از مهم ترین آموزه های دین مبین اسلام که در واقع جلوه گری غایت مندی تاریخ به شمار می رود، نظریه جامع و کامل «نجات گرایانه» دین، یعنی «آموزه مهدویت» است. این آموزه، آینه تمام نمای پیش گویی وحیانی دین اسلام و آینده ای حتمی، روشن، فراگیر، مطلوب و موعود امم است.
این مقاله با رویکردی توصیفی _ تحلیلی می کوشد تا مبانی نظری و ابعاد تکامل را در نظام معنایی اسلام، شناسایی کند. مقاله با فرض گرفتن این نکته که اندیشه مهدویت، فرجام متعالی و شکوهمند آینده جهان و سرمنزل متعالی و متکامل تاریخ بشری از دیدگاه اسلام است، به معناشناسی تکامل در اسلام می پردازد. بررسی کارکردهای پیوند مطالعات مهدوی و فلسفه نظری تاریخ، آغازگاهی است که نویسنده برای ارائه تصویری روشن از بحث برمی گزیند. بازگرداندن هویت واقعی آموزه مهدویت به چارچوب استانداردهای برخاسته از فرهنگ دینی و گذر از رویکرد منفعل به رویکرد فعال در عرصه مطالعات مهدوی از مهم ترین فواید این پیوند برشمرده شده است.
نگارنده ابتنای بر ربوبیت الهی، غلبه حق در فرجام ستیزش تاریخی و تأثیر اراده های انسانی در تکامل تاریخ را مهم ترین انگاره های اسلامی در تبیین اندیشه تکامل تاریخ در اسلام برمی شمارد و فضیلت محوری، عقل گرایی، آرمان گرایی، فراگیری، جامعیت و ... از جمله یافته های کاوش نویسنده در ویژگی های جامعه متکامل عصر ظهور است.
جنبش پنطیکاستی از جمله جریان های مسیحی پروتستانتی به شمار می رود که رشدی سریع و جهانی داشته است. جنبش پنطیکاستی طیف وسیعی از فرقه ها را دربر می گیرد. نقطه افتراق این جنبش با دیگر گروه های مسیحیت سنتی تأکید بر تجربه فردی تعمید در روح القدس و عطایای روحانی است. پنطیکاست ها به لحاظ آموزه ای پروتستانی هستند و عقاید پیشاهزاره گرایی و بنیادگرایی در همه فرقه های آن مشترک است. این جریان به دلیل ویژگی های منحصربه فرد، در سطح جهانی رشدی سریع داشته است. ویژگی هایی که لزوماً اعتقادی و دینی نیستند و بیشتر از تکنیک های جذب مخاطب بهره برده اند. مؤلفه هایی همچون مخاطب شناسی، سرمایه گذاری بر کودکان و نوجوانان، جلب مشارکت اقشار آسیب پذیر، زنان و گروه های حاشیه ای، القای ناکارآمدی اسلام و تأثیر شگفت انگیز ایمان مسیحی بر زندگی ایمان داران، حمایت های مالی کلان بنگاه های بین المللی به رشد این جریان کمک کرده است. انتظار ایام آخر و حکومت مسیحایی در سرزمین مقدس موجب شده این جریان حمایت های همه جانبه ای از رژیم غاصب صهیونیستی داشته باشد و کشورهای مسلمان و ایران _ که دروازه ورود به کشورهای منطقه است _ آماج هجوم تبشیری این جریان باشد.
مهدویّت در آموزه هاى وحى، تنها بر محور «توحیدباورى» معنا و مفهوم مى یابد. در تبیین درست اندیشه مهدویّت، راهى جز جامع نگرى به تمام عرصه هاى دین نخواهیم داشت. به نظر مى رسد (درخصوص این موضوع) بتوان این عرصه ها را در چهار قلمرو اصلى ترسیم کرد : «مهدویّت و هندسه تعالیم وحى»، «مهدویّت و حرکت اصلاحى انبیا»، «مهدویّت و جایگاه امامت» و «مهدویّت و اهل بیت». در یک نگاه جامعِ پیوسته به این عرصه ها، آفاقى جدید در این موضوع گشوده مى شود و ابهاماتى زایل مى شود.
یکی از مدعیان دروغینی که در سال های اخیر با استفاده از ابزار جهل، عده ای از ساده دلان را فریفته است، احمد بن اسماعیل معروف به احمد الحسن است. وی که خود را با چهار واسطه فرزند امام مهدی می خواند مدعی است پس از پایان یافتن عمر شریف امام مهدی دوازده نفر از فرزندان آن حضرت _ که همگی مهدی و قائم هستند _ به ترتیب جانشین ایشان خواهند شد. بنابر این رجعت امامان معصوم نه در زمان امام مهدی بلکه در زمان دوازدهمین فرزند آن حضرت آغاز می شود و مقصود از مهدی در روایاتی که از آغاز شدن رجعت در دوران امام مهدی سخن می گویند امام زمان نیست، بلکه مهدی بیست و چهارم _ یعنی دوازدهمین فرزند از فرزندان امام مهدی _ است و البته وی خود را اولین مهدی از فرزندان امام مهدی می پندارد.
نوشتار پیش رو تلاشی است برای پاسخ به ادعای یادشده. در این نوشتار کوشش شده است ثابت شود بر اساس تصریحات متعددی که در روایات فراوانی وجود دارد، رجعت در دوران امام مهدی آغاز خواهد شد و در این روایات، قراین داخلی و خارجی بسیاری وجود دارد که مانع حمل آن بر مهدی بیست و چهارم می شود. بنابر این، نظریه مهدیان پس از مهدی _ صرف نظر از اشکالات متعدد دیگری که دارد _ به دلیل تعارض با روایات رجعت باطل است.