علی رغم وقوع انقلاب مشروطه و تغییر ساختار حکومت از سلطنت استبدادی به حکومت مشروطه و همچنین تلاش اکثریت نمایندگان مجلس در دوره های اولیه آن برای ایفای نقش در صحنه تحولات سیاسی و تمایل به تمرکز زدایی، به تدریج سهم ایالات و مناطق در روند تصمیم گیری های کلان رو به نقصان نهاد. و با روی کارآمدن حکومت خودکامه پهلوی، تمرکزگرایی به یکی از ارکان اصلی حکومت پهلوی مبدل شد. در تاریخ معاصر ایران، تمرکزگرایی و تمرکززدایی، همپای توسعه نیافتگی و توسعه یافتگی سیاسی، با فراز و نشیب های کوتاه و بلندی همراه بوده است. در همین دوره، گاه به توسعه یافتگی سیاسی نزدیک و گاه از آن دور شده ایم. در دوره معاصر تاریخ ایران، تمرکزگرایی را بیشتر و تمرکززدایی را کمتر تجربه کرده ایم، ولی به رابطه میان تمرکزگرایی و توسعه نیافتگی سیاسی و تمرکززدایی و توسعه یافتگی سیاسی، توجه جدی تری شده است. پرواضح است که سخن گفتن در مورد تحولات سیاسی تاریخ معاصر ایران و بررسی کم و کیف این تحولات به دلیل تنوع موضوعات و گستردگی مباحث، کاری بس دشوار است. بنابراین در این پژوهش می کوشیم تا علت یکی از منازعات تاریخ معاصر ایران که همانا بحثی پردامنه به نام تمرکزگرایی و یا تمرکززدایی است را با توجه به فقدان پژوهشی متقن و مستند در این باره را دریابیم. پرسش اصلی این پژوهش این است که چه رابطه ای میان توسعه سیاسی و تمرکزگرایی در تاریخ معاصر ایران وجود دارد و وقوع دو انقلاب بزرگ مشروطه و انقلاب اسلامی چه تأثیری بر رابطه ای متقابل این دو متغیر نهاده است؟
یکی از وجوه مهم مطالعاتی در حوزه انقلاب اسلامی و سیره امام خمینی(ره) قدرت شگفت انگیز پدیدآوردن انسجام قوی و ایجاد هم گرایی بین قشرها و اقوام و گروه های مختلف مردم ایران است. برای تعمق در این پدیده کم نظیر تاریخی باید به ویژگی های فقهی و سیاسی رهبری امام(ره) توجه کافی شود و جایگاه مصلحت عمومی، مشارکت عمومی، وظایف و خدمت گزاری عمومی، اصل عدالت اجتماعی، حاکمیت قانون، مردمی بودن و... در اندیشه و سیره ایشان بررسی گردد. در مقاله زیر پژوهش دراین باره مدنظر قرار گرفته است.
اگر نخواهیم کرانه های فراملی انقلاب را در نظر آوریم و اگر بنیان های ژرف اعتقادی و فرهنگی آن را درنیابیم و اگر ظرفیت های بالای گفتمان انقلاب اسلامی را نشناسیم، بی شک حق مطلب را در شناخت آن به جا نیاورده ایم. انقلاب اسلامی ایران در زمان و مکان مشخصی روی داد، اما کرانه های آن از ایران و ایرانی گذشت تا اینکه به وسعتی جهانی رسید و رفته رفته می رود تا گفتمان غالب و پیروز تاریخ جدید جهان شود و این پیشگویی بزرگ حضرت امام خمینی(ره) تحقق یابد که «این قرن به خواست خدا، قرن غلبه مستضعفین بر مستکبرین است». لحظه به لحظه انقلاب و مرحله به مرحله آن را نباید کوچک و بی اهمیت دانست و همواره باید به سیر بازتولید انقلاب اسلامی براساس شرایط روز اندیشید و گام به گام انقلاب را تحلیل کرد.برای تحلیل بعضی از این گام های انقلاب، پای گفته ها و اندیشه های یکی از یاران دیرین انقلاب و شخصیت های مؤثر گفتمان انقلاب اسلامی نشسته ایم تا هر آنچه را می توان از نسل اول انقلاب به نسل جدید هر دوره از انقلاب رساند از وی بشنویم.مهندس مرتضی نبوی عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام، مدیرمسئول روزنامه رسالت و مدیرعامل مرکز پژوهش مطالعات راهبردی توسعه است.
از آنجا که وحدت و همبستگی برای حفظ و بقای یک جامعه و پیشرفت و تکامل آن امری عقلی است، بنابراین در ضرورت آن نمی توان تردید داشت. اما از آنجایی که این مفهوم می تواند چونان هر مفهوم دیگری مورد بازخوانی، قرائت و تفسیر خاصی قرار گیرد و در هر گفتمان خاص، معنایی خاص به خود داشته باشد، لذا مهمتر از هر چیز چیستی آن در زبان و اندیشه اندیشمند و نظریه پرداز آن است و از آنجایی که هدف اساسی ما در این پژوهش بررسی دیدگاه گفتمانی ویژه حضرت امام است بنابراین چیستی و ماهیت وحدت از منظر ایشان مورد توجه است. بنابراین پرسش اصلی ما در این نوشتار این است که وحدتی که امام آن را به عنوان یک واجب الهی، امر مقدس و ضرورتی عقلی و شرعی نام می برد؛ چه نوع وحدتی است، از چه ویژگیها و کیفیتی برخوردار است و نهایت اینکه حقیقت آن چیست؟چرا که ماهیت هر چیز بیان کننده ذات و حقیقت آن است. بدین معنی که با واقعیت وجودی خویش انطباق دارد. از این رو، در این نوشتار به بررسی ماهیت و چیستی وحدت در اندیشه امام خمینی می پردازیم.
دانش تاریخ در میان اندیشمندان مسلمان از جایگاه ناسازه ای (پارادوکسیکال) برخوردار است. این دانش، از سویی، به عنوان مهم ترین حوزه معرفتی برای عبرت گرفتن جهت نیل به سعادت دنیوی و اخروی مورد تاکید قرار گرفته است و از سوی دیگر، در طبقه بندی علوم نزد مسلمانان، اغلب نادیده گرفته شده است؛ تا آنجا که بسیاری از اندیشمندان مسلمان حتی در میان علوم نقلی هم از آن یاد نکرده اند. در این میان، امام خمینی از نوادر عالمان مسلمان است که به دانش تاریخ، هم از حیث فایده آن برای عبرت گرفتن و هم از حیث اهمیت آن به عنوان یکی از علوم شریفه، که به مثابه دانشی مستقل شان و اعتبار بالایی دارد، توجه نموده است. ایشان اگرچه کتاب مستقلی درباره تاریخ ندارد، اما همواره در آثار مختلف خود، در سخنرانیها، بیانیه ها و... به علم تاریخ اشارات زیادی کرده اند. نوشتار حاضر به دنبال تبیین این رویکرد استعلاجویانه امام خمینی در باب دانش تاریخ است.