شهر نیاز به پویایی دارد، این پویایی لزوم برنامه ریزی درازمدت فراتر از چارچوب های محدود و بسته را برای آن ایجاب می کند. در پی چنین تفکری کنترل و هدایت این پویایی و نظارت بر تغییر و تحولات آن ضروری است. فرکتال یک روش مناسب و کارآمد در تشریح محیط های جغرافیایی است که در برنامه ریزی شهری نیز کاربرد دارد. برنامه ریزی شهری براساس فرکتال نتیجه جغرافیای پست-مدرن است که ترکیبی از عناصر جدید و سنتی را در ساخت و سازهای شهری پیشنهاد می کند. درواقع بافت شهری با ساخت فرکتالی میتواند کارکرد شهرها را از نقطه نظر اجتماعی، اکولوژیکی و کالبدی در جهت مثبت بهبود بخشیده و پایداری شهری را تحقق بخشد. در این مقاله ابتدا هندسه فرکتال معرفی شده و سپس بُعد فرکتالی با توجه به تأثیرگذاری بر کلیت شهر و عناصر آن شرح داده می شود. در ادامه از ارتباط فرکتال با جغرافیا و زیرشاخه های آن (طبیعی و انسانی) بحث شده و به صورت خاص نقش و کاربرد فرکتال در جغرافیا و برنامه ریزی شهری ارائه می شود. در این اثنا ویژگی ها و گونه شناسی شهرهای با ساختار فرکتالی که در جریان تاریخ ساخته و پرداخته شده اند بیان شده و به تأثیر فرکتال بر توسعه شهرها اشاره می گردد و در نهایت به فرآیند و چگونگی برنامه ریزی و طراحی فضای شهری بر اساس هندسه فرکتال با تأکید بر علم جغرافیا پرداخته می شود. شهر نیاز به پویایی دارد، این پویایی لزوم برنامه ریزی درازمدت فراتر از چارچوبهای محدود و بسته را برای آن ایجاب می کند. در پی چنین تفکری کنترل و هدایت این پویایی و نظارت بر تغییر و تحولات آن ضروری است. فرکتال یک روش مناسب و کارآمد در تشریح محیط های جغرافیایی است که در برنامه ریزی شهری نیز کاربرد دارد. برنامه ریزی شهر نیاز به پویایی دارد، این پویایی لزوم برنامه ریزی درازمدت فراتر از چارچوب های محدود و بسته را برای آن ایجاب می کند. در پی چنین تفکری کنترل و هدایت این پویایی و نظارت بر تغییر و تحولات آن ضروری است. فرکتال یک روش مناسب و کارآمد در تشریح محیط های جغرافیایی است.