مقاله حاضر به بررسی این مطلب می پردازد که چرا افلاطون در محاوره های تعریفی در نهایت به پرسش طرح شده پاسخ قطعی ارائه نمی دهد و به اصطلاح این محاورات به آپُریا ختم می شوند. به این منظور نخست ریشه شناسی این کلمه را مورد بررسی قرار می دهیم که بنا بر آن مشخص می شود آپُریا به معنای دشواری است که شخصیت های ترسیم شده در محاورات در پیدا کردن پاسخ پرسش مطرح شده، بدان دچار می شوند و در دست یابی به پاسخ نهایی راه به جایی نمی برند. سپس، به طور اجمالی بررسی می شود که آیا آپُریا نتیجه شیوه بکار گرفته شده، اِلِنخُس، در این گروه از محاورات است یا خیر. در ادامه، امکان های متعددی در رابطه با تفسیر آپُریا طرح می شود و مورد بررسی قرار می گیرد. سرانجام، در تحلیل نهایی بیان می شود که این وضعیت انعکاسی است از وضعیت فکری و فلسفی یونان که افلاطون آن را در محاوره های تعریفی منعکس می کند.