پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در سال1991میلادی، قفقاز جنوبی که جزئی از خاک این دولت به شمار می رفت به استقلال دست یافت؛ این رخ داد که تحولی عظیم در حوزه ی بین الملل محسوب می شد نتوانست باعث بی توجهی روسها به عنوان جانشین شوروی نسبت به این منطقه شود؛ بر همین اساس، روسیه که این منطقه را جزئی از حوزه ی خارج نزدیک و منافع ملی خود قلمداد می کرد، خواهان حفظ نفوذی انحصاری در این منطقه شد. از طرفی دیگر به دلیل اهمیت سیاسی-امنیتی، ژئوپلیتیک-ارتباطیِ قفقازجنوبی، این منطقه مورد توجه قدرت های فرامنطقه ای از جمله اتحادیه اروپا نیز قرار گرفته است. اتحادیه اروپا با درک اهمیت این منطقه برای روس ها، این منطقه را در طرح های ادغام منطقه ای خود قرار داده که این اقدام، باعث به خطر افتادن هژمونی روسها در قفقازجنوبی و ایجاد چالش مهمی در حوزه ی خارج نزدیک این دولت شده است. بنابراین، این نوشتار با روش توصیفی-تحلیلی و در چارچوب نظریه نوواقع گرایی تهاجمی این فرضیه را مطرح می کند که ورود قدرت فرامنطقه ای اتحادیه اروپا به قفقاز جنوبی با هدف ادغام جمهوری های این منطقه در سازمان های اروپایی، نفوذ انحصاری روسیه در قفقاز را به چالش کشیده و چالش مهمی برای فدراسیون روسیه در خارج نزدیک محسوب می شود.