آرشیو

آرشیو شماره‌ها:
۱۰۵

چکیده

از ابتدای شکل گیری رژیم اسرائیل، تلاش در جهت حفظ و افزایش امنیت، همواره از مهم ترین دغدغه های حاکمان این رژیم بوده، به گونه ای که با استفاده از روابط دیپلماتیک، عملیات روانی و اقدامات نهان و آشکار نظامی، به دنبال توسعه قدرت و امنیت خود گام برداشته است. در این میان امنیت هستی شناختی به منزله امنیت وجودی، تابعی از الزامات ایدئولوژیکی و ژئوپلیتیکی آن رژیم به شمار می آید. این مقاله با بهره گیری از مکتب سازه انگاری و با رویکردی توصیفی – تحلیلی در پی پاسخ به این سؤال است که ناامنی هستی شناختی چه تاثیراتی در سیاست خارجی رژیم اسرائیل داشته است؟ براساس فرضیه مقاله، سیاست خارجی رژیم اسرائیل که براساس سیاست تهاجمی و یا همکاری و همگرایی شکل گرفته، با گسترش تعامل و تقابل در عرصه سیاست خارجی، کشورها را دوست، دشمن و گاه بی طرف تعریف کرده و رفتار آن ها را به عنوان تهدید یا فرصت قلمداد می کند که براساس آن به برقراری یا قطع روابط و نیز ستیز بر می خیزد. یافته های مقاله نشان می دهد وضعیت جدید، حاکمان اسرائیل را بر آن داشته تا با تغییر در تاکتیک های خود، شیوه های متفاوتی را برای دستیابی به راهبردهای امنیتی خود برگزینند و به دنبال آن، با اتخاذ سیاست های تهاجمی و جنگ افروزانه و یا در نقطه مقابل، با همکاری و همگرایی نظامی و تسلیحاتی، بر چالش ها و بحران های موجود فائق آیند.

تبلیغات