مقالات
حوزههای تخصصی:
مقدمه و اهداف: عبدالله عروی، اندیشمند پرآوازه مراکشی و یکی از مهم ترین منتقدان فکری جهان عرب معاصر، با ترکیب تحلیل تاریخی، مارکسیسم فرهنگی و نقد سنت، به بررسی بحران های اساسی جوامع عربی-اسلامی پرداخته است. شکست اعراب در جنگ 1967 با اسرائیل افزون براینکه شکستی نظامی محسوب می شد، بحرانی هویتی را نیز نمایان کرد و عروی را به تأمل مجدد درباره ماهیت این بحران و راه های برون رفت از آن سوق داد. به باور او، جوامع عربی نه تنها گرفتار عقب ماندگی ساختاری و وابستگی به غرب هستند، بلکه در عرصه شناختی و هویتی نیز با نوعی انحطاط عمیق دست به گریبان اند. این مقاله، با بهره گیری از مدل چهارمرحله ای توماس اسپریگنز که شامل مشاهده بحران، تحلیل ریشه های آن، تصویرسازی جامعه ای مطلوب و ارائه راه حل است، اندیشه سیاسی عروی را بررسی می کند. این روش به جای قضاوت ایدئولوژیک، بر فهم منطق درونی اندیشه های سیاسی تمرکز دارد و بر این باور است که هر ایدئولوژی، حتی اگر از بیرون غیرعقلانی جلوه کند، در ذات خود دارای یک ساختار عقلانی است. هدف این پژوهش بررسی نظام مند اندیشه عروی با هدف شناسایی بحران اصلی، دلایل شکل گیری آن، ویژگی های جامعه ایدئال مورد نظر او و راهکارهای پیشنهادی برای برون رفت از این بحران است.روش: این پژوهش با رویکردی کیفی و تحلیلی- نقدی انجام شده است و از الگوی چهارمرحله ای توماس اِی. اسپریگنز در کتاب فهم نظریه های سیاسی (1990) بهره می گیرد. رویکرد پژوهش، زمینه گرایانه است و برخلاف روش متن گرایانه معتقد است اندیشه سیاسی نمی تواند از بستر تاریخی، اجتماعی و فرهنگی جدا شود. این روش، تفکر سیاسی یک اندیشمند را در چهار مرحله منطقی بررسی می کند: 1. مشاهده بحران: شناسایی مشکل اصلی که متفکر با آن روبه روست؛ 2. ریشه شناسی: بررسی علل تاریخی، ایدئولوژیک و ساختاری بحران؛ 3. ترسیم جامعه مطلوب: تجسم جامعه ای عادلانه، آزاد و مستقل؛ 4. ارائه راه حل: ارائه راهکارهای عملی و نظری برای رسیدن به جامعه مطلوب.نتایج: یافته های این پژوهش نشان می دهد که براساس رویکرد اسپریگنز، نقطه آغاز تفکر سیاسی زمانی است که فرد بی نظمی و بحران در فضای اجتماعی-سیاسی را درک می کند. برای عروی، شکست اعراب در جنگ 1967 با اسرائیل به عنوان نقطه عطفی در شکل گیری اندیشه هایش مطرح است. این شکست نه تنها یک ناکامی نظامی بود، بلکه به بحران هویتی عمیقی دامن زد و پرسش های بنیادی درباره «کیستی»، «جایگاه» و «آینده» جوامع عربی در نظام جهانی را برانگیخت. عروی این وضعیت را فراتر از یک مسئله سیاسی یا نظامی تلقی کرده و آن را نتیجه انحطاط درونی و عقب ماندگی ساختاری می داند؛ شرایطی که با نفوذ استعمارگرایی غربی شدت گرفته است. به باور او، جوامع عربی صرفاً در زمینه های اقتصادی و نظامی ضعف ندارند، بلکه در ابعاد فکری و هویتی نیز با مشکلات بنیادین و بیماری های ساختاری مواجه هستند.در مرحله دوم، عروی ریشه بحران هویت را حاصل ترکیبی از عوامل تاریخی و ساختاری می داند. نخستین عامل را استعمار معرفی می کند؛ نیرویی که نه تنها سرزمین ها را اشغال کرد، بلکه بر ذهنیت جوامع نیز تأثیر عمیقی گذاشت. وی در کتاب تاریخ مغرب بیان می کند که نادیده گرفتن ادبیات استعماری، سد بزرگی بر سر فهم دقیق از خود و تاریخ به شمار می رود. استعمار از طریق تحمیل زبان، قوانین و فرهنگ غربی، هویت بومی را تضعیف کرده و جوامع را به سوی وابستگی فرهنگی کشانده است. عامل دوم، سنت گرایی و سلفی گرایی است. عروی این جریان را به عنوان یک پدیده تاریخی می بیند که با تکیه بر گذشته گرایی و تفسیر ایستا از اسلام، به ایدئولوژی ای محدودکننده تبدیل شده و مانعی بر سر راه نوآوری و مدرنیته ایجاد کرده است. او تأکید می کند بازگشت به سنت نوعی عقب گرد است، نه مسیری برای آزادی. سومین عامل، نظام های سیاسی استبدادی است که از ترکیب سنت با وابستگی به سرمایه داری جهانی مشروعیت سازی می کنند. این نظام ها با تکیه بر حمایت قبایل بزرگ و طبقه حاکم، منافع خود را بر نیازهای مردم ترجیح داده و فضایی را ایجاد کرده اند که نقدپذیری و تولید دانش مستقل را سرکوب می کند. درنتیجه، زمینه برای شکل گیری هویتی خودآگاه و برآمده از درون جامعه از میان برداشته می شود.در مرحله سوم، از نگاه عروی، جامعه ایدئال جامعه ای است که برپایه آزادی، برابری کامل و استقلال فردی و ملی بنا شده و از الگوی مدینه پیامبر الهام گرفته باشد. او میان اسلام متعالی، که نماینده دوران پیامبری و اسلام اولیه است، و اسلام تاریخی که در گذر زمان به ابزاری در خدمت حکام و طبقه علما تبدیل شده تمایز قائل می شود. آرمان عروی، جامعه ای بدون سلسله مراتب دینی و سیاسی، فارغ از استبداد و بهره وری ناعادلانه است؛ جایی که حقیقت بدون هیچ اجباری پذیرفته می شود و فرد به کمک شهود عقلانی و فطرت خود آن را می یابد. چنین جامعه ای فاقد قوانین عشیره ای است که فرد را وابسته به قبیله می کند؛ در مقابل، قانون مدنی-سیاسی حاکم است که از حقوق فردی و دستاوردهای اکتسابی حمایت می کند.