
مقالات
حوزههای تخصصی:
شرایط تصدی منصب اجتهاد در فقه اسلامی، که اتفاقا در سالهای اخیر، به جهت بروز هوش مصنوعی، بیشتر مورد توجه قرار گرفته، در نگاه اول، ممکن است بر اوصاف و ویژگیهای انسانی و غیرقابل انطباق بر ماشین تصور شود؛ ولی در نگاه دقیقتر، باید هریک از شرایط را به طور مجزا، نسبت به غرض و مقصود شارع، مورد واکاوی قرار داد. لذا در این پژوهش، با تکیه بر منابع کتابخانه ای و با روش توصیفی تحلیلی، ضمن بررسی شرایط معتبر برای مرجعیّت در فقه فریقین، امکان اتّصاف هوش مصنوعی به هریک از این شرایط، مورد سنجش و ارزیابی قرار گرفت و به دست آمد که شروط اتفاقی مشترک، بلوغ، اسلام عدالت و اجتهاد و شروط اختلافی عبارتند از رجولیت ، حیات و اعلمیّت است. لذا هوش مصنوعی با توانایی پردازش گسترده و اجتناب از گرایش های شخصی می تواند شروط عقلایی چون اجتهاد، اعلمیّت و عدالت نظری را احراز کند، اما فاقد شرایط جسمانی و معنویِ بلوغ، حیات، ایمان و ولایت مندی است. بنابراین، اگرچه در فقه امامیه اهلیت اجتهادی هوش مصنوعی، بخاطر فقدان ایمان و حیات مرجع، مورد تردید است اما طبق مبانی اهل سنت، فتاوای حاصل از هوش مصنوعی قابل اعتنا و حجّیت شرعی است.
بررسی تطبیقی جایگاه و اعتبار حدیث موقوف، نزد اهل سنّت و امامیه (با تأکید بر دیدگاه حنفیه و امامیه)
حوزههای تخصصی:
اعتبار و عدم اعتبار حدیث موقوف میان اهل سنّت و امامیه از یک سو، سایر اهل سنّت با احناف از سوی دیگر، امامیه و حنفیه از طرف سوم، مورد اختلاف است؛ جمهور اهل سنّت آن را مطلقاً حجّت می دانند. اما احناف، حجیّت آن را مشروط به اشتهار و عدم مخالفت با سنّت پیامبر(ص) و دیگر صحابه می کنند. در مقابل، امامیه منکر اعتبار آن هستند و این در حالی است که منابع حدیثی امامیه و اهل سنت، مملو از احادیث موقوف است. لذا این پژوهش با روش توصیفی تحلیلی در صدد این است که توافق احناف و امامیه، باتوجه به مبانی اعتبار آن، در چه نقطه ای امکان پذیر است؟ یافته های تحقیق نشان داد حدیث موقوف نزد اهل سنّت، شامل مجموعه قول صحابی، می باشد و حجیّت آن هرچند مورد اختلاف است؛ لکن جمهور اهل سنّت آن را حجّت می دانند. امامیه اگرچه آن را جزو مرسلات شمرده ولی همانند بسیاری از احادیث که مورد اعتماد دوطرف قرار گرفته، در اینجا نیز سرانجام احناف و امامیه در نقطه ای که حدیث موقوف به معصوم برسد، یا مُرسلِ ثقه و یا صحابی مجتهد، آن را نقل کند به توافق و نقطه مشترک رسیده اند.
اندیشه مهدویت در متصوفه غرب آفریقا (تیجانیه، مریدیه، عثمانیه)
حوزههای تخصصی:
تعامل و مواجهه با تصوف از سوی مذاهب اسلامی، نوعاً انفعالی و با دید منفی صورت گرفته است. درحالی که تصوف در نگاه راهبردی، بستر و فرصتی برای گسترش تشیّع و مبارزه با افراط گرایی است. تصوف در آفریقا از گستردگی بسیاری در تمام ابعاد، اعم از کمی (تعداد پیروان) و کیفی (فعالیت در عرصه سیاسی، اجتماعی و اقتصادی) برخوردار است. در این میان سه جریان تیجانیه، مریدیه و عثمانیه در آفریقای معاصر بیشترین تأثیرگذاری را داشته و دارند. موعودگرایی به عنوان فصل مشترک ادیان ابراهیمی که مدل اسلامی آن مهدویت و اعتقاد به حضرت مهدی(عج) است را می بایست نقطه مهمی در جهت هم گرایی تشیّع با گروه های تصوف دانست. ازاین رو، پژوهش حاضر با بهره گیری از روش توصیفی تحلیلی و با تکیه بر منابع کتابخانه ای به دنبال پاسخ به این پرسش است که ویژگی های موعود مورد نظر و مختصات اندیشه مهدویت در متصوفه غرب آفریقا چیست؟ یافته ها نشان داد که مهدویت در جریان تیجانیه و عثمانیه قرابت بیشتری با تشیّع دارد و در مقابل، مهدویت در مریدیه، دستخوش تحریفات بسیاری شده است.
