مطالب مرتبط با کلیدواژه

نژاد آریایی


۱.

بررسی ارتباط فرهنگی هنری ایران و هند در دوره هخامنشیان(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:
تعداد بازدید : ۲۳۱۸ تعداد دانلود : ۱۳۵۸
در زمانهای بسیار دور ، هنگامی که قبیله های ایرانی وهندی هنوز از یکدیگر جدا نشده بودند ودر دشتهای گسترده آسیای مرکزی بسر می بردند، دارای فرمانروای واحد بودند که هم رئیس قبیله ها وهم پیشوای مذهبی آنها بود. یکی از دلایل محکم ارتباط آنها نشانه های اسطوره ای است . قدیمی ترین اسطوره های آسیا که از آن مردم هند است بیشتر تصویرگر فرهنگ اقوام آریایی است که در حدود هزاره دوم ق.م به هند مهاجرت کردند. مردم ایران و هند در طول تاریخ حتی پیش از ورود اقوام آریایی به فلات ایران و سرزمین هند با یکدیگر ارتباط داشتند. یافته های باستان شناسی در هند، مشابه آثاری است که باستان شناسان در فلات ایران و در بین النهرین به دست آورده اند .این کشف حکایت از آن دارد که ساکنان هند و ایران پیش از مهاجرت طایفه های آریایی، با همدیگر ارتباط داشته اند. در مهاجرت اقوام آریایی به داخل فلات ایران طوایف ماد ها وپارسها ستوندار جابجای اقوام بودند.در دوره هخامنشیان اولین بار کوروش با فتح باختر یا بلخ به شبه قاره هند نزدیک شد،وپس از او داریوش در517 ق.م شمال غربی هند را تصرف نمود. لذا آثار مستند به جای مانده از دوره ی هخامنشیان مانند نقشها و کتیبه های تخت جمشید نشان دهنده ی گسترش قلمرو حکومت ایران در غرب هند است و بیانگر آن است که بخشهایی از غرب هند در این عهد خراجگزار حکومت مرکزی ایران بوده است. ساتراپی جدید یا همان هندوش کتیبه های هخامنشی، که تا بخش جنوبی دره ی سند و در پاکستان کنونی گسترده بود ، شرقی ترین استان امپراتوری هخامنشی بود. بعد از تسخیر هند طلای زیادی همه ساله از هند به ایران ارسال می شده است. اتفاقات تاریخی، تجارت و اعتقادات مذهبی باعث ورود هنر ایران به ویژه هنر دوره هخامنشی، پارتی و ساسانی وهنر دوره اسلامی ایران به هند شده است.
۲.

ناسیونالیسم ایرانی و مسئله آذربایجان و زبان ترکی (با تأکید بر مجلات دوره گذار از قاجاریه به پهلوی)(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: ناسیونالیسم ایرانی نژاد آریایی زبان فارسی زبان ترکی آذربایجان عثمانی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۸۶۶ تعداد دانلود : ۵۲۴
پژوهش حاضر بر اساس این مساله شکل گرفته است که چرا طی مرحله دوم تکوین ناسیونالیسم در ایران (دهه گذار از قاجاریه به پهلوی)، ترک ستیزی به یکی از عناصر سلبی ناسیونالیسم ایرانی تبدیل شد و این رویکرد چه پیامدهایی برای موقعیت زبان ترکی در ایران داشت؟ مطالب مطرح در مطبوعات و مجلات منتشر شده در دهه گذار از قاجاریه به پهلوی(1294-1304ش./1915-1925م.)، چون «کاوه»، «ایرانشهر»، «نامه فرنگستان» و «آینده»، متناسب با مساله پژوهش مبنای بحث قرار گرفته است. بر اساس یافته های این پژوهش، دو عامل موجب نگرانی و بدبینی نخبگان ایرانی نسبت به موجودیت زبان ترکی در ایران شد. عامل نخست، فهم تقلیل گرایانه از مفهوم ملت-دولت ایرانی، بر اساس نژاد آریایی و زبان فارسی بود. عامل دیگر حضور و نفوذ امپراطوری عثمانی در آذربایجان و مرزهای غربی ایران و همچنین استقلال جمهوری آذربایجان (1918 میلادی) از روسیه تزاری بود. نتیجه این شرایط آن شد تا ناسیونالیست های ایرانی، نسبت به نفوذ و حضور ناسیونالیست های ترکِ عثمانی و قفقاز در بین ترکان ایران نگران شوند و زبان ترکی را در آذربایجان به عنوان عاملی تهدید کننده برای موجودیت و هویت ملی ایران تلقی کنند. تلاش برای تغییر و حذف زبان ترکی در آذربایجان و رواج زبان فارسی به جای آن، راهکار ناسیونالیست های ایرانی در مواجهه با وضعیت مذکور بود.
۳.