در مرحله آخر، راه حل پیشنهادی عروی برپایه یک انقلاب ملی فراگیر استوار است که در سه عرصه اساسی یعنی فکری-فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی شکل می گیرد. باوجوداین، نیروی محرکه اصلی این انقلاب نه طبقه کارگر، بلکه خرده بورژوازی ملی است؛ گروهی که شامل روشنفکران، معلمان، دهقانان و صنعتگران فقیر می شود. به دیدگاه او، این طبقه به دلیل موقعیت ویژه اجتماعی خود قادر است تغییرات بنیادین را از درون جامعه به وجود آورد. عروی برای تحقق این انقلاب از رویکرد ساخت گشایی بهره می گیرد که در تضاد با روش تکوینی قرار دارد. برخلاف روش تکوینی که تاریخ مندی جریان های فکری را دنبال می کند، روش ساخت گشایی به تحلیل عناصر بنیادی ایدئولوژی ها و بازگشت به سرچشمه های شناختی تمرکز دارد. به باور او، تنها از طریق خودانتقادی و بازسازی خلاقانه در بنیان های شناختی است که می توان تحولی اصیل و پایدار ایجاد کرد. در این میان، تصوف جایگاهی ویژه در اندیشه عروی دارد. او تصوف را فراتر از یک مسیر عرفانی می بیند و آن را یک تمرین روحی و ابزاری برای مقاومت معنوی قلمداد می کند. در شمال آفریقا، تصوف با پالایش قلب و ذهن از تأثیرات بیرونی، راهی برای دستیابی به آزادی معنوی و مقابله با استبداد فراهم می آورد. عروی همین روحیه مقاومت را در گروه هایی مانند خوارج و چادرنشینان مشاهده می کند؛ افرادی که باوجود محرومیت های مادی از ارزش های اخلاقی والا و شجاعت فردی برخوردارند.نتیجه گیری: درنتیجه، اندیشه عروی نه بازگشت به سنت، نه تقلید از غرب، بلکه نقد بنیادی از درون را راهگشا می داند. او با ترکیب مارکسیسم فرهنگی و تحلیل تاریخی، جامعه ای را ترسیم می کند که در آن فرد با آزادی معنوی و شجاعت اخلاقی، نه تنها در برابر استبداد مقاومت می کند، بلکه هویت متمایز بومی خود را نیز نمایندگی می کند. این پژوهش نشان می دهد که اندیشه عروی، باوجود چالش های عملیاتی، چهارچوبی نظری غنی برای بازاندیشی درباره آینده جوامع عربی- اسلامی ارائه می دهد.تقدیر و تشکر: مقاله از تلاش های بی دریغ سردبیر محترم فصلنامه و داوران ارجمند که پیشنهاد های ارزشمندشان نگارندگان را در انجام این پژوهش یاری رساندند، صمیمانه سپاسگزار هستند.تعارض منافع: نویسندگان مقاله هیچ گونه تعارض منافعی در انجام این پژوهش ندارند.
آسیب ها و فرصت های انجمن های دوازده قدمی برای معتادان مسلمان(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
مقدمه و اهداف: انجمن الکلی های گمنام به عنوان پایه همه انجمن های دوازده قدم، با نام اختصاری (AA) (Alcoholics Anonymous) نخستین بار، در سال 1935 میلادی، با هدف بهبودی الکلی هایی که سرانجامی جز مرگ نداشتند، در آمریکا تأسیس شد. سپس، انجمن معتادان گمنام، در سال 1953 میلادی با الهام از آموزه های این انجمن با نام اختصاری (NA) (Narcotics Anonymous)، شروع به کار کرد و اکنون با بیش از 2 میلیون عضو در حال فعالیت است. پیام رسانی انجمن معتادان گمنام، در ایران، از سال ۱۳۶۹ توسط چند عضو، در مرکز بازپروری قرچک آغاز شد. در سال ۱۳۹۲ از وزارت کشور، به عنوان سازمانی مردم نهاد در سطح ملی، مجوز فعالیت دریافت کرد. همه فعالیت ها در این انجمن داوطلبانه است. این انجمن با روش درمانی معنویت گرا، به درمان معتادان می پردازد و در بیشتر کشورها و از جمله ایران، فعالیت وسیعی دارد و به اذعان پژوهش های موجود، این روش، در درمان و کنترل اعتیاد، موفق بوده و فرصت هایی را برای جامعه فراهم کرده است؛ اما ورود آموزه های معنوی انجمن به ایران، بدون شناسایی دقیق آثار منفی فرهنگی آن بر معتادان مسلمان ایران، سبب بروز آسیب هایی در زندگی معنوی این گروه شده است. بنابراین، ضروری است این آسیب ها و علل آن، که بیشتر در حوزه دینداری معتادان است، در کنار فرصت های آن برای کنترل اعتیاد در جامعه اسلامی شناسایی شود. پرسش اصلی پژوهش عبارت است از: روش درمانی ترک اعتیاد دوازده قدم، چه آسیب ها و فرصت هایی را برای معتادان مسلمان به همراه دارد؟ هدف از این پژوهش معرفی اجمالی آموزه های انجمن و نیز شناسایی آسیب ها و فرصت های آن برای معتادان مسلمان می باشد.روش تحقیق: این پژوهش، با روش بررسی اسنادی و از طریق مصاحبه با معتادان بهبود یافته عضو انجمن انجام شده است. جامعه آماری آن، مجموعه ای از متون انجمن و نیز مصاحبه های انجام شده با برخی از معتادان بهبودیافته عضو انجمن و نیز متون برگرفته از کارگاه های آموزشی این گروه می باشد. برای تحلیل داده ها از روش تحلیل محتوای کیفی استقرایی استفاده شده است. با مراجعه به متون مرتبط با این انجمن و مصاحبه های انجام شده، ابتدا به اختصار آموزه های آن بیان شده و سپس آسیب ها و فرصت های آن برای معتادان مسلمان استخراج شده است. داده ها با روش کتابخانه ای جمع آوری شده است. روش تحلیل محتوا، خطوط کلّی ای را برجسته می کند که، به شکلی پراکنده، در مجموعه ای از متون نوشته یا نانوشته یا مانند آن درباره موضوع تحقیق و مقوله های تحلیل وجود دارد (محسنی و سلیمی، 1391، ص139-144). در این تحقیق، واحد تحلیل، گزاره های موجود در متون کتبی مرتبط با آموزه های انجمن دوازده قدمی و مصاحبه های انجام شده با معتادان بهبودیافته عضو انجمن است. مقوله بندی، موضوعی، و ناظر به محتوای این گزاره هاست. واحد کدگذاری، مضمون است. این مضمون ها دراین منابع، و نیز مصاحبه ها، جستجو، شناسایی و انتخاب شده اند؛ منابعی از قبیل «کتاب بزرگ الکلی های گمنام»، «کتاب از دیدگاه بیل»، «کتاب 12 قدم و 12 سنت» و کتاب «معتادان گمنام، چگونگی عملکرد». همچنین، به صورت انتقادی، برخی از آموزه های این انجمن در مقایسه با آموزه های اسلامی نقد شده است. ازآنجاکه انجمن الکلی های گمنام، پایه همه انجمن ها می باشد، و آموزه های آنها برگرفته از منابع آن است، بیشتر منابع از این انجمن می باشد.