جریان تصوف در دو اصل بیان شده، از آن جمله یکی پاکی درونی صوفی که عبارت از قلب بوده برای خداوند. در مرحله دوم باید یک صوفی در مرتبه ای اتحاد به وجود خداوند برسد. بناً برخی از صوفیان به همین دلیل به یکی از جلوه ای مهم زندگی انسان که ازدواج بوده، کم تر توّجه نموده دوری می کردند، درحالی که ازدواج و تشکیل خانواده برای ادامه نسل بشر اهمیت خاصی در اسلام دارد؛ این عده ای از صوفیان که نسبت به ازدواج و تشکیل آن کم علاقه بوده اند، به دلیل بعضی از الزامات خانوادگی بوده اند. از جمله این که محبت زن و فرزند را مانع بین خود و خداوند می دانستند. به باور آن ها مشغله ی ازدواج باعث می شده، که به حب خداوند متعال کوتاهی صورت گیرد. روش کار در این مقاله، بررسی علل نگرش منفی نزد برخی صوفیان خراسان از قرن دوم تا قرن پنجم با روش تحقیق توصیفی- تاریخی است، و البته توضیح و تشریح این نکته که یکی از مبنای ازدواج نکردن آن ها، رابطه باخدا و اهمیتی که داشته و نمی خواستند بین این رابطه مانعی ای قرار گیرد و آن رابطه، باعث گسست رابطه باخدا شود.