مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
سبک های حل مساله
حوزههای تخصصی:
مقدمه: پژوهش حاضر با هدف مقایسه ویژگی های شخصیتی و سبک های حل مساله در مردان معتاد و غیر معتاد انجام شد.
روش: این پژوهش یک مطالعه علی-مقایسه ای می باشد. در این پژوهش 180 نفر از معتادان مراجعه کننده به مراکز ترک اعتیاد رشت که به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شده بودند با 180 نفر از افراد سالم که از نظر جنس، سن، تحصیلات و شغل با گروه معتاد همتاسازی شده بودند، مورد مقایسه قرار گرفتند. اطلاعات با استفاده از پرسشنامه ی شخصیتی نئو و پرسشنامه ی شیوه های حل مساله کسیدی و لانگ گردآوری شد و با استفاده از آزمون تی مستقل، یومن ویتنی و وی کریمر مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافته ها: نتایج نشان داد که معتادان در مقایسه با گروه غیرمعتاد، در بعد شخصیتی روان رنجورخویی، نمره بالاتر و در ابعاد شخصیتی توافق پذیری، برونگرایی و باوجدان بودن نمره پایین تری داشتند. در بعد شخصیتی انعطاف پذیری بین دو گروه تفاوتی دیده نشد.
نتیجه گیری: با توجه به یافته های پژوهش، تدوین برنامه های آموزشی-درمانی مناسب به منظور تغییر و اصلاح ویژگی های شخصیتی و رفتار و همچنین آموزش روش های حل مساله در مواجهه با رویدادهای استرس زا، می تواند گامی موثر در پیشگیری و مهار اعتیاد باشد.
اثربخشی آموزش راهبردهای شناختی – فراشناختی بر سبک های حل مساله و تفکر ارجاعی دانش آموزان دختر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف اصلی این پژوهش، تعیین میزان اثربخشی آموزش راهبردهای شناختی – فراشناختی بر تغییر سطح سبک های حل مساله و تفکر ارجاعی دانش آموزان دوره متوسطه دوم شهر خرم آباد بود. این پژوهش به ص ورت ش به تجرب ی ب ود ک ه در آن از ط رح پ یش آزم ون - پ س آزم ون ب ا گ روه کنت رل اس تفاده ش د. نمون ه پ ژوهش 40 آزم ودنی ب ود ک ه از می ان دان ش آم وزان دخت ر دبیرس تانی ش هر خرم آباد انتخ اب و ب ه ص ورت تص ادفی در گ روه ه ای آزم ایش و گواه گمارده ش دند. در مرحله مداخله گروه آزمایش به مدت 8 جلسه 2 ساعته تحت آموزش راهبردهای شناختی – فراشناختی قرار گرفتند. در طی این مدت گروه کنترل هیچ نوع مداخله ای دریافت نکرد. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه تفکر ارجاعی و سبک های حل مساله در مراحل پیش آزمون و پس آزمون برای دو گروه آزمایشی و گواه استفاده شد. داده های پژوهش با روش تحلیل کواریانس تجزیه و تحلیل شدند. نتایج تحلیل کوواریانس تفاوت معنی داری بین دو گروه نشان داد. یافته ها نشان داد که آموزش راهبردهای شناختی – فراشناختی در تغییر سطح تفکر ارجاعی و سبک های حل مساله دانش آموزان، اثربخش بوده است. بنابراین می توان گفت، چنانچه معلمان به آموزش راهبردهای شناختی – فراشناختی آگاهی وتسلط پیدا کنند، می توانند به کاهش تفکر ارجاعی و افزایش استفاده از سبک های حل مساله دانش آموزان کمک کنند.