نتایج پژوهش: انجمن دوازده قدم، از تلفیق آموزه های مسیحی برگرفته از گروه مذهبی آکسفورد و تجربیات اولیه بنیان گذاران آن در ترک اعتیاد به الکل شکل گرفته است. اما، بیل ویلسون، اصول AA را به شکلی طراحی کرد که برای افراد با هر نوع پیشینه مذهبی یا غیرمذهبی قابل استفاده باشد. هرچند انجمن، پس از جدایی از گروه آکسفورد، در آموزه های خود، عدم وابستگی به مذهبی خاص را اعلام کرد، اما به لحاظ اینکه درمانی معنویت گراست، اثرگذاری روش خود را براساس توجه به ارضای نیازهای معنوی بیماران معتاد به الکل قرار داده است.مزایای این روش عبارت اند از: عدم منافات پیمودن قدم ها به عنوان تکنیک ترک اعتیاد با شریعت اسلامی، امکان استفاده از آن برای کنترل اعتیاد با حفظ دینداری اسلامی، ساده بودن تکنیک ها و امکان اجرای آن توسط معتادان بهبودیافته و حمایت از معتادان دیگر بدون چشم داشت مادی، و عدم وابستگی مالی آن به بودجه های دولتی. آسیب های عمده انجمن عبارت اند از: تفاوت ماهوی آموزه های انجمن با اصول و فروع اسلام، برداشت نادرست از مفاد منابع اصلی در ترجمه متون به فارسی توسط کارگزاران داخلی، عدم توجه به پایبندی مذهبی اسلامی افراد پس از پیمودن قدم ها، عدم بازسازی آموزه های دوازده قدم متناسب با فرهنگ غنی اسلامی. مهم ترین پیشنهاد برای استفاده بهینه از این روش، کاربرد آن فقط به عنوان تکنیک کنترل اعتیاد و نه سبک زندگی و نیز تقویت دینداری اسلامی این گروه به ویژه راهنمایان آن و استفاده از آن برای معتادان مسلمان با حفظ سبک زندگی معنوی اسلامی آنان و تلاش علمی برای هماهنگی این آموزه ها با فرهنگ اسلامی با حفظ چهارچوب اصلی قدم ها و نیز دینداری معتاد مسلمان بهبودیافته.جمع بندی و نتیجه گیری: هرچند آموزه های انجمن، خاستگاهی مذهبی و مسیحی دارد، اما این تکنیک توسط بنیان گذاران آن به گونه ای تنظیم شده است که برای هر معتاد متمایل به ترک، با هر مذهبی و حتی برای منکران خدا قابل استفاده است. براساس ادعای بنیان گذاران، این روش می تواند به عنوان سبک زندگی معنوی در تمام جنبه های زندگی معتادان سرایت داشته باشد. بنابراین، اگر معتاد مسلمان، سبک زندگی معنوی اسلامی را رها کند و آموزه های انجمن را به عنوان مذهب و سبک زندگی معنوی خود انتخاب کند و آن را در تمام وظایف فردی و اجتماعی زندگی خود سرایت دهد، به شدت از نظر اسلام مردود است؛ زیرا هیچ کدام از اصول و فروع دین در آموزه های انجمن لحاظ نشده است.اما اگر معتاد مسلمان با حفظ اصول دینداری اسلامی خود، از این قدم ها در جهت نجات از اعتیاد، به عنوان روش درمانی استفاده کند، نه تنها از نظر اسلامی مردود نیست و منعی ندارد، بلکه مطلوب هم هست؛ به ویژه آنکه به اذعان پژوهش های فراوان، کارآمدی این روش، برای ترک اعتیاد به اثبات رسیده است. همچنین، با توجه به ویژگی های معنوی دین اسلام، پیمودن این قدم ها برای معتاد مسلمان و پایبند به شریعت اسلامی، سریع تر، دقیق تر و با اشتباه کمتری انجام می شود. چون خداوند قادر، راه مستقیم رسیدن به خود را برای انسان ها مشخص کرده است و اراده خود را نسبت به او، از طریق پیامبر و کتاب خود، یعنی قرآن کریم، ابلاغ کرده است. بنابراین، لازم است معتادان مسلمان عضو انجمن با حفظ سبک زندگی معنوی اسلامی از این روش، فقط در جهت ترک و کنترل اعتیاد خود بهره ببرند.
مطالعه نقش عوامل دین داری بر رضایت از زندگی: مرور تجربی پژوهش ها(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
مقدمه و اهداف: دین داری میزان ارادتی است که افراد نسبت به دین ابراز و اظهار می کنند. این امر از طریق معنابخشی، احساس آرامش و نظم بخش به زندگی، رضایت را تأمین می کند. داشتن رضایت از زندگی، نوعی رفاه و بهزیستی ذهنی است. بهزیستی، نگرش مثبت به محیط پیرامون، یکی از نشانه های رضایت از زندگی است که مناسک دینی آن را ایجاد می کند. دین داری در اجتماع با ایجاد سرمایه مذهبی، اعتماد مذهبی، انسجام مذهبی از طریق مشارکت و مناسک دینیْ احساس جمع گرایی، تعهد جمعی (صله ارحام، وقف، نیکوکاری، احسان و نذر)، کاهش فردگرایی و تقویت احساس همدلی اجتماعی به ارتقای جهان بینی مثبت از زندگی منجر می شود؛ به طوری که احساس خوشبختی، شادکامی و آرامش اجتماعی ناشی از دین داری، به افزایش رضایت از زندگی هرچه بیشتر می شود. در ایران پژوهش های مختلفی درباره دین داری و رضایت از زندگی صورت گرفته است. با توجه به فراوانی پژوهش و فقدان انسجام تجربی پژوهش ها، تحقیق حاضر با مرور سیستماتیک و فراتحلیل مطالعات پیمایشی قصد دارد مطالعه نقش عوامل دین داری بر ارتقای رضایت از زندگی را بررسی کند و به پرسش های زیر پاسخ دهد:پرسش اصلی:- آیا عوامل دین داری بر رضایت از زندگی تأثیر معنا داری داشته است؟پرسش های فرعی:- آیا سبک زندگی دینی بر رضایت از زندگی تأثیر معنا داری داشته است؟- آیا مشارکت در مناسک مذهبی بر رضایت از زندگی تأثیر معنا داری داشته است؟- آیا دین داری خانواده بر رضایت از زندگی تأثیر معنا داری داشته است؟- آیا آگاهی دینی بر رضایت از زندگی تأثیر معنا داری داشته است؟- آیا معنا بخشی به زندگی بر رضایت از زندگی تأثیر معنا داری داشته است؟روش: در این تحقیق از فراتحلیل کمّی با تکیه بر مطالعات پیمایشی و پرسشنامه ای بهره گرفته شده است. فراتحلیل برآورد اندازه اثر مطالعات در یک واحد اصلی (متغیر مستقل تکرار شده در بیش از یک تحقیق بر وابسته مشابه) است که با ارجاع به مقالات منتشرشده، سال پژوهش، متغیرهای معنا دار با وابسته ارزیابی می شود. برای دریافت و جمع آوری مقالات از وبگاه نورمگز، سیویلیکا، ایرانداک و مگ ایران با کلیدواژه «دین داری و رضایت از زندگی» در بازه زمانی 1389 الی 1402، با حجم نمونه 49 تحقیق را شناسایی و بعد از کنترل از حیث اعتبار، روایی و یافته ها، تعداد 36 سند وارد نرم افزار شده و اندازه اثر نهایی هر پژوهش و اثر نهایی کل به وسیله فرمول فیشر و کوهن برآورد شده است.