تفکر انتقادی، فکر خودهدایت شده و خود نظم داده شده ای است که در آن تلاش بر استدلال در بالاترین سطح کیفیت به روش فکری عادلانه یا تفکر بدون پیش داوری و عاری از تعصب هوش مندانه است. پرورش این نوع تفکر را یکی از اهداف غایی نظام تعلیم و تربیت رسمی دانسته اند. این پژوهش با هدف تعیین تاثیر آموزش هوش معنوی بر گرایش به تفکر انتقادی و خلاقیت هیجانی دانش آموزان دختر انجام گرفته است. پژوهش از نوع مداخله با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری همه دانش آموزان دختر مقطع متوسطه شهر کرمان و مشارکت کنندگان در پژوهش شامل 34 نفر از دانش آموزان بودند که به روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شدند. این افراد بر اساس تقسیم تصادفی در دو گروه مداخله و گروه کنترل به تعداد برابر قرار گرفتند. برای جمع آوری اطلاعات مورد نیاز از سیاهه های گرایش به تفکر انتقادی ریکتس و خلاقیت هیجانی آوریل استفاده شد. این ابزارها ابتدا برای هر دو گروه، به منزله پیش-آزمون اجرا شدند. سپس، آموزش معنوی به عنوان متغیر مستقل پژوهش در 10 جلسه 90 دقیقه ای، برای گروه آزمایش اجرا شد. گروه کنترل هیچ مداخله ای دریافت نکرد. پس از پایان آموزش، بار دیگر دو ابزار پژوهش برای هر دو گروه مداخله و کنترل به عنوان پس آزمون اجرا شد. داده ها با استفاده از روش آماری تحلیل کواریانس تجزیه و تحلیل شد. نتایج نشان داد که آموزش هوش معنوی در افزایش میزان گرایش به تفکر انتقادی در گروه مداخله تاثیر مثبت و معناداری دارد. همچنین آموزش هوش معنوی تأثیر معناداری بر خلاقیت هیجانی مشارکت کنندگان در این پژوهش ندارد. یافته های پژوهش حاضر با توجه به پیشینه پژوهشی مورد بحث قرار گرفته اند. در پایان، پیشنهادهایی برای انجام پژوهش بیشتر درباره هوش معنوی و متغیرهای مربوط به تفکر انتقادی و خلاقیت هیجانی ارائه شده است.