رابطه بین سبکهای حل مساله با رضایت شغلی و تنیدگی شغلی معلمان مدارس استثنایی و عادی شهر کرمانشاه
منبع:
پیشرفت های نوین در روانشناسی، علوم تربیتی و آموزش و پرورش سال چهارم مرداد ۱۴۰۰ شماره ۳۸
71 - 58
حوزههای تخصصی:
هدف مطالعه حاضر بررسی رابطه بین سبکهای حل مساله با رضایت شغلی و تنیدگی شغلی معلمان مدارس استثنایی و عادی شهرکرمانشاه بوده است، لذا برای این منظور از یک جامعه آماری، نمونه ای 225 نفری ازمعلمان زن ومرد مدارس استثنایی و عادی با روش طبقه ای تصادفی از مدارس استثنایی کوثر، نیکان، پیوند 1، پیوند 2، ارشاد 1، ارشاد 2 و بشارت و مدارس عادی نور، توحید، ادب، سیزده آبان، نبوت وشهید فهمیده انتخاب شدند و آنها پرسشنامه سبکهای حل مساله کسیدی ولانگ (1996)، و پرسشنامه رضایت شغلی بری فیلد و روث( 1999) و پرسشنامه تنیدگی شغلی فار زاده ( 1379 ) را تکمیل نمودند. نتایج تجزیه و تحلیل های آماری نشان دادند که بین سبکهای حل مساله با رضایت شغلی رابطه مثبت معنی داری وجود دارد. بین سبکهای حل مساله با تنیدگی شغلی رابطه منفی معنی داری وجود دارد. متغیر های جهت یابی حل مسأله، مهارگری حل مسأله و سبک حل مسأله خلاقانه و اعتماد در حل مسأله 31 درصد واریانس رضایت شغلی معلمان را پیش بینی می کند. همچنین با توجه به ضریب بتای بدست آمده متغیر حل مسأله خلاقانه با ضریب بتای 29/0 بیشترین سهم در پیش بینی رضایت شغلی معلمان را دارد و اعتماد در حل مسأله با ضریب بتای 19/0 پیش بینی کننده بعدی رضایت شغلی معلمان است. متغیر های جهت یابی حل مسأله، مهارگری حل مسأله و سبک حل مسأله خلاقانه و اعتماد در حل مسأله 16 درصد واریانس تنیدگی شغلی معلمان را پیش بینی می کند. همچنین با توجه به ضریب بتای بدست آمده متغیر مهارگری حل مسأله با ضریب بتای 18/0 بیشترین سهم در پیش بینی تنیدگی شغلی معلمان را دارد و جهت یابی حل مسأله با ضریب بتای 16/0 پیش بینی کننده بعدی تنیدگی شغلی معلمان است.
اثربخشی مشاوره با رویکرد تحلیل تبادلی بر سازگاری فردی و اجتماعی و سبک های حل مساله دانش آموزان متوسطه دوم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روش ها و مدل های روان شناختی سال دوازدهم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۴۵
93 - 106
حوزههای تخصصی:
مقدمه: توانایی برخورد با چالش های زندگی نیازمند سازگاری فردی و اجتماعی و توانایی حل مساله سازنده است. بر این اساس استفاده از رویکردهایی که بتواند دانش آموزان را برای برخود موثر با تکالیف پیش رو آماده کند، ضروری است. لذا هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی مشاوره با رویکرد تحلیل تبادلی بر سازگاری فردی و اجتماعی و سبک های حل مساله دانش آموزان متوسطه دوم بود.
روش: روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون پس آزمون با گروه کنترل بود. ابتدا پیش آزمون با استفاده از ابزارهای پژوهش بر روی هر دو گروه اجرا شد، سپس مداخله گروه آزمایشی با رویکرد تحلیل تبادلی انجام گرفت و در انتها مجددا پس آزمون توسط هر دو گروه تکمیل شد و نتایج مقایسه شد. جامعه آماری شامل کلیه دانش آموزن دختر متوسطه دوم در شهر فیروزآباد در 6 ماهه پاییز و زمستان 1398 بود که در مدارس این شهر مشغول به تحصیل بودند. حجم نمونه 30 نفر بود که به روش نمونه گیری دردسترس انتخاب و به تصادف در دو گروه 15 نفره آزمایشی و گواه گمارده شدند. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه سازگاری سینها و سینگ (1993) و سبک های حل مسأله کسیدی و لانگ (1996) بود.
