یکی از مباحث بسیار مهم در حوزه جامعه شناسی تاریخی، نگاه شرق شناسانه به مقوله «غیر» و «ایران» است. نگارندگان در این مقاله به مبحث ایران شناسی به مثابه یک مقوله در حوزه جامعه شناسی تاریخی پرداخته اند. ایران شناسی در جهان تاریخی بس دراز دارد، از روزی که پای جهانگردان به ایران باز شد، ایران شناسی نیز پا گرفت. از روزگار صفوی به این سو که ثباتی سیاسی و رونق اقتصادی در ایران پدید آمد، توجه فرنگیان به ایران افزون تر از گذشته شد و فرنگیانِ رهسپار شده به ایران، گزارش سفرهایشان را در قالب سفرنامه، یادداشت منتشر می کردند. پس از زمانی چند خاورشناسی به ویژه ایران شناسی در قالب باستان شناسی، اسطوره شناسی و رشته هایی از این دست، از رشته های دانشگاه های مختلف جهان شد که از همین رهگذر خاورشناسان و ایران شناسان بسیاری در این دانشگاه ها پرورش یافتند. نگارندگان در این مقاله نخست تعریفی از ایران شناس و ایران شناسی ارائه می کنند و سپس به گونه شناسی ایران شناسان می پردازند که به سه گونه تقسیم می شوند: ایران شناسان سفید، ایران شناسان خاکستری و ایران شناسان سیاه. سپس در ادامه زندگی، آثار و نقش سیاسی رابرت چارلز زاینر یکی از ایران شناسانِ بنام را در کودتای 28 امرداد 1332 در دوره محمدرضا شاه پهلوی و سرنگونی دکتر محمد مصدق بررسی و چگونگی برآمدن چنین ایران شناسانی تحلیل می شود.