مقالات
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: شایسته سالاری از اهداف اساسی مدیریت منابع انسانی به شمار می رود و دستیابی به آن، مستلزم بهره گیری از ابزارهای معتبر و اثربخش ارزیابی سرمایه انسانی است. در این میان، کانون های ارزیابی به منزله یکی از روش های معتبر و علمی برای ارزیابی شایستگی ها، به ویژه در بخش دولتی، به طور فزاینده ای در کانون توجه خط مشی گذاران و متخصصان منابع انسانی قرار گرفته اند. با این حال، گسترش کاربرد این کانون ها، بدون توجه کافی به ملاحظه های اخلاقی، به بروز چالش هایی در صحت، بی طرفی و اعتبار نتایج آن ها منجر شده است. هدف از این پژوهش، طراحی منشور اخلاقی کانون های ارزیابی است. نهادینه سازی این منشور اخلاقی، به ارتقای سلامت فراگردهای کانون های ارزیابی کمک می کند و افزایش اعتماد ذی نفعان، بهبود تصمیم های مدیریتی و در نهایت، تحقق شایسته سالاری را به همراه دارد. روش: در این پژوهش، با استفاده از مرور ادبیات موجود، محورهای اولیه منشور اخلاقی کانون های ارزیابی شناسایی و سپس با روش دلفی اصلاح و تأیید شدند. در نهایت، منشور اخلاقی کانون های ارزیابی شایستگی ها بر اساس آن محورها تهیه شد. یافته ها: محورهای منشور اخلاقی کانون ارزیابی عبارت اند از: رعایت احترام، کرامت انسانی و حقوق ارزیابی شوندگان و ارزیان؛ اطلاع رسانی کامل، شفاف، به موقع، دقیق و کتبی؛ رعایت محرمانگی اطلاعات، امانت داری و حفظ حریم شخصی ارزیابی شوندگان؛ طراحی، اعتبارسنجی، اجرا و مستندسازی فراگرد کانون؛ پایبندی به اصول دقت، عدالت گرایی، حقیقت گرایی و شایسته سالاری؛ شفاف سازی و حذف زمینه های تعارض منافع؛ رعایت خط مشی ها، قوانین، دستورالعمل ها و اصول حرفه ای؛ به کارگیری ارزیابان متخصص، آموزش دیده و پایبند به اصول اخلاقی؛ استفاده از ابزارهای معتبر، به روز، متنوع، مرتبط و ویژه سازی شده؛ ارائه گزارش های بازخور مناسب، دقیق، جامع؛ پرهیز از قضاوت، تعصب و سوءبرداشت های اخلاقی؛ اجتناب از نگاه درآمدزایی و منفعت طلبی؛ ارتقای خودشناسی و توسعه شایستگی ها؛ حفظ مالکیت معنوی و فکری. متناظر با این محورها، ملاحظه ها و خط مشی های اخلاقی کانون های ارزیابی طراحی شدند. نتیجه گیری: آموزش مستمر کدهای اخلاقی به ارزیابان و مدیران کانون ها، گزینش افراد متعهد به اخلاق حرفه ای، استفاده از فناوری های نوین و کانون های ارزیابی مجازی و طراحی سازوکارهای شفاف گزارش دهی، بازخور و پاسخ گویی، به کاهش خطاهای انسانی، پیشگیری از سوگیری ها، افزایش شفافیت و ارتقای کیفیت تصمیم گیری در کانون های ارزیابی منجر می شود.
برون سپاری آموزش کارکنان: فرصت ها و چالش های پنهان (نمونه پژوهی: شرکت ملی نفت تهران)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: تحقیقات گسترده در حوزه برون سپاری نشان می دهد که این راهبرد در صنایع مختلف با پذیرش و مقبولیت گسترده ای روبه رو شده است. بر اساس بررسی های انجام شده، روند تحول مفهوم برون سپاری طی دهه اخیر حاکی از آن است که این رویکرد از تمرکز بر تأمین مواد اولیه و خدمات فنی، به سمت خدمات اداری و مشاوره ای و در جدیدترین شکل خود، یعنی آموزش و بهسازی کارکنان، تغییر یافته است. در این راستا، پژوهش حاضر با هدف شناسایی قوت ها و ضعف های برون سپاری دوره های آموزشی کارکنان شرکت ملی نفت تهران تدوین شده است.
