مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
صورت و معنا
حوزه های تخصصی:
فرایند تکرار یکی از فرایند های صرفی زایا ست که درباره ی آن در زبانهای مختلف و در چهار چوب نظریات مختلف زبانشناختی (دستور زایشی ، نظریه بهینگی و برنامه کمینگی ) مطالعات جامعی صورت گرفته است.اکنون با رشد زبانشناسی پیکره ای و مطالعات پیکره بنیاد می توان پژوهش های صرفی از این دست را دقیق تر به سامان رساند. تکرار در دونوع کامل و ناقص از سوی زبانشناسان (شقاقی 1389، هسپلمت 2002 و بائر 2003) بررسی شده است. تکرار کامل به معنای تکرار کامل یک پایه موسوم به جزء دو گانی است و تکرار ناقص به معنای افزودن جزئی به آغاز یا پایان یکی از پایه هاست. در این مقاله نوع کامل این فرایند زایای صرفی رادر زبان فارسی مورد بررسی قرار داده ایم تا به معانی و ساختار های غالب حاصل از آن و ویژگی های معنایی جزء دوگانی دست یابیم. برای دستیابی به این ویژگی ها به کمک زبانشناسی پیکره ای به پیکره ای جامع و قابل قبول در زبان فارسی نیاز بود که برای برای پژوهش حاضر لغتنامه متوسط دهخدا انتخاب شد. نخست کلیه ی دوگانی های کامل موجود در فرهنگ متوسط دهخدا به همراه توضیحات مربوط به ساخت آنها و معانی اشان استخراج شدند. تعداد دوگانی ها ی استخراج شده 299 مورد بود و آنگاه این داده ها بر اساس ساختار ، معنا و ویژگی های جزء دوگانی دسته بندی شدند. پس از بررسی معانی و ساختار ها نتایج جالبی به دست آمد. نتایج حاصل از بررسی و طبقه بندی داده ها نشان می دهند که به غیر از اصوات ساخت غالب در دوگان سازی ها قید است و به لحاظ معنا ، معنای غالب معنای قلت است و درصد غالب ساختها از عناصر معنا دار تشکیل شده اند. دیگر آنکه حتی اجزاء بی معنا نیز در ایجاد ساخت دو گانی شرکت کرده اند و در موارد متعددی معنای ساخت حاصل ربطی به معنای اجزاء دو گانی ندارد و معنایی کاملا جدید و متفاوت ایجاد شده است. در این میان تعداد نام آواها یا اصوات یک سوم ساختهارا تشکیل می دهند که حتی اصوات نیز نوعی معنا از خود ارائه می دهند و همه ی آنها فاقد معنا نیستند.نتایج حاصل از این پژوهش پیکره بنیاد در آموزش زبان فارسی ، تهیه پیکره های دوزبانه و نیز تسهیل فرایند ترجمه ماشینی کار آمد باشد و نخستین حاصل آن پیکره ای نسبتا جامع از دو گانی های کامل در زبان فارسی است که در شبکه های واژگانی بسیار کار آمد است.
چالش در کارکرد تربیتی هنرهای سنتی در مواجهه با نظام آموزشی معاصر (غرب)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هنرهای سنتی، کارکرد تربیتی در حیطه دین و اخلاق داشته اند. این کارکرد ناشی از هماهنگی صورت با معنا بوده است. مناسبت صورت با معنا منجر به سیر از ظاهر به باطن شده و فرایند تعلیمی آن در این مرحله شکل می گیرد. یگانگی صورت و معنا در هنرهای سنتی دوره معاصر نادیده گرفته شده و به تبع، فرایند تعلیمی آن از دست رفته است. سؤال این است که جدایی صورت از معنا در هنرهای سنتی چگونه به وجود آمده و چه آسیب هایی را به دنبال داشته است؟ فرض آن است که نحوه آموزش و تأثیرپذیری هنرهای سنتی از نظام آموزشی و ملاک های ارزش گذاری تفکر غرب، این آسیب را به وجود آورده است. به جهت رسیدن به جواب، منابع به روش کتابخانه ای شناسایی و ویژگی های هنری دو بازه زمانی قدیم و معاصر مطابقت داده شده است. با تحلیل محتوایی، یافته های پیش رو به دست آمده است: اختلال در وحدت صورت و معنا ناشی از 1. جدا افتادن هنرمندان هنرهای سنتی از علوم دیگر؛ 2. نادیده گرفتن مراحل منطقی آموزش؛ 3. اهمیت شیوه شخصی به دلیل اصالت یافتن فردیت و نوآوری است. با توجه به دستاوردها، نتیجه مهم قابل ذکر، از دست رفتن وجه تعلیمی به واسطه اختلال در سیر از ظاهر آثار به باطن آنهاست.
