آرشیو

آرشیو شماره ها:
۴۱

چکیده

دانش روابط بین الملل از ابتدا در قلمرو مغرب زمین پدیدار شده و همین واقعیت با اعطای منزلت رهبری به محافل فکری و دانشگاهی غرب شرایطی را رقم زده است که ماهیت غرب محور این دانش طی چند دهه از طریق ایجاد حصارهایی به گرد آن و وضع و تحمیل برخی ضوابط نظریi پردازی همچنان محفوظ نگاه داشته شود و اندیشمندان و پژوهشگران سایر نواحی جهان نیز از منظری تماماً غربی به تحولات جهانی بنگرند و مطالعات روابط بین الملل را بر وفق معیارهای فرانظری و نظری غربی انجام دهند. لکن از اواخر قرن بیستم تا کنون بر اثر ظهور رهیافت بازاندیش گرایی، فراخ شدن گستره موضوعات بین المللی و نیز نقش آفرینی جدی تر کنشگران غیرغربی، حصارهای نظریِ ایجاد شده پیرامون دانش روابط بین الملل شکسته شده است و اکنون این دانش با خروج تدریجی از انحصار غربی، در وضعیت تکثر، نسبیت و عدم امکان چیرگی یک پارادایم، فرانظریه، نظریه و رهیافت واحد به سر می برد. اکنون این پرسش مطرح می شود که وضعیت کنونی دانش روابط بین الملل چه پیامدهایی برای زیرشاخه مطالعات منطقه ای دارد؟ در پاسخ به پرسش مذکور، مدعای اصلی مقاله حاضر این است که وضعیت تکثر و نسبیت نظری دانش روابط بین الملل فرصت بسیار مناسبی را در اختیار پژوهشگران غیرغربی برای تولید و ارائه نظریه ها و روایت های بومی قرار می دهد. در نتیجه می تواند مطالعات منطقه ای را از سیطره رهیافت های قوم محور غربی برهاند و سبب شود پژوهشگران تحولات هر منطقه را از چشم انداز همان منطقه و مبتنی بر نظریه های بومی مطالعه و تحلیل کند.

تبلیغات