این مقاله با رجوع به تاریخچه جنبش دانشجویی پس از پیروزی انقلاب 57 تلاش می کند به دلایل ضعف این جنبش در سال های 73 تا 75 بپردازد. نویسنده بر این نظر است که جنبش دانشجویی ایران بعد از پیروزی انقلاب و به ویژه با تجربه اشغال سفارت آمریکا الگو و رسالتی را برای خویش برگزید که نه نتیجه مستقیم وضعیت صنفی وی بود و نه امکانات هدایت وی را داشت. پذیرش این الگوی انقلابی توسط دولت و سپس شرایط جنگ و بسیج جنگی، این جنبش دانشجویی را در توهم مشروعیت و نمایندگی خویش نگاه داشت. پس از پایان جنگ و آغاز دوران بازسازی، سازمان های پشتیبان تفکر انقلابی در این جنبش که انحصار حضور در دانشگاه را از آن خود می دانستند، پناهگاه دولتی خویش را از دست دادند، و همچنین نتوانستند با حمایت از قانونی که می توانست به تمامی تشکل های دانشجویی فرصت فعالیت در دانشگاه را بدهد برای خود پناهگاهی قانونی تغبیه ببینند. به این ترتیب در برزخ بین الگوی انقلابی که دیگر امکان پیگیری آن را نداشتند و الگوی دموکراتیک ابزار درون و برون دانشگاهی آن را تعبیه نکرده بودند، به بی تحرکی محض دچار شدند.