تحلیل تطبیقی دامنه کاربرد احکام تأسیسی و امضایی در فقه فریقین
حوزههای تخصصی:
احکام تأسیسی و امضایی، بنا بر تأیید احکام قبلی یا اختراع آن از جانب شارع مقدس از هم تفکیک می شوند. بر این مبنا، احکام امضایی، احکامی هستند که به حکم عقل و عرف، بعد از تأسیس شرع نیز کاربردشان پذیرفته شده است و در مقابل، احکام تأسیسی، احکامی هستند که در شرع مقدس اسلام برای نخستین بار به عنوان حکم، مقرر شده اند. با توجه به اهمیّت تحلیل کاربردی این احکام و تفکیک نوع آن در کاربرد حکم های شرعی، تحقیق حاضر با روش توصیفی تحلیلی به تحلیل تطبیقی دامنه کاربرد احکام امضایی و تأسیسی در فقه فریقین می پردازد. بر اساس نتایج حاصل شده، تمایز به دست آمده از تفکیک این دو نوع احکام در همه مذاهب اسلامی نشان می دهد که شارع، بر اساس فقدان ها یا کاستی های حکم امضایی، احکام تأسیسی را صادر کرده است. همچنین حکمت دیگر حکم تأسیسی، متناسب بودن با تغییرات اجتماعی و استنتاج با استفاده از احکام دیگر در زمانی است که صراحتاً حکمی در مورد پدیده یا مسائلی صادر نشده است. قراردادها و عقود در فقه فریقین بر اساس تبیین احکام عارضی آن در احکام تأسیسی از هم تفکیک می شوند. در تشریح گونه های عقود یا شرایط قابل پیش بینی در زمینه هریک از انواع قرارداد، احکام تأسیسی وضعیت را روشن کرده اند.
بررسی تطبیقی اشتراکات رفتاری و اخلاقی خوارج با جریانات تکفیری معاصر
حوزههای تخصصی:
خوارج را می توان نخستین مصداق جریان تکفیری به شمار آورد که در خلال جنگ صفین متولّد و موجب ایجاد اختلاف در میان مسلمانان و ضربه های جبران ناپذیر به جامعه اسلامی شد. بیش از سیزده قرن پس از ظهور این فرقه، امروزه شاهد ظهور مصادیق دیگری از جریان های تکفیری سلفی هستیم که ریشه در آموزه های ابن تیمیه و محمّد بن عبدالوهاب دارد. پرسش این است که چه اشتراکات رفتاری و اخلاقی میان خوارج آن زمان و جریانات تکفیری معاصر وجود دارد. در این مقاله، تلاش شده است به گونه مستند و با استفاده از روش توصیفی تحلیلی، این اشتراکات در بُعد اخلاقی و رفتاری، بررسی و احصا شود. یافته های تحقیق نشان می دهد کشتن افراد بی گناه و اسارت زنان و کودکان، دوستی با دشمنان اسلام به رغم دشمنی با مسلمین، سفاهت و سبک سری، تفرقه افکنی میان مسلمین، غارتگری و راهزنی، خشونت و تندخویی، تظاهر به زهد در عین دنیاطلبی، اصرار بر جمود و تنگ نظری، مهم ترین موارد اشتراک رفتاری و اخلاقی میان خوارج و جریانات تکفیری معاصر بوده که برایند دو عنصر جهل و تحجّر، مولد اصلی این جریانات است.
تحلیل روش شناختی و انتقادی عملکرد تفسیر تسنیم در نقد تفسیر مفاتیح الغیب
حوزههای تخصصی:
تفسیر گران سنگ «تسنیم» نوشته آیت الله جوادی آملی، از جمله تفاسیر اجتهادی قرآن است که به پیروی از شیوه علّامه طباطبایی در «المیزان» از روش تفسیر قرآن به قرآن بهره گرفته است. هم چنین تفسیر «مفاتیح الغیب» فخر رازی نیز، جزء تفاسیر طراز اوّل قرآن در میان اهل سنت شمرده می شود که حضور قابل توجهی در تفسیر تسنیم دارد. این دو تفسیر در دو منظومه فکری متفاوت سامان یافته اند؛ اما نسبتاً از شیوه ها و اسلوب های مشترکی برخوردارند. به همین دلیل، در جای جای تفسیر تسنیم، مواجهه های مختلف آیت الله جوادی آملی با آرا و نظرات فخر رازی مشاهده می شود. این پژوهش با تکیه بر منابع کتابخانه ای و روش توصیفی تحلیلی شکل گرفته تا نقدهای نویسنده تسنیم بر فخر رازی را به همراه انتقاد عملکرد تفسیر تسنیم بر مفاتیح الغیب مورد بررسی قرار دهد. یافته ها نشانگر آن است که نقد مؤلف تسنیم بر مفاتیح الغیب به شیوه نقد بر مبنای خانواده آیات، نقد بر مبنای میزان توجه به تفسیر قرآن به قرآن، نقد بر مبنای میزان پایبندی به ظواهر متن، نقد بر مبنای میزان دقت در واژگان قرآنی، نقد بر مبنای میزان توجه به سیاق، نقد بر مبنای میزان دقت در کاربرد روایات تفسیری و نقد بر مبنای تدبّر و نهایتاً توجه به آثار و نتایج یک رأی تفسیری است. همچنین در بخش تحلیل انتقادی عملکرد تفسیر تسنیم، نقد دیدگاه تفسیری بر اصل اولی، نقد بر مبنای دانش نحو، نقد برداشت تفسیری و نقد دیدگاه تفسیری بر پایه جبر، بیان شده است.