یزد در سه دانشکده علوم انسانی، علوم پایه و فنی مهندسی است؛ که با روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای 120 نفر (63 دختر و 57 پسر) از آنها برای نمونه انتخاب شدند. آزمودنی ها به سه پرسشنامه گرایش به تفکر انتقادی ریتکس، معرفت شناختی شومر و جوّ روانی- اجتماعی کلاس درس پاسخ دادند. داده ها با استفاده از آزمون رگرسیون همزمان و آزمون t به کمک نرم افزار SPSS 22 تحلیل شد. یافته ها: نتایج یافته های پژوهش نشان داد که بین باورهای معرفت شناختی و گرایش به تفکر انتقادی، همبستگی معنادار و منفی وجود دارد. همچنین، نتایج آزمون t بیانگر تفاوت دختران و پسران در عامل انضباط است (05/0>p). نتیجه گیری: پژوهش حاضر نشان داد که باورهای معرفت شناختی، گرایش به تفکر انتقادی را پیش بینی می کند، ولی جوّ روانی-اجتماعی کلاس درس پیش بینی کننده گرایش به تفکر انتقادی نیست.
۲۵.

بررسی وضعیت گرایش به تفکر انتقادی و رابطه آن با عملکرد تحصیلی (مورد مطالعه: دانشجویان کارشناسی ارشد دانشگاه یزد)(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: گرایش به تفکر انتقادی عملکرد تحصیلی کارشناسی ارشد دانشگاه یزد

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۶۶ تعداد دانلود : ۶۰
هدف مقاله حاضر، بررسی وضعیت گرایش به تفکر انتقادی و رابطه آن با عملکرد تحصیلی در دانشجویان کارشناسی ارشد دانشکده های علوم انسانی، زبان و ادبیات و فنی- مهندسی دانشگاه یزد است. نمونه تحقیق شامل 280 نفر از دانشجویان دختر و پسر از سه دانشکده بودند که به روش نمونه گیری طبقه ای انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه گرایش به تفکر انتقادی ریکتس (2003) استفاده شد. داده ها با استفاده از تحلیل واریانس عاملی و همبستگی پیرسون، تجزیه و تحلیل شدند. نتایج نشان داد که بیشتر دانشجویان کارشناسی ارشد به تفکر انتقادی گرایش متوسط دارند و میان گرایش به تفکر انتقادی و عملکرد تحصیلی دانشجویان همبستگی مثبت و معنادار اما ضعیف وجود دارد. میزان گرایش به تفکر انتقادی در دانشجویان دانشکده علوم انسانی به طور معناداری بیشتر از دانشجویان دانشکده فنی- مهندسی بود. همچنین میان دانشجویان دختر و پسر در گرایش به تفکر انتقادی تفاوت معناداری وجود نداشت. نتایج این پژوهش، لزوم بررسی راهکارهای تقویت تفکر انتقادی در دانشجویان دانشکده های مختلف به ویژه بررسی عوامل تأثیرگذار بر تدریس و ارزشیابی را گوشزد می کند.