مقایسه ی صورت و معنا در غرلیات خواجوی کرمانی و جلال الدین عضد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شعرپژوهی سال دهم پاییز ۱۳۹۷ شماره ۳ (پیاپی ۳۷)
69 - 94
حوزه های تخصصی:
غزل یکی از مهمترین قالب های شعر فارسی است که شاعران در سرودن این قالب گاه از یکدیگر تأثیر و تأثر می پذیرند و این مسأله یعنی تأثیرگذاری گذشتگان در آیندگان یا شاعران معاصر از یکدیگر، امری بدیهی و مسلم است. خواجوی کرمانی و جلال الدین عضد یزدی هر دو از شاعران بزرگ قرن هشتم هستد که کمتر به این دو و اشعارشان توجه شده، یکی از دلایل عمده ی این کم توجهی، ظرف زمانی ای است که این دو، در آن پرورش یافته اند. یک قرن قبل از ولادت این دو؛ یعنی قرن هفتم، در همان فضا سعدی شیرازی یکه تاز قلمرو سخن بود و هم زمان با این دو نیز شاعر بزرگی چون خواجه حافظ، گوی سخن را از دیگران ربوده بود و راهی بس ناهموار و کاری بس دشوار بود که کسی در میدان رقابت با چنین شاعران و هنرمندانی سرافراز بیرون آید. ما در این مقاله به بررسی و مقایسه غزلیات دو شاعر از شاعران گروه تلفیق یعنی جلال الدین عضد یزدی با خواجوی کرمانی پرداخته ایم و به این نتیجه رسیده-ایم که اشتراکات و همانندی ها زیادی در حوزه های گوناگون سبک شناسی، مضمون، واژگان، موسیقی و طرز بکار گیری تعبیر در دیوان دو شاعر دیده می شود.
بررسی ارزش های زیبا شناسی بر اساس رابطه ی صورت و معنا در دیوارنگاره های مذهبی عامیانه بناهای مذهبی عصر قاجار (نمونه موردی: بقاع متبرکه اصفهان)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ فرهنگ و تمدن اسلامی سال دوازدهم بهار ۱۴۰۰ شماره ۴۲
۱۲۳-۱۵۴
حوزه های تخصصی:
بخشی از هنر عصر قاجار معطوف به هنرمندان مردمی است و آثار هنری آنان بیشتر در مکان های مذهبی همچون بقاع متبرکه فرصت ظهور داشته است. این پژوهش با هدف بررسی ارزش های زیبا شناسی دیوارنگاره های بناهای مذهبی این عصر بر اساس صورت و معنا می باشد. نگارندگان در پی پاسخ گویی بدین پرسش ها هستند: دیوارنگاره های بناهای مذهبی عصر قاجار دارای چه ویژگی های ساختاری و زیبا شناسی هستند؟ ارزش های زیبا شناسی چگونه در نقاشی عامیانه بقاع متبرکه ظهور پیدا کرده است؟ روش تحقیق بر مبنای ماهیت، توصیفی - تحلیلی است و شیوه ی گردآوری اطلاعات کتابخانه ای و میدانی بوده است. نتایج حاصل از پژوهش، گویای آن است که ارزش های زیبا شناسی هنرهای عامه در جهت پیوند جامعه صریحا در اثر هنری ظهور نیافته است، بلکه در دل آن نهان شده است. یعنی آنکه این ارزش ها و باورهای مذهبی، کل فرایند عرضه اثر را احاطه کرده است و صراحتاً در محتوای اثر هنری قابل مشاهده است.