در ابتدا، روش نمونه گیری، نمونه گیری گلوله برفی در نظر گرفته شد. در فراتحلیل، هدف بررسی اندازه اثر است. منظور از اندازه اثر، توانایی مطالعه تأثیر متغیرهای مستقل بر وابسته و همچنین، تبیین وضعیت متغیرهای اثرگذار و واسط بر متغیر وابسته است. اندازه اثر میزانی است که حضور پدیده موردنظر در جامعه را نشان داده و برای آن دو خانواده عمده r و d وجود دارد. در خانواده (d) سه عنصر مهم و نسبتاً مشابه یعنی (d) کوهن (۱۹۷۷)، (g) هدگز (۱۹۸۷) و دلتای گلاس وجود دارد. با توجه به اینکه (d) کوهن از بقیه اندازه اثرها پرکاربردتر است، در این پژوهش استفاده می شود. سرانجام، محاسبه اندازه اثر و روش اصلی فراتحلیل مبتنی بر ترکیب نتایج است که پس از تبدیل آماره ها به شاخص r و برآورد اندازه اثر استفاده می شود.نتایج: براین اساس ، تأثیر میزان دین داری بر رضایت از زندگی تأیید می شود. دین داری به معنای باورها، اعتقادات و رفتارهای مذهبی در ارتباط بین انسان با دستوارت و قوانین الهی اطلاق می شود که سبب تأمین رضایت اجتماعی، آرامش و کاهش اضطراب، افسردگی و ناایمنی روانی می شود. دین داری به عنوان مؤلفه کلی اثری معنا داری بر رضایت از زندگی داشته و ضریب اندازه اثر آن برابر با 481/0 است. با افزایش شدت و میزان دین داری در جامعه، رضایت از زندگی شهروندان افزایش می یابد. با افزایش دین داری میزان رضایت از زندگی آن ها نیز ارتقا می یابد. باید گفت که دین داری با ایجاد پیوندهای اجتماعی میان فرد و خداوند، رفتارهای روزمره آن ها را تنظیم کرده و معنا می بخشد.الف) دین داری خانواده (302/0 =r): بافت خانوادگی مذهبی، در رضایت از زندگی نقش مهمی دارد. فضای حمایتی، ارزش های مشترک و انسجام خانوادگی ناشی از دین داری می تواند تبیین کننده این نتیجه باشد.ب) حضور در شبکه های مذهبی (241/0 =r): حضور در شبکه های مذهبی منجر به گسترش سرمایه اجتماعی (داشتن دوستان و ارتباطات بیشتر)، دریافت حمایت اجتماعی و احساس تعلق می شود که همگی از عوامل شناخته شده افزایش رضایت از زندگی هستند.ج) معنابخشی به زندگی(319/0 =r): دین یک چارچوب معنایی فراهم می کند که به حوادث زندگی (حتی حوادث منفی) معنا می بخشد. این حس که زندگی هدف و معنایی دارد، به طور مستقیم با رضایت از آن مرتبط است.د)سبک زندگی دینی(200/0 =r): سبک زندگی ترکیبی از اعمال و باورهاست که الگوهای زیستی-رفتاری فردی در امور خانواده؛ جامعه و محل کار را شکل می دهد و این امر تأثیر مثبتی بر رضایت از زندگی داشته است.ر) آگاهی دینی(189/0 =r): آگاهی از تعالیم دینی (صبر، شکرگزاری، بخشش، کمک به دیگران، اعمال و احکام اسلامی در امور زندگی) به فرد این توانایی را می دهد که این تعالیم را آگاهانه و عالمانه در مواجهه با مشکلات زندگی به کار بندد و این آگاهی دینی به فرد یک سیستم شناختی و عاطفی قدرتمند می دهد تا جهان و رویدادهای آن را تفسیر کند و بسترهای رضایت از زندگی را شکل می دهد.ز) مشارکت در مناسک مذهبی(176/0 =r): مناسک مذهبی (مانند نماز جماعت، مراسم اعیاد، جلسات قرآن) افراد را در یک مکان و زمان مشخص گردآورده و این امر پیوندهای اجتماعی را تقویت می کند و یک شبکه حمایت اجتماعی طبیعی و قدرتمند به وجود می آورد. فرد احساس می کند که تنها نبوده و در شرایط بحرانی می تواند روی کمک های مادی و عاطفی این شبکه حساب کند. این امر زمینه های رضایت از زندگی را فراهم می سازد.بحث و نتیجه گیری: نتایج پژوهش حاضر در یک بازه زمانی طولانی نشان می دهد که دین داری با ایجاد حس خوشبختی، رضایت از زندگی را از حالت مادی خارج و به امری معنوی-روانی و فرامادی پیوند می زند؛ زیرا باورهای مذهبی به درک بیشتر رویدادها کمک نموده و به امور به ظاهر پیش پاافتاده معنا می بخشد. ازاین رو، افراد مذهبی مشکلاتی را که با آن مواجه می شوند، کمتر به عنوان یک تهدید می بینند. به این ترتیب، باورهای مذهبی می توانند ابزارهای مقابله ای مهمی باشند که به افراد اجازه می دهند تا با رویدادهای مهم زندگی راحت تر سازگار شده و دیدگاه پایدارتری از جهان ارائه دهند. بنابراین، سطوح استرس را کاهش می دهند.افزون براین، در سایه دین داری و ایمان مذهبی، زندگی یک فرد دارای ارزش ویژه ای است؛ زیرا ایمان مذهبی به او دستورالعمل های اخلاقی جهت فهم فضیلت ها و مقابله با سختی های زندگی ارائه می دهد و فرد در سایه این ایمان دینی، احساس ارزشمندی، منزلت و کفایت اجتماعی می کند. اتصال به وحیانی و عالم معنا به عنوان هدف گمشده بشری، انسان ها را از گمراهی، احساس بیگانگی، آنومی و بحران معنا نجات داده و مسیرهای زندگی و فعالیت روزمره را معنادار می کند. با رهایی از احساس پوچی و نیهیلیسم از طریق مناسک دینی (سرمایه مذهبی)، شدت و میزان رفتارهای پرخطر زندگی (خودکشی، افسردگی، اعتیاد) نیز کاهش می یابد. کنشگران مذهبی از طریق دعا و تعامل الهی، به دلیل تسلط بر امور اجتماعی، احساس ارزشمندی و خودکنترلی را کسب نموده و خود را در برابر حوادث، آسیب و مسائل و مواجهه با ناملایمات روزمره مستحکم و باثبات تر کرده و با ایمان و اطمینان کافی با محیط پیرامون برخورد می کنند. تقدیر و تشکر: از داوران گرامی و سردبیر محترم فصلنامه بابت ارائه نقطه نظر و دیدگاه های اصلاحی نسب به مقاله حاضر تقدیر و تشکر می شود.تعارض منافع: این مقاله تعارض منافع ندارد.