نقش سازمان پرورش افکار در نهادینه سازی ایدئولوژی ملی گرایی درعصر پهلوی اول(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: شاه پرستی میهن دوستی شاهنشاه نژاد آریایی سازمان پرورش افکار ملی گرایی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۳۲ تعداد دانلود : ۲۰۷
در سال های پایانی حکومت ایلاتی قاجاریه، برخی منورالفکران (روشن فکران) متاثر از غرب، به تدریج زمینه ی ترویج افکار ملی گرایانه را در ایران فراهم آوردند. با سقوط قاجاریه و تسلط پهلوی، مراکز و سازمان های فرهنگی، برای نهادینه سازی ایدئولوژی ملی گرایانه تلاش زیادی داشتند. سازمان پرورش افکار (1317) آخرین مرکز تبلیغی –فرهنگی پهلوی بود که به یاری کمیسیون های شش گانه و اساسنامه های اجرایی خود، با تاکید بر مولفه هایی مانند« شاه پرستی» و«میهن دوستی»، برنامه های خود را دنبال می کرد. این پژوهش که با روش توصیفی-تحلیلی تنظیم شده،زمینه های فعالیت، نقش و میزان موفقیت این سازمان را در نهادینه سازی ملی گرایی، واکاوی کرده است. نتیجه آن که سازمان پرورش افکار در کنار ترویج ملی گرایی، باز نمودهای دیگری مانند عشق به مفاخر تاریخی، معرفی نژادگرایانه ایران آریایی به جهانیان و توسعه ی وحدت ملی و زبانی را نیز در دستور کار قرارداده و برنامه های خود را از این راه، پیش برده است.
۴.

تعیّن نظم گفتمانیِ خوانش نژادیِ ناسیونالیست های رمانتیک ایرانی در تاریخ نگاری معاصر ایران (از قاجاریه تا پایان دورۀ پهلوی)(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلیدواژه‌ها: نظم گفتمانی نژاد آریایی باستان گرایی عرب ستیزی تاریخ نگاری ایرانی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۷۰ تعداد دانلود : ۶۱
پرسش اصلی مقاله حاضر این است که آغازین لحظات تولد و پیدایشِ خوانشِ نژادی از تاریخ ایران کدام است. (درجه صفر) و بر مبنایِ کدام صورت بندیِ گفتمانی، این خوانش نژادی از تاریخ به مثابه یک نظمِ گفتمانیِ فراگیر در تاریخ نگاریِ معاصر ایران (از دوره قاجاریه تا پایان حکومت پهلوی دوم)، تعیّنِ گفتمانی پیدا کرد و هژمونیک شد و چه نتایجی به بار آورد. آخوندزاده و کرمانی به مثابه سوژه های گفتمانِ خوانش نژادی در ایران، نخستین کسانی بودند که با ترویجِ ایدئولوژی عرب ستیزانه و با ارائه تحلیلی سیستماتیک و نظام مند از خوانش نژادی، آن را در تاریخ نگاریِ ایرانی صورت بندیِ گفتمانی کردند. به زبانِ دیرینه شناسانه و از منظر تحلیل نظام های اندیشه ای، اندیشه های نژادیِ آخوندزاده و کرمانی در تاریخ نگاری ایرانی به مثابه نیروهایی عمل کردند که همچون نظام های گفتمانی، سوژه های خودشان را ساختند. آخوندزاده، کرمانی و جلال الدین میرزا با بهره گیری از متون دساتیریِ آذرکیوانیان (دوره صفویه) به مثابه متونی «ایدئولوژیک»، در نقشِ حاملانِ اولیه و سوژه هایِ گفتمانِ هم زمان، باستان گرایانه و نژادگرایانه درآمدند. نظمِ گفتمانیِ حاصل از خوانشِ نژادیِ ناسیونالیست های رمانتیک ایرانی در آثار و مکتوباتِ مورخانِ بعد از آنان از قبیل حسن پیرنیا، عباس اقبال آشتیانی، سعید نفیسی، ابراهیم پورداود، ذبیح الله صفا، غلامرضا رشید یاسمی و دیگر مورخان و روشنفکرانِ پسا آخوندزاده و پسا کرمانی می نشیند. این مورخان و روشنفکران نیز به مثابه سوژه هایِ این گفتمان و در همین چارچوب و فضایِ گفتمانیِ خوانشِ نژادی از تاریخ ایران، در نگارش آثار تاریخی شان به طور حتم، فصل یا بخشِ مهمی از کتاب های خود را به بحث های نژادی با عناوینِ «نژاد ایرانی»، «نژاد آریایی»، خونِ ایرانی و... اختصاص داده اند که گویایِ بارز تعیّن نظم گفتمانیِ خوانشِ نژادی در تاریخ نگاری ایرانی است. این تاریخ نگاری و خوانشِ نژادی با مقدس انگاری و تأکید همدلانه بر سلسله «ساسانیان» به مثابه آرمان شهر با گفتمانِ نژادگرایانه و باستان گرایانه پیوند برقرار و در تاریخ نگاریِ ایران معاصر تعیّن گفتمانی پیدا کرد و هژمونیک شد. در نتیجه نظامات گفتاریِ حاصل از خوانشِ نژادی از تاریخ ایران زمینه هایِ تئوریکِ «مقصر انگاریِ» انیران (مشخصاً اعراب) و «آنان را عاملِ تمامِ بدبختی هایِ ایرانیان انگاشتن» فراهم شد.