روش: این تحقیق در پارادایم تفسیری و با راهبرد مطالعه موردی انجام پذیرفته است. برای گردآوری داده ها، از دو روش کتابخانه ای و میدانی بهره گرفته شده است. در روش کتابخانه ای اسناد و منابع اطلاعاتی موجود، از قبیل سایت ها، کتاب ها و مقاله های فارسی و انگلیسی، مطالعه و مرور شده است و در روش میدانی، مصاحبه های عمیق با کارکنان آموزش دیده دوره های برون سپاری شده صورت گرفته است. پس از تحلیل داده ها با استفاده از روش تحلیل مضمون، ۸ مضمون اصلی و ۲۰ مضمون فرعی شناسایی شد.
یافته ها: یافته های این پژوهش در بخش قوت ها، دستیابی به مزیت رقابتی، مزیت مالی و اقتصادی و همچنین، افزایش رضایتمندی و نشاط کارکنان را نشان می دهد. این عوامل به طور مستقیم به بهبود عملکرد سازمان و ارتقای کیفیت آموزش ها منجر می شوند. در مقابل، در بخش ضعف ها، مشکلاتی نظیر آشفتگی فرهنگ سازمانی و ناکارآمدی مدیریتی شناسایی شدند که می توانند بر فرایند برون سپاری تأثیر منفی داشته باشند.
نتیجه گیری: با توجه به اهمیت برون سپاری در دنیای امروز، نتایج این تحقیق می تواند راهنمایی ارزشمند برای مدیران و تصمیم گیرندگان باشد تا با اتخاذ رویکردهای مناسب، از مزایای برون سپاری بهره مند شوند و چالش های موجود را مدیریت کنند.
کاربست نگاشت فازی شهودی برای شناسایی و تحلیل عوامل بازسازی اعتماد در سازمان های دولتی (مورد مطالعه: سازمان های دولتی استان لرستان)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: فرایند بازسازی اعتماد، تلاش فرد متعهد برای بازگرداندن اعتماد، پس از پیشامد یک تخلف (رفتار غیرقابل اعتماد) است. با توجه به اینکه موضوع بی اعتمادی در سازمان های دولتی، به معضل اساسی تبدیل شده است و بایستی به طور جدی در کانون توجه قرار گیرد، پژوهش حاضر با هدف شناسایی عوامل بازسازی اعتماد ازدست رفته در سازمان های دولتی استان لرستان و با استفاده از روش نقشه نگاشت فازی شهودی (IFCM) انجام پذیرفت.
روش: پژوهش حاضر از نظر روش، آمیخته اکتشافی (کیفی – کمی) و از نظر هدف کاربردی است. جامعه آماری پژوهش، استادان دانشگاه، مدیران و کارکنان سازمان های دولتی بود که ۲۵ نفر از آن ها بر اساس اصل کفایت نظری و با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند برای نمونه انتخاب شد. ابزار گردآوری اطلاعات در بخش کیفی، مطالعه ادبیات نظری و مصاحبه نیمه ساختاریافته و در بخش کمّی، پرسش نامه بود که روایی و پایایی بخش کیفی، به ترتیب از طریق روایی محتوایی، روایی نظری و پایایی درون کدگذار و میان کدگذار و آزمون کاپای کوهن سنجیده شد. همچنین، روایی و پایایی پرسش نامه با استفاده از روایی محتوایی و پایایی بازآزمون تأیید شد. در بخش کیفی با استفاده از روش تحلیل مضمون و فرایند کدگذاری، عوامل بازسازی اعتماد در سازمان های دولتی شناسایی شدند. سپس در بخش کمّی پژوهش، با استفاده از روش IFCM نقشه نگاشت فازی شهودی، عوامل بازسازی اعتماد در سازمان های دولتی، از نظر درجه اهمیت اولویت بندی شدند.