جامعه اسلامی و فناوری های نوظهور: بررسی نسبت هوش مصنوعی و ارزش های اجتماعی مسلمانان(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
مقدمه و اهداف: فناوری های نوظهور، به ویژه هوش مصنوعی (AI)، به عنوان یک نیروی تحول آفرین، در حال دگرگون سازی عمیق ساختارهای اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی جوامع بشری هستند. این پدیده، با قابلیت های بی نظیر خود در تحلیل داده ها و تصمیم گیری خودکار، افق های تازه ای را پیش روی انسان گشودهص است. باوجوداین، گسترش سریع آن، پرسش های بنیادینی را در مورد نسبت این فناوری با ارزش های انسانی و دینی، به ویژه در جوامع اسلامی، مطرح کرده است. هویت جمعی و ارزش های اجتماعی مسلمانان از بطن تعالیم دینی سرچشمه می گیرد و این جوامع در مواجهه با هوش مصنوعی با چالش های دوچندانی روبه رو هستند. این پژوهش با الهام از اصول بنیادین اسلامی مانند عدالت، حریم خصوصی، کرامت انسانی، و همبستگی اجتماعی، به عنوان معیارهایی اساسی برای ارزیابی پدیده های اجتماعی، به بررسی این رابطه می پردازد. از این منظر ارزش هایی مانند عدالت، حریم خصوصی، کرامت انسانی، و همبستگی اجتماعی، که در متون دینی ریشه دارند، معیارهایی بنیادین برای ارزیابی هرگونه پدیده اجتماعی، ازجمله فناوری های نوظهور، به شمار می روند که در این مقاله ارزیابی شده است. در شرایطی که هوش مصنوعی، به عنوان یکی از دستاوردهای برجسته عصر اطلاعات، نه تنها یک ابزار فناورانه، بلکه یک زیست بوم اطلاعاتی است که بر تمامی شئون زندگی اجتماعی تأثیر می گذارد. بنابراین، در آن میان، نظریه کاستلز در نظریه جامعه اطلاعاتی مورد توجه واقع شده و تأکید دارد که فناوری های اطلاعاتی مانند هوش مصنوعی، ساختارهای اجتماعی را دگرگون کرده و به ظهور جامعه ای شبکه ای منجر می شوند که در آن اطلاعات به منبع اصلی قدرت و تحول تبدیل می شود. ازاین رو، نظریه جامعه اطلاعاتی کاستلز نیز چهارچوبی را فراهم می آورد تا هوش مصنوعی را به مثابه یک زیست بوم اطلاعاتی در نظر بگیریم که بر ساختارهای اجتماعی و توزیع قدرت تأثیر می گذارد. هدف اصلی این مطالعه، پاسخ به این پرسش محوری است که نسبت هوش مصنوعی با این ارزش های چهارگانه چیست و آیا این فناوری در تقابل با ارزش های اسلامی قرار دارد یا می تواند به ابزاری برای تقویت آنها تبدیل شود. سرانجام تلاش می شود تا یک چهارچوب تحلیلی برای ارزیابی و تنظیم هوش مصنوعی در جوامع اسلامی ارائه شود.روش: پژوهش حاضر با هدف کاوش در نسبت میان هوش مصنوعی و ارزش های اجتماعی در جوامع اسلامی، از روش مطالعه اسنادی و مرور نظام مند بهره می برد؛ زیرا این روش، با تکیه بر تحلیل نظام مند متون و مستندات موجود، امکان بررسی عمیق منابع را فراهم می کند. در این راستا، برای تبیین ارزش های اجتماعی، منابع اسلامی شامل قرآن کریم و احادیث از منابع معتبر شیعه، از جمله کتب اربعه (الکافی، من لایحضره الفقیه، تهذیب الاحکام، و الاستبصار) و همچنین، مجموعه وسایل الشیعه بررسی شدند. برای تکمیل این تحلیل، نظرات اندیشمندان معاصر از مقالات علمی معتبر منتشر شده در پایگاه های داده ای مانند اسکوپوس و وب آو ساینس استخراج شده است. معیارهای انتخاب منابع، اعتبار علمی و انطباق آنها با موضوع پژوهش است. در نهایت، داده های گردآوری شده به صورت نظام مند تحلیل شدند. ابتدا، تأثیرات مثبت و منفی هوش مصنوعی بر هر یک از ارزش های اجتماعی (عدالت، حریم خصوصی، کرامت انسانی و همبستگی اجتماعی) دسته بندی و سپس از منظر اصول فقهی و دیدگاه های اندیشمندان تحلیل تطبیقی انجام شد تا پاسخی جامع به سؤالات پژوهش ارائه شود.یافته ها: نتایج این پژوهش نشان می دهد که هوش مصنوعی بر ارزش های اجتماعی جوامع اسلامی تأثیرات دوگانه ای دارد؛ هم فرصت هایی برای تقویت آنها فراهم می کند و هم چالش های جدی ایجاد می نماید. در زمینه عدالت اجتماعی، هوش مصنوعی می تواند با افزایش شفافیت و کارایی در سیستم های حکومتی و مالی، به توزیع عادلانه تر منابع کمک کرده و فساد را کاهش دهد. برای مثال، در اقتصاد دیجیتال اسلامی، دسترسی به خدمات مالی می تواند بهبود یابد که به تحقق عدالت اقتصادی کمک می کند. باوجوداین، هوش مصنوعی می تواند باعث تبعیض الگوریتمی شود که در آن الگوریتم ها به صورت ناخواسته علیه گروه های خاص تبعیض قائل می شوند. این امر، با ارزش اسلامی عدالت در تضاد است و می تواند اعتماد اجتماعی را تضعیف کند. در مورد حریم خصوصی، درحالی که اسلام بر حفظ حرمت افراد و تجسس نکردن تأکید دارد، هوش مصنوعی با جمع آوری گسترده داده ها از طریق نظارت جمعی، این ارزش را به خطر می اندازد. این وضعیت، احساس ناامنی در جامعه را تقویت کرده و نیازمند چهارچوب های اخلاقی قوی تر است. در زمینه کرامت انسانی، هوش مصنوعی با جایگزینی تصمیم گیری انسان در برخی امور، می تواند به تضعیف شأن و منزلت انسانی منجر شود که با تأکید اسلام بر جایگاه ویژه انسان در نظام هستی مغایرت دارد. همچنین در مورد همبستگی اجتماعی، هوش مصنوعی ممکن است با ایجاد حباب های فیلتر و انزوای اجتماعی، پیوندهای انسانی را تضعیف کند؛ درحالی که در صورت استفاده صحیح، می تواند با شخصی سازی محتوای دینی و بهبود ارتباطات، همبستگی را تقویت نماید.