تحقیق حاضر دیدگاه های مختلف در مورد مهدویت و آینده تاریخ را بررسی می کند و شناسایی شاخص ها و الگوهای حکومت مهدوی، هدف اصلی آن است. از طریق شناسایی و الگوبرداری از حکومت مهدوی، آن را به داخل سازمان ها می توان گسترش داد و استراتژی های تحقق شاخص های این حکومت را در سازمان های موجود در جامعه اجرا نمود. کارشناسان و پژوهش گران سازمان تبلیغات اسلامی و سازمان فرهنگ و ارشاد اسلامی قم، جامعه آماری این تحقیق هستند. تعداد نمونه آماری 95 نفر است. داده ها ابزار اصلی جمع آوری به شمار می آید. پایایی پرسش نامه از طریق آلفای کرونباخ محاسبه شد که حاکی از پایایی مناسب پرسش نامه بود. روایی پرسش نامه از طریق روایی محتوا تأیید گردید. برای تحلیل اطلاعات از نرم افزار آماری SPSS استفاده شد. در نهایت هیجده شاخص به عنوان شاخص های اصلی استقرار حکومت مهدوی شناسایی و رتبه بندی شدند و در نهایت، استراتژی ها و پیشنهادهایی در جهت ایجاد حکومت مهدوی عرضه گردید.
یکی از جریان های مؤثر در جعل و تحریف روایات حوزه مهدویت، قیام محمد بن عبدالله بن حسن مثنی(۱۰۰ 145) از سادات حسنی است. این فرد در اواخر دوران بنی امیه اقدامات خود را آغاز کرد و از نامزدهای اصلی به دست گرفتن خلافت پس از سرنگونی بنی امیه بود و بدین جهت پس از به قدرت رسیدن بنی عباس نیز از اقدامات خود برای کسب خلافت دست برنداشت. ویژگی هایی مانند انتساب به پیامبر، زهد، عبادت و آگاهی به علم فقه و حدیث باعث شد هواداران او در میان عامه مسلمانان چنین القا کنند که او همان مهدی موعود است تا حمایت توده مسلمان را به دست آورند. شواهدی از جعل و تحریف برخی روایات مهدویت از سوی هواداران وی وجود دارد. یکی از روایات منتسب به پیامبر روایتی است که از وجود لکنت زبان در مهدی موعود خبر می دهد. نوشتار حاضر در صدد رد انتساب این روایت به پیامبر و ساختگی بودن آن از سوی طرفداران محمد بن عبدالله مذکور است.
شناخت و معرفت نسبت به امام زمان علیه السلام ضروری ترین مباحث دوران غیبت آن حضرت محسوب می شود. این شناخت راه معرفت الهی و لازمه ایمان به خدا و نبوت است؛ همچنین با زوایای مختلف زندگی انسان ارتباط مستقیم دارد و باعث می شود توجه و امیدواری مردم به حضرتشان افزایش یابد. از سوی دیگر امام علی علیه السلام در نهج البلاغه بارها از امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف یاد نموده اند.سخنان ایشان در این کتاب شریف که از اعتبار سندی بالایی برخوردار است می تواند معیار و الگویی باشد تا بر اساس آن واقعیت های وجود امام زمان علیه السلام روشن گردد. امیر المؤمنین علیه السلام در نهج البلاغه علاوه بر معرفی امام زمان علیه السلام ، درمورد یاران خود و اوضاع قبل از ظهور اشاره ای کرده و این اشاره تا حد امکان قادر به آماده سازی مردم و جامعه برای ظهور منجیِ موعود خواهد بود؛ لیکن هدف اساسی از این بررسی توصیفی تحلیلی، روشن ساختن زمینه های شناخت حضرت مهدی علیه السلام است که نقش مهمی در رفع کاستی های اخلاقی و عملی در این زمینه را دارد.
در پاره ای نوشته های تاریخی سده دوم اسلامی و پس از آن، حدیثی از زبان نافع، راوی و برده عبدالله بن عمر، از عمر بن خطاب، دومین خلیفه تاریخ صدر اسلام گزارش شده است که شگفت می نماید؛ حدیثی که مهدی موعود را افزون بر دو ویژگی دیگرش، از تبار این خلیفه و از خاندان او خوانده و مایه بدفهمی ها و تلاش های نافرجامی برای یافتن مصداق مهدی در دو سده نخست تاریخ مسلمانان شده است.
این نوشتار، افزون بر بررسی سندی و متنی این حدیث، نشان خواهد داد این سخن، درست و از زبان عمر بن خطاب است، اما نه آن که وی در مقام نقل قول مستقیم نباشد و درباره آینده یکی از فرزندان خود، چیزی گفته باشد، بلکه حدیث عمر ـ نه آن که موقوف باشد ـ مرفوع و گزارش سخنی از پیامبر بزرگ اسلام درباره برخی ویژگی های مهدی موعود است.