یافته ها: بر اساس یافته های بخش کیفی، عوامل شناسایی شده بازسازی اعتماد عبارت اند از: نهادینه کردن ارزش های اخلاقی، سازوکار تقویتی و تنبیهی پیش خوران، استانداردسازی خدمات اداری، ایجاد فضای گفتمان، شفاف سازی، تقویت مهارت های مدیریت، احراز صلاحیت های حرفه ای افراد، استقرار قانون مداری و الزامات آن، توسعه سامانه جامع پاسخ گو، هوشمندی راهبردی. در بخش کمّی مشخص شد که شفاف سازی، ایجاد فضای گفتمان، استقرار قانون مداری و الزامات آن، نهادینه کردن ارزش های اخلاقی و هوشمندی راهبردی، به ترتیب درجه اهمیت بیشتری دارند.
نتیجه گیری: توجه به عوامل شناسایی شده و پیاده سازی مؤثر آن ها، می تواند به عنوان راه کارهای جامع برای بازسازی و تقویت اعتماد در سازمان های دولتی محسوب شود. با اتخاذ رویکردی یکپارچه و هماهنگ در این زمینه، می توان به بهبود عمکرد و افزایش مشارکت مؤثر کارکنان در فرایندهای سازمانی دست یافت.
طراحی مدل سنجش سطوح بلوغ دستگاه های اجرایی در پیاده سازی نظام ارزیابی عملکرد
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: با توجه به نابسامانی های موجود در حوزه ارزیابی عملکرد دستگاه های اجرایی کشور، دولت در سال ۱۳۹۶ بخشنامه ارزیابی عملکرد را در راستای یکپارچه و منسجم تر کردن ارزیابی عملکرد در دستگاه های اجرایی مصوب کرد. این بخشنامه چارچوبی کمابیش مشخص و ثابت را برای ارزیابی عملکرد کارکنان و مدیران در دستگاه های اجرایی کشور تجویز کرد. با توجه به اینکه تمامی دستگاه ها در استقرار نظام ارزیابی عملکرد به شیوه ای یکسان عمل نکرده اند، این پژوهش با هدف طراحی مدل سنجش سطح بلوغ دستگاه های اجرایی در پیاده سازی نظام ارزیابی عملکرد انجام شد.
روش: در این پژوهش از طریق تحلیل محتوای کیفی ادبیات و بخشنامه ارزیابی عملکرد، مدل سطوح بلوغ نظام ارزیابی عملکرد دستگاه های اجرایی کشور طراحی شد.
یافته ها: در این پژوهش مدل سطوح بلوغ ارزیابی عملکرد دستگاه های اجرایی، به همراه سنجه های مرتبط با آن شناسایی شدند. سطوح بلوغ شناسایی شده عبارت اند از: توجه به ضرورت ها، اجرای غیرنظام مند، اجرای نظام مند، ارتباط با سایر سیستم های منابع انسانی و خلاقیت و نوآوری در ارزیابی.
نتیجه گیری: با توجه به عدم استقرار یکسان نظام ارزیابی عملکرد در دستگاه های اجرایی، ارائه مدل سطح بلوغ ارزیابی عملکرد دستگاه های اجرایی می تواند به شناسایی ضعف ها و قوت های هر دستگاه کمک کند و زمینه ساز بهبود مستمر فرایندهای ارزیابی عملکرد کارکنان و مدیران شود. این مدل می تواند به منزله ابزاری ارزشمند برای نظارت و هدایت بهتر دستگاه ها در راستای افزایش بهره وری نظام اداری استفاده شود.
ارزیابی و اولویت بندی عوامل مؤثر بر موفقیت استقرار کانون های ارزیابی و رشد در ارتش ج.ا.ایران
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: ارتش ج. ا. ایران، یکی از سازمان های پیشرو و پیشگام در عرصه ارزیابی عملکرد کارکنان با قدمتی قریب به یک قرن، مباحث گزینش و استخدام، ارزیابی، انتصاب و ارتقای کارکنان خود را مقوله های مهمی می داند و در سال های اخیر، همگام با سایر سازمان های مطرح کشوری با ایجاد تغییر در نظام منابع انسانی خود، در راستای استقرار نظام شایسته سالاری، مدیریت استعدادها و رشد و پرورش هدفمند فرماندهان و مدیران آینده ارتش بر مبنای رویکردهای نوین، به راه اندازی کانون های ارزیابی و رشد اقدام کرده و در این مسیرگام برداشته است. در ارتش ج. ا. ایران، به عنوان یکی از سازمان های متکی بر نیروی انسانی، عوامل مختلفی در موفقیت استقرار کانون های ارزیابی و رشد تازه تأسیس آن تأثیرگذار است.