بحث و نتیجه گیری: بررسی های این مقاله نشان می دهد که فناوری هوش مصنوعی، به تنهایی نه ابزاری صرفاً خیرخواهانه و نه ذاتاً شرور است؛ بلکه تأثیر آن بر جوامع اسلامی تابعی از نحوه طراحی، تنظیم و به کارگیری آن است. همان طورکه نتایج پژوهش نشان می دهد، هوش مصنوعی پتانسیل تقویت ارزش های بنیادین اسلامی مانند عدالت و همبستگی را دارد؛ اما درعین حال، چالش هایی جدی مانند تبعیض الگوریتمی، نقض حریم خصوصی و تضعیف کرامت انسانی را نیز به همراه دارد که با اصول اسلامی ناسازگار است. این دوگانگی، ضرورت تدوین یک رویکرد جامع و مسئولانه را برای مواجهه با این فناوری آشکار می کند. برای پر کردن شکاف های موجود، این پژوهش بر اهمیت تلفیق اصول فقهی همچون قاعده «لاضرر» و «حفظ کرامت انسانی»، با نظریه های معاصر علوم اجتماعیمانند نظریه جامعه اطلاعاتی تأکید دارد. چنین رویکردی می تواند مبنایی برای طراحی چهارچوب های اخلاقی و حقوقی بومی باشد که هم با ارزش های دینی همخوانی داشته و هم پاسخگوی الزامات پیشرفت های فناورانه باشد. برای تحقق این امر، تدوین سیاست های شفاف در حوزه داده ها، تقویت سواد رسانه ای جامعه برای مواجهه با چالش های دیجیتال، و از همه مهم تر، همکاری مستمر میان فقها، علمای دینی و متخصصان فناوری اطلاعات ضروری است. تنها از این طریق می توان هوش مصنوعی را از یک تهدید بالقوه به ابزاری برای تحقق آرمان های اسلامی و پیشرفت اجتماعی تبدیل کرد و در جهانی که با سرعت بی سابقه در حال تغییر است، هویت فرهنگی و دینی جامعه را حفظ نمود.تعارض منافع: نویسندگان این مقاله هیچ تعارض منافعی را گزارش نمی کنند.
الگوی مطلوب مداخله دولت در مددکاری اجتماعی مبتنی بر الزامات فقه اسلامی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
مقدمه و اهداف: شرایط و موقعیت های اجتماعی افراد خاص، مفهومی از حق را صورت بندی می کند که عمدتاً در قالب حق-ادعا، حق-قدرت و حق-مصونیت قرار می گیرند؛ ازجمله حق بر دریافت حداقل رفاه و تأمین اجتماعی، حق بر دریافت مساعدت ها و مشارکت های اجتماعی، حق بر دریافت خدمات عام المنفعه و حق بر دریافت حق های شهروندی (در قالب امدادی، معاضدتی و تبرعی) که بر ابعاد مختلفی همچون توانمندسازی فرد، بهبود روابط اجتماعی و تعاملات، ایجاد تغییرات اجتماعی و ارتقای رفاه، رفع نیازها و مشکلات اجتماعی، تعامل فرد با محیط تأکید دارد.رویه مقابل این حق ها، شکل یابی دسته ای از تعهدات بر دولت و بخش های خصوصی و اشخاص حقیقی است. در این میان، به نظر می رسد که الگوی مددکاری اجتماعی در نظام حقوقی ایران (به عنوان مثال)، آنچنان که باید مبتنی بر مبانی و مستندات فقهی و منطق کل نگر بررسی نشده است. به دیگرسخن، رویکرد فردی و مبتنی بر اجزای فقه فردی، الگوی مددکاری در سطح اجتماعی ایران، پیامد و بازدهی متناسب با گستره آسیب های اجتماعی نداشته است. برای نمونه، چنانچه بتوان امور حسبیه و تکافل اجتماعی را مبنایی برای مددکاری و تأمین اجتماعی در نظر گرفت، گستره این امور و سلسله مراتب تصدی این امور، نقشی تعیین کننده در احکام مددکاری خواهد داشت. براساس این، مسئله اصلی تحقیق این است که مددکاری اجتماعی چه کاربستی از گفتمان فقهی را صورت بندی می کند و متناظر با این پارادایم ها، چه نظریه ای از دولت در نسبت با مددکاری اجتماعی تکوین خواهد یافت؟ازجمله اهداف این نوشته، آسیب شناسی الگوهای فعلی مددکاری اجتماعی-از حیث مداخله دولت- و اصول مختلف ناظر به موضوع مداخله دولت در مددکاری، گستره آن و... است.روش: تحقیق حاضر با نگرشی کتابخانه ای و مبتنی بر روش توصیفی-تحلیلیِ و رویکردِ استقرایی و قیاسی در کنار یکدیگر، به تحلیل مسئله نوشتار می پردازد.نتایج: مددکاری اجتماعی، ماهیتی پیوندیافته با «نظام حق» و «دولت» دارد. به دیگرسخن، مددکاری اجتماعی، ازآن روی با آسیب های مختلف و ازجمله عدم سامان و انسجام در نظام حقوقی ایران مواجه است که در قالب مفهوم احسان و فعل تبرعی فهم شده است. الگوی مطلوب مداخله دولت در مددکاری اجتماعی از «استحباب» و «ترحم اجتماعی» و «کفایی» به «وجوب» و «نظریه حق» دراین باره، الگویی مبتنی بر گزاره های فقه اسلامی و رویکرد اصیل نظام مددکاری و تأمین اجتماعی در اسلام است. این درحالی است که شدت وابستگی به دولت، تضعیف مشارکت جامعه مدنی، مسئولیت فردی، ناکارآمدی بوروکراتیک، سیاست زدگی مددکاری در الگوهای موجود به معنای استفاده ابزاری از برنامه های مددکاری اجتماعی، ضعف های الگوهای کنونی مددکاری اجتماعی به شمار می روند. همچنان که بیگانگی این مبانی با گفتمان اسلام و جامعه اسلامی نیز مانع از انتخاب این الگوها در جوامع اسلامی خواهد شد.