یافته ها: نتایج نشان داد که میانگین نمرات سازگاری و مولفه های سازگای فردی و اجتماعی و سبک های حل مساله سازنده در پس آزمون در گروه آزمایشی نسبت به گروه کنترل به طور معناداری افزایش یافته است. همچنین نتایج نشان داد که میانگین نمرات سبک های حل مساله غیرسازنده در پس آزمون در گروه آزمایشی نسبت به گروه کنترل به طور معناداری کاهش یافته است.
نتیجه گیری: بر اساس یافته های پژوهش می توان نتیجه گیری کرد که مشاوره با رویکرد تحلیل تبادلی بر سازگاری فردی و اجتماعی و سبک های حل مساله دانش آموزان متوسطه دوم اثربخش است.
اثربخشی آموزش مهارت های حل مساله مبتنی بر نظریه های تولمن و گشتالت بر سبک های حل مساله دانش آموزان دوره متوسطه
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: مقایسه اثربخشی آموزش مهارت های حل مساله مبتنی بر نظریه ها ی تولمن و گشتالت بر سبک های حل مساله دانش آموزان دوره متوسطه هدف اصلی این پژوهش نیمه آزمایشی بوده است. روش پژوهش: جامعه آماری شامل کلیه دانش آموزان دختر دوره اول متوسطه شهر همدان حجم نمونه آماری 75 نفر (3 گروه 25 نفری) بود که از طریق روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. برای گردآوری داده ها از پرسشنامه حل مساله دزوریلا، نزو، مید اولیورز (2000) و برای تحلیل داده ها از آزمون تحلیل کوواریانس چند متغیره MANCOVA و آزمون تعقیبی شفه استفاده شد. یافته ها: بین میزان تاثیر آموزش مهارت های حل مساله مبتنی بر این نظریه ها بر سبک های حل مساله دانش آموزان، تفاوت وجود دارد.. میزان تاثیر آموزش مبتنی بر نظریه تولمن نسبت به نظریه گشتالت در همه سبک های حل مساله دانش آموزان بیشتر است. نتیجه گیری: این آموزش ها میزان استفاده از سبک های جهت گیری مثبت و منطقی را افزایش و استفاده از دو سبک جهت گیری منفی، اجتنابی و تکانشی را در دانش آموزان کاهش می دهند. میزان تاثیر آموزش مبتنی بر نظریه تولمن نسبت به نظریه گشتالت در همه سبک های حل مساله دانش آموزان بیشتر است.
مقایسه اثربخشی درمان فراشناختی، درمان راه حل محور و تمرینات استقامتی بر سبک های حل مسئله دانش آموزان دختر با اختلال اضطراب اجتماعی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی درمان فراشناختی، درمان راه حل محور و تمرینات استقامتی بر سبک های حل مساله دانش آموزان دختر با اختلال اضطراب اجتماعی است. طرح این پژوهش، نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل ناهمسان و پیگیری یک ماهه است. جامعه آماری دانش آموزان دختر مقطع دوم متوسطه نواحی سه گانه آموزش و پرورش شهر کرمانشاه در سال تحصیلی 1401-1402 بودند از این جامعه 60 دانش آموز مبتلا به اضطراب اجتماعی به صورت غربالگری و با توجه به ملاک های ورود به مطالعه انتخاب و به صورت تصادفی در 4 گروه 15 نفری (سه آزمایش و یک کنترل) گمارده شدند. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه های اضطراب اجتماعی (کانور، 2000) و سبک های حل مساله(دزوریلا و همکاران، 2002) بود. داده ها با نرم افزار SPSS23 و آزمون تحلیل واریانس و آزمون تعقیبی بن فرونی تحلیل شدند. یافته ها نشان داد درمان فراشناختی، درمان راه حل محور و تمرینات استقامتی سبب افزایش سبک های حل مسئله کارآمد و کاهش سبک های حل مسئله ناکارآمد در مبتلایان به اضطراب اجتماعی شده است و از بین سه درمان، درمان فراشناخت در سبک های حل مساله کارآمد و فراشناخت و راه حل محور در سبک های حل مسئله ناکارآمد نسبت به تمرینات استقامتی اثربخش تر بوده اند (P≤0.05). بر مبنای این یافته ها می توان گفت که هر سه الگوی درمانی می توانند در نمونه بالینی ایرانی به کار گرفته شوند.