روش: پژوهش از لحاظ هدف کاربردی توسعه ای است و روش اجرای آن، تلفیقی از روش های توصیفی تحلیلی و پیمایشی (استفاده از نظر خبرگان و پرسش نامه) بوده است. به منظور پاسخ به این سؤال که از میان عوامل مؤثر بر موفقیت استقرار کانون های ارزیابی و رشد در سطح ارتش، کدام عوامل اولویت و اهمیت بیشتری دارند، ضمن بررسی سوابق و اسناد علمی مرتبط و استفاده از نظر ۲۴ خبره آشنا با موضوع تحقیق، ۲۱ عامل شناسایی، وزن دهی و اولویت بندی شد.
یافته ها: بر اساس نتایج، پنج عامل ارزش اهمیت و عملکرد بیشتری داشتند که عبارت اند از: نگرش مثبت مسئولان، سیاست گذاری اولیه، ویژگی های شخصیتی بنیان گذاران، به کارگیری کارکنان کارآمد و داشتن برنامه و چشم انداز. همچنین سه عامل اهمیت بیشتر و عملکرد ضعیفی داشتند که عبارت اند از: فرهنگ سازی، هم سوسازی با سایر نظام منابع انسانی و کاربست نتایج کانون در حوزه های مختلف.
نتیجه گیری: استقرار کانون های ارزیابی و رشد در سطح ارتش ج. ا. ایران و کاربست نتایج آن موازی با سایر روش های ارزیابی سنتی و متداول، فرایند سنجش و ارزیابی و شناسایی و انتخاب کارکنان و رشد آنان را منصفانه تر و با روایی بیشتری انجام خواهد داد. فرماندهان و مدیران راهبردی سازمان، باید ضمن حفظ و ادامه موقعیت فعلی عواملی که اهمیت و عملکرد بیشتری دارند، برای افزایش عملکرد عواملی برنامه ریزی و اقدام کنند که طبق نتایج به دست آمده، ارزش اهمیت زیادی دارند؛ اما عملکردشان ضعیف است.
مدیریت تجربه کارکنان: شناسایی مؤلفه ها، چالش ها و راه کارهای اصلاحی (نمونه پژوهی: یکی از مؤسسه های آموزشی تحقیقاتی)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: تجربه کارکنان در رشد سازمانی نقش مهمی ایفا می کند. این پژوهش به بررسی تجربه کارکنان در یکی از مؤسسه های آموزشی و تحقیقاتی پرداخت، عوامل مؤثر را شناسایی کرد و با بیان چالش ها، راه کارهای اصلاحی را ارائه داد.
روش: این مطالعه از روش آمیخته استفاده کرده است که شامل مصاحبه های نیمه ساختاریافته (کیفی) و تجزیه وتحلیل داده های حاصل از پرسش نامه ها (کمّی) می شود. این پژوهش از نظر هدف توصیفی، از منظر استفاده کاربردی، از نظر رویکرد استقرایی و از منظر زمانی مقطعی است.
یافته ها: نتایج نشان داد که چهار مؤلفه مدیریتی، فرهنگی، دانشی و کاری، در تجربه کارکنان نقش اساسی دارد. مدیریت مؤثر، فرهنگ سازمانی مثبت، فرصت های توسعه فردی و شرایط مناسب کاری، سفر کارمند را بهبود می بخشند و باعث افزایش بهره وری و رفاه کارکنان می شوند.
نتیجه گیری: این تحقیق با ارائه چارچوبی چندُبعدی برای ارزیابی تجربه کارکنان در محیط های آموزشی و پژوهشی، چالش های خاص این حوزه را بررسی کرد و راه کارهای متناسبی را پیشنهاد داد. تمرکز بر بهبود رضایت و انگیزه کارکنان، پژوهش را به منبعی ارزشمند برای مطالعات آینده و راهبردهای اجرایی تبدیل می کند. ایجاد محیطی دوستانه و حمایتگر که استرس را کاهش دهد و همکاری را تقویت کند، ارتباطات میان مدیران و کارکنان را بهبود می بخشد. ارتقای تعاملات مثبت، مشارکت مدیران و فرصت های رشد حرفه ای، تجربه کارکنان را تقویت می کند و اثربخشی سازمان را افزایش می دهد.