براساس این، تفاوت الگوی مددکاری اجتماعی اسلام در قیاس با الگوهای موجود را می توان در محوریت حقوق مددجو دانست؛ به طوری که برابری، عدالت و کرامت انسانی در مرکز فعالیت ها قرار گیرد. این امر ازسویی به معنای توجه به حقوق مددجویان و ازدیگرسو به معنای مشارکت مددجویان در روند مددکاری و تحفظ بر ترجیحات فردی مددجو (ازجمله استفاده از رویکردهای همسو با هویت و ارزش های دینی مددجویان) و توانمندسازی مددجویان برای افزایش استقلال و خودکفایی، در کنار التزام به رعایت اصول اخلاقی شامل احترام به خودمختاری، صداقت، عدالت و مسئولیت پذیری است.نقش دولت در مددکاری اجتماعی در یک نظام اسلامی نیز براساس اصول عدالت، کرامت انسانی، و تکافل اجتماعی تعریف می شود. این نقش فراتر از صرفاً ارائه خدمات رفاهی است و شامل اقدامات پیشگیرانه و توانمندسازی افراد نیز می شود و در قوالب مختلفی همچون تدوین سیاست ها و برنامه ریزی، توزیع عادلانه ثروت، ایجاد زیرساخت های حمایتی و پیشگیری از آسیب های اجتماعی و ارائه خدمات رفاهی، درمانی، آموزشی و مشاوره ای، و نیز نظارت و ارزیابی و همکاری با بخش خصوصی و مردم نهاد، و در نهایت توانمندسازی افراد صورت می پذیرد.بحث و نتیجه گیری: در جوامع مختلف، دریافت «مدد» غالباً در نگاهی اخلاقی و فردی فهم شده که سویه یا نتیجه برآیند آن، همراه با درجه یا درجاتی از تحقیر اجتماعی بوده است؛ این درحالی است که مبانی عقلایی و شرعی دریافت مدد را در قالب «حق» قرار می دهند که در مددکاران اجتماعی، متکی بر علوم اجتماعی و دانش بومی، افراد و ساختارها را در مقابله با چالش های زندگی و ارتقای رفاه و بهزیستی مشارکت می دهند. فهم گستره این حق و مداخلات مددکاری اجتماعی از فرایندهای روان شناختی فردی تا مداخله در تنظیم سیاست های اجتماعی، توسعه و برنامه ریزی را پوشش می دهد. همچنین، مددکاری اجتماعی با هر یک از سه سنت «شرایط»، «انتخاب» و «نتیجه» همسوست؛ بدان معناکه باید مددکاری بتواند شرایط محیطی را به نفع ضعیف ترین اقشار جامعه تغییر دهد و شرایط مطلوب را برای اقشار آسیب پذیر تضمین نماید. همچنان که باید بتواند زمینه خودمختاری و آزادی انتخاب افراد را که در اثر نابرابری رخ داده در اجتماع پدید آمده، در دسترس قرار دهد. همچنین، در صورت تأکید بر نتیجه، حفظ نظم موجود اجتماعی اقتضای آن را دارد که برنامه مددکاری اجتماعی به تکالیف شهروندان نیز توجه نموده و نیز به دولت اجازه انجام برنامه هایی را برای تنظیم برابری به معنای ماهوی (نه شکلی) و به نفع اشخاص آسیب پذیر مداخله نماید.باید توجه داشت که نظام تکالیف بر شهروندان زمانی یکسان و قابل مطالبه خواهد بود که مطالبه تکلیف از ایشان، تکلیف بمالایطاق نباشد و ازاین رو، لزوم برقراری عدالت و تساوی در شرایط و امکانات از طریق مددکاری اجتماعی ضرورت دارد. به دیگرسخن، برابری در تکالیف، مستلزم تحقق برابری در شرایط تکلیف از طریق مددکاری اجتماعی است. همچنین باید توجه داشت که مطلوب شریعت، «مؤمن قوی است و نه مؤمن ضعیف» و براساس این، بر حاکمیت و افراد جامعه است تا شرایط ارتقای توان اجتماعی را فراهم کنند تا غرض شارع محقق شود و جامعه اسلامی مختص و طراحی شده برای افراد توانمند نباشد. در این رویکرد، نظریه دولت نه به معنای بازار آزاد و تسکین دردهای اجتماعی از رهگذر مددکاری خواهد بود و نه به معنای تأکید صرف بر تغییر سیاست ها؛ بلکه در هر دو سطح سیاست ها و نیز ناکارآمدی رویه ای، از رهگذر مددکاری اجتماعی انجام می شود. همسو با این تحلیل، چنانچه رویکرد فوکوی به قدرت، مدنظر قرار گیرد، قدرت امری مندک شده در حکومت نیست؛ بلکه به منزله شبکه ای از مناسبات گسترده و فعال است که تا اعماق جامعه پیش رفته است و همه افراد، حتی مددکاران را شامل می شود. بنابراین، آنچه با رویکرد اسلامی همسوتر بوده و با گزاره امربه معروف و نهی ازمنکر نیز همگراست، رهیافت توانمندساز است و نه رهیافت تسکین دهنده که بدل از حل مشکلات اجتماعی با حفظ وضع موجود، به دنبال کاهش روش های مبتنی بر تأمین مستقیم نیاز و متقابلاً افزایش توانایی های فردی و جمعی به منظور تأمین نیازها توسط خود افراد مددجو است.تقدیر و تشکر: با تشکر از ارزیابان محترم و نیز دست اندرکاران مجله ارزشمند اسلام و علوم اجتماعی.تعارض منافع: این مقاله فاقد تعارض منافع است.
