آرشیو

آرشیو شماره ها:
۷۶

چکیده

اگر در پی آن باشیم که ایدة بینامتنیت کریستوا را در قامت یک هرمنوتیک در نظر آوریم، می توان گفت که چنین امری از مسیر تحلیل او از سوژة مؤلف/خواننده و از سوی دیگر تحلیل او از متن می گذرد. پویایی سوژه از یک سو سوژة در فرآیند و پویایی متن از سوی دیگر -بینامتنیت، متن زایشی و امر نشانه ای- به پویایی خوانش و در پی آن تأویل منجر خواهد شد. ثمرة این پویایی چیزی جز کنار رفتن مفاهیمی چون قطعیت معنا، اصالت، یکتایی آن نخواهد بود و تا حدود زیادی فضا برای تکثر خوانش ها باز خواهد بود. این نوشتار در اندیشة آن است تا پس از مروری بر عناصر دخیل در شکل گیری مفهوم بینامتنیت و به طور کلی منظومة فکری کریستوا، نظیر مکالمه گرایی باختین، زبان شناسی سوسوری و آراء بارت در باب متن به ترسیم سیمای این هرمنوتیک مورد اشاره بپردازد. هرمنوتیک مذکور، نه پیشنهاد نوعی روش و نه ناظر به معنایی قطعی، یگانه و مؤلف محور است؛ بلکه بر وجوه تاریخی، متکثر و برخوردار از بستر اجتماعی و سیاسی و. . . متن و معنا تأکید کرده و گونه ای فهم شناسی مبتنی بر زبان شناسی و روانشناسی ارائه می کند که کاملاً در یک فضای پساساختارگرایانه و پست مدرن طرح می شود.

تبلیغات