هدف پژوهش حاضر بررسی نقش میانجی باورهای سلامت در رابطه شیوه های والدگری و پریشانی روان شناختی فرزندان بود. روش پژوهش حاضر توصیفی_ همبستگی از نوع مدل یابی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری را والدین دارای فرزند نوجوان مراجعه کننده به مراکز مشاوره شهر تبریز در سال 1401-1402 تشکیل دادند. تعداد 220 نفر به روش نمونه گیری دردسترس به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه استرس، اضطراب و افسردگی (21-DASS) لاویبوند و لاویبوند (1995)، مقیاس بازخورد نسبت به بیماری(IAS) کلنر (1987) و پرسشنامه والدگری آلاباما (APQ) شلتون و همکاران (1996) بود. از تحلیل معادلات ساختاری برای تحلیل داده ها استفاده شد. نتایج بیانگر برازش مطلوب مدل پژوهش بود. نتایج نشان داد که شیوه والدگری مشارکت و باورهای سلامت اثر مستقیم معناداری بر پریشانی روان شناختی دارند (009/0=P) و نظارت ضعیف و انضباط ناپایدار نیز اثر مستقیم معناداری بر باورهای سلامت دارند (009/0=P)، ولی اثر مستقیم مشارکت، والدگری مثبت و تنبیه بدنی به بر باورهای سلامت معنادار نبود (05/0<P). شیوه های والدگری نظارت ضعیف (01/0=P) و انضباط ناپایدار (005/0=P) اثر غیر مستقیم معناداری بر پریشانی روان شناختی داشتند، اما مشارکت، والدگری مثبت و تنبیه بدنی اثرغیرمستقیم معناداری نشان ندادند (05/0>P). این نتایج نشان می دهد که باورهای سلامت نقش میانجی معناداری در رابطه شیوه های والدگری نظارت ضعیف و انضباط ناپایدار با پریشانی روان شناختی فرزندان نوجوان دارد.