نقش آموزه های اسلامی در ترک اعتیادهای جنسی؛ تجربه زیسته معتادان جنسی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
مقدمه و اهداف: اعتیاد جنسی از مسائل پیچیده و چندبعدی است که در سطوح فردی، خانوادگی و اجتماعی، معضلات بسیاری به وجود می آورد. اعتیاد جنسی به رفتارها، گرایش ها، تخیلات و عادت های جنسی اطلاق می شود که کنترل آن دشوار است و در زندگی روزمره فرد اختلال ایجاد می کند. اعتیاد جنسی عمری همپای عمر بشر دارد و از زمانی که انسان ها بر کره زمین می زیسته اند، این اعتیاد نیز در میانشان وجود داشته است. آمارها نشان دهنده این است که درحال حاضر بخش عمده ای از جوانان و نوجوانان کشور ما به دلیل مواجهه گسترده با اینترنت و محتوای مستهجن، با اعتیاد جنسی و پیامدهای آن درگیر هستند. گستردگی چنین مشکلاتی در میان جوانان، نشان از اهمیت مطالعه این موضوعات دارد. لزوم پرداختن به این موضوع زمانی بیشتر آشکار می شود که می بینیم فراگیری این انحرافات در جامعه ای نظیر ایران به چشم می خورد که معتقد به دین اسلام است؛ دینی جامع و کامل که در هر موضوعی راهکارها و تدابیر پیشگیرانه و راه حل هایی عملی ارائه می دهد. چنین دینی نباید در چنین موضوعی که از قوی ترین و سرسخت ترین غریزه بشر ناشی می شود، سکوت کرده باشد. اسلام، به عنوان مکتبی تربیتی، قادر و مایل به انسان سازی و پرورش انسان های بااخلاق است. ازاین رو، باید پتانسیل های این دین برای نیل به این هدف شناخته شود تا بتوان از آن در راستای کاهش اعتیادهای جنسی و درنتیجه، کاهش آسیب ها و نابهنجاری های اخلاقی و اجتماعی، بیشترین بهره برداری را به عمل آورد. بنابراین، هدف این پژوهش استخراج راهکارهای ارائه شده در اسلام برای مبارزه با شهوت و رهایی از اعتیاد جنسی و نیز ارزیابی اثربخشی و کارایی این راهکارها در ترک عملی اعتیاد جنسی است.روش: پژوهش حاضر از لحاظ هدف، کاربردی و از لحاظ ماهیت، کیفی بوده و روش پدیدارشناسی و راهبرد توصیفی استفاده شده است. جامعه هدف نوجوانان و جوانان ۱۵ تا ۳۵ ساله ای بوده اند که پیش تر دست کم دچار یکی از انواع اعتیادهای جنسی بوده اند و در حال حاضر، به گفته خودشان، به پاکی و رهایی کامل رسیده اند. از این میان تعداد ۱۴ نفر (۱۰ آقا و ۴ خانم) به روش نمونه گیری هدفمند، به عنوان نمونه انتخاب شدند. برای یافتن نمونه ها، به کانال ها و گروه های مرتبط با موضوع ترک انحراف ها و اعتیادهای جنسی در شبکه اجتماعی تلگرام مراجعه شد و با توضیح اهداف پژوهش، با ۱۴ نفر از اعضای این کانال ها و گروه ها، که موفق به ترک شده بودند، مصاحبه صورت گرفت. ملاک انتخاب تعداد نمونه گردآوری و تحلیل اطلاعات تا رسیدن به اشباع نظری بوده که پس از مصاحبه با این ۱۴ نفر حاصل شد. ابزار گردآوری اطلاعات مصاحبه عمیق نیمه ساختاریافته بود که بر مبنای گفتگوی دوطرفه شکل گرفته و حاوی پرسش هایی درباره تجربه زیسته شرکت کنندگان درزمینه انگیزه ها و محرک ها و ابزارهای کمکی ایشان برای ترک اعتیاد جنسی بود. مدت زمان مصاحبه ها به طور میانگین، بین ۵۰ تا ۸۰ دقیقه بود. در مرحله بعد، مصاحبه ها با بهره گیری از روش ۷ مرحله ای کلایزی تحلیل شدند.نتایج: یافته های پژوهش نشان می دهد بیشتر راهکارهایی که افراد برای ترک اعتیاد جنسی به کار گرفته اند، به طور مستقیم یا غیرمستقیم، دستورات و توصیه های دین اسلام، قرآن و معصومینj است. آموزه های اسلامی که می تواند در ترک اعتیادهای جنسی مفید و مؤثر باشد، عبارت اند از: 1. تأکید و توصیه به امیدواری به رحمت و بخشش خداوند و پذیرش توبه از سوی او؛ 2. دلگرمی دادن به بندگان درخصوص اینکه خداوند آنان و مشکلاتشان را می بیند و تنها کسی است که می تواند به بندگانش کمک کند و باوجود یاری و پشتیبانی از جانب خداوند، انسان از غیر بی نیاز می شود؛ 3. تأکید بر معنادار بودن و هدف دار بودن خلقت؛ 4. دادن وعده پاداش سختی ها و مصائب در قیامت؛ 5. انجام واجبات و مستحبات دینی مانند خواندن نماز و قرآن و دعا و ذکر، روزه و...؛ 6. پرهیز از تنهایی و لزوم پرکردن وقت با کارهای مفید؛ 7. بخشیدن دیگران و رها کردن گذشته؛ 8. اجتناب از بحث با دیگران و تمرکز بر زندگی خود و داشتن برنامه ریزی برای زندگی و حسابرسی از خود؛ 9. دقت در انتخاب دوست و همنشین.این آموزه ها و تعالیم می تواند به دو گونه در ترک اعتیاد جنسی مؤثر افتد و نقش داشته باشد: 1. نقش مستقیم: ایجاد احساس گناه و عذاب وجدان و دوری از خداوند و رحمتش، تشویق به ترک و بازگشت و تأکید بر توبه پذیری خدا و نیز کمک کردن از طریق توصیه های کاربردی؛ 2. نقش غیرمستقیم: دادن انگیزه و کمک به تقویت اراده در به کارگیری راهبرد ها و راهکارهای ترک اعتیاد جنسی که در کتاب ها یا شبکه های اجتماعی ارائه می شود.بحث و نتیجه گیری: آموزه های اسلامی می تواند به ترک اعتیاد جنسی در سطح یک (به ویژه خودارضایی و تماشای هرزه نگاری) و سطح دو (به ویژه چشم چرانی) کمک کند. دین اسلام با توجه به جامعیت آن، برای مسائل فردی و اجتماعی مختلف راهکارهای عملی و مفیدی ارائه داده است که با کاربست آنها در زندگی، افراد می توانند از چنگال اعتیاد رهایی یافته و در زندگی موفق شوند و در کنار توجه به آخرت و تلاش برای آن، به اهداف دنیوی خود نیز برسند.بسیاری از این راهکارها زمانمند نیستند و در هر عصر و زمانی پاسخگوی نیازهای اشخاص هستند. همانند تأکید بر معناداری و هدف داری خلقت که حتی می توان گفت برای انسان امروز که از بحران معنا و نیهیلیسم رنج می برد، بیش از گذشته راهگشاست؛ زیرا اگر انسان حس کند با مرگ همه چیز پایان خواهد یافت و تلاش هایش بی ثمر خواهند ماند، امید و انگیزه ای برای تلاش و استقامت نخواهد داشت. اما درصورتی که معنای خلقت را دریابد و بداند که هدف از آفرینش رشد و شخصیت سازی است، در گام اول اهدافش را درست و در راستای هدف اصلی خلقت برمی گزیند و دوم اینکه، در راستای رشد و موفقیت، پایداری خود را از دست نمی دهد.دین اسلام ظرفیت ها و پتانسیل های بسیاری برای حل مشکلات و مسائل و معضلات دنیای امروز ما دارد (ازجمله بحران معنا که درنتیجه فردگرایی فزاینده ایجاد شده و یکی از مهم ترین و مؤثرترین مبادی بروز اعتیاد جنسی است). درصورتی که این ظرفیت ها شناخته و از آنها بهره برداری شود، بسیاری از مسائل و آسیب های فردی و اجتماعی ازجمله اعتیاد جنسی حل خواهد شد. با شناخت و شناسایی این راهکارها و بهره گیری عملی از آنها در زندگی روزمره، می توان در رفع معضلات شخصی و اجتماعی دنیای امروز و رهایی از اعتیادهای جنسی گامی مفید و مؤثر برداشت.تعارض منافع: نویسندگان در رابطه با انتشار مقاله ارائه شده به طورکامل از اخلاق نشر، ازجمله سرقت ادبی، سوء رفتار، جعل داده ها و یا ارسال و انتشار دوگانه، پرهیز نموده اند و منافعی تجاری در این راستا وجود ندارد و نویسندگان در قبال ارائه اثر خود وجهی دریافت ننموده اند.