تلفیق عشق و عرفان، باور به «وحدت وجود» و رمز «زلف و روی» جنبه های «صورت و معنا» در تحلیل زبان عارفانه عطار
منبع:
پژوهشنامه زبان ادبی دوره ۱ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳
151 - 180
حوزه های تخصصی:
از آغازین نمونه های غزلیات عرفانی فارسی تا کنون، ابراز عاشقی و بیان حال های عاشقانه جایگاهی ویژه و نمودی گسترده در مضامین عرفانی داشته است. غزلیات عطار را باید از آغازین نمونه های غزل تلفیقی که مضامین عاشقانه و عارفانه را درهم می آمیزد، به شمار آورد. تئوری پردازی و رمزسازی عرفانی این تلفیق را نیز می توان از درون غزلیات عطار استخراج کرد. مبانی نظری تلفیق عشق و عرفان را بیش از هر چیز باید در باور عرفانی «وحدت وجود» جست وجو کرد. بررسی زبان شناسانه، سبک شناسانه و عرفان پژوهانه مبحث «صورت و معنا» پیوند ساختاری عشق و عرفان را در لایه های مختلف سروده های عطار آشکار می سازد. در این مقاله با پیشینه بررسی معانی و مضامین غزلیات فارسی تا سده هشتم هجری، و بهره گیری از مباحث عرفان نظری، زبان شناسی شناخت گرا، و سبک شناسی ساخت شکنانه با محوریت مبحث «صورت و معنا»، به بررسی ساختار عاشقانه- عارفانه غزلیات عطار و رمزگشایی از زبان سمبولیک ویژه اش در این حوزه پرداخته شد. پژوهش به شیوه کتاب خانه ای، همراه با گردآوری و طبقه بندی استقرایی داده ها، و تحلیل کیفی، تبیینی و اکتشافی بود که به چند نتیجه اصلی انجامید: تبیین روند شکل گیری چند نماد پرکاربرد «زلف»، «روی»، «خط» و «لب» در غزلیات عطار؛ بررسی انتقادی بحث سبک شناسانه «تلفیق عشق و عرفان»؛ و تحلیل جنبه های گوناگون صورت و معنا در زمینه های مختلف زبانی، ادبی و عرفانی.
هنرسازه (prime)، نگرشی فرا آرایه
منبع:
مطالعات زبان فارسی (شفای دل) سال ۶ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۱۵
113 - 152
حوزه های تخصصی:
امروزه، ادبیات و شعر تعریفی جامع تر از بیان صرف ادبی با معانی و ابزارهای آکادمیک دارد. ادبیات، اجتماع همه توانایی های علمی زبان در حوزه ساختار و غنا است. خلاقیت هنری شاعر و استخدام ترکیب ها و مضامین عالی منجر به تولید یک اثر ادبی و هنری می شود که بازخورد لذت بخش آن را در هیجان و انبساط مخاطب می توان یافت؛ فرم و ترکیب های هنری که به عنوان «هنرسازه» مطرح می شود. هنرسازه (prime) یا (Artistic device) یک نگرش فرا آرایه ای به ابزارهای زیبایی شناختی زبان در شعر فارسی است. همان که فرمالیست ها آن را هنر بیگانه سازی زبان از ذهن مخاطب می دانند و بر آن تأکیددارند. اساس هنرسازه ها، موسیقی، آرایه های ادبی و دیگر ترکیبات در سایه است که موجب برجسته سازی واژگان، تصاویر و مضامین جمال شناسانه می شود. حسن این اتفاق در آن است که شاعر بداهتاً به این هنر نایل آید و نوعی جوشش درونی در آن حاکم باشد. در این مقاله به مباحثی نو در انواع هنرسازه های آوایی، بلاغی، تصویری و سماعی پرداخته شده است و با ارائه شاهد مثال از ابیات مولوی، سعدی و حافظ از جمله درک مزه از تکرار واک، سرنگونی شکلی انسان از تصویر واژه و القای معانی از کلمات و الفاظ نامفهومی چون «قوقو بققو بق بققو» اثبات شده است که هنرسازه خود ابزاری فراتر از آرایه های صرف در حوزه ی زبان و معناست و بقا و اعتلای آثار شعری را باید در چنین مباحثی جست.