یادداشت ها
حوزه های تخصصی:
در فرایند طراحی منظر شهری در دانشگاه تهران، یک مرحله به «خیال طرح» اختصاص دارد (بنگرید به کتاب رویکرد منظرین در طراحی شهری نوشته منصوری و فرزین، 1396) که دانشجویان پس از خوانش مکان طرح و برنامه ریزی کارکردی پروژه، برای محصول نهایی خود هویتی یکه و یکپارچه تصور می کنند که علاوه بر اقتضائات واقعی عرصه طراحی از جمله شرایط جغرافیایی، عملکردی، آثار تاریخی و شبکه آمدوشد فهم شهروندان از آن عرصه را نیز ضمیمه کار می کنند. نتیجه این تلفیق، روایت خیال گونه از طرح است که ضمن حفظ قابلیت های فضایی و واقعی عرصه، عنصر خیال را برای تداوم هویت مکانی طرح به نحو مبسوطی به خدمت می گیرد. این روش، محصول رویکرد نوین به مکان و منظر است که در فرایند مرمت فضا نقش بنیادی در فهم عرصه مورد نظر برای طراحی دارد. نشریه مکتب احیاء با توجه به اهمیت به کارگیری دانش های نوین در روند توسعه و پیشرفت جامعه بر آن است تا از طریق تأکید بر این دیدگاه از خوانش فضا در حوزه مسائل مرمت شهر، منظر، معماری و هنرهای وابسته به بسط ادبیات علمی آن همت گمارد. در این راه ضمن بهره گیری از همیاری متخصصان دانشگاهی چشم امید به مشارکت و یاری جوانان دانشمند در تحقیقات جدید خود و به کارگیری رویکردهای نوین در حل مسائل جامعه دارد. مکتب احیاء آمادگی خود را برای پذیرش و طرح بین المللی یافته های محققان ایرانی و بین المللی در زمینه تخصصی نشریه اعلام می کند. تصویر روی جلد این شماره اثر علیرضا افضلی است که طراحی محیط پیرامونی برج طغرل در شهر ری را با هدف ایجاد فضای جمعی در دست داشت. تصویرسازی او روایت خیال گونه و سورئالیستی همچون رؤیای شبانه از واقعیتی است که عناصر شاخص آن قابل تمیز است.
مقالات
احیای چه چیز؟ بازخوانی مفهوم مرمت بر اساس رویکرد نوین به فضا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پس از 60 سال آموزش شهرسازی در دانشگاه های ایران و ۵۵ سال برنامه ریزی متمرکز دولت برای شهرها در قالب طرح های جامع شهری، که آنها را به یک شکل درآورده، در حالی که قریب دوسوم جمعیت کشور در شهرها زندگی می کند، رضایتمندی از زندگی شهری بسیار پایین است. در اولین طرح جامع مصوب تهران که در سال ۱۳۴۸ توسط «ویکتور گروئن» تهیه شد، ردپای تقلیل کلیت شهر به چیدمان ساختمان ها و چاره جویی برای جایابی آنها هویداست. چند دهه پس از تسخیر شهرهای ایران به دست مدرنیست های غربی تلاش ها برای مرمت «پاره های آسیب دیده» شهرها آغاز شد. مفهوم مرمت، مجدداً با تقلید از غرب که شهرهای خودشان نیز از شهرسازی مدرنیست آسیب دیده بود، تعریف شد. در جهان بینی مدرنیست بر خلاف نگاه سیستمی و کل نگر، آنچه اصالت دارد جزء است و این روند هر چه بتواند به جزء کوچکتری که نهایت آن اتم است منتهی شود از دقت و اصالت بیشتری برخوردار است. در این دیدگاه تنها آنچه واقعی است که بتواند در مشاهده ملموس و عینی اندازه گیری شود. برای این کار، سطوح مختلف مرمت اشیاء، ابنیه، بافت و شهر وضع شد. در همه اقسام این طبقه بندی «شیئیت» و «چیزبودگی» مقوله موضوع مرمت است. سازمان میراث فرهنگی ایران ضابطه هایی برای تعریف، حفاظت و مداخله در مقولات قابل مرمت بافت های باارزش شهری تدوین کرد که وجه مشترک آنها کالبد است. ولی همه آنها در این ویژگی که همچنان شهر را به مثابه امر واقع و بیرونی مورد توجه قرار می دادند، مشترک هستند. تکامل و افزایش لایه های شناخت شهر یا حتی ابعاد مداخله در شهر نمی تواند جایگزین لایه ادراکی شهر که از تفسیر ناظر در مواجهه با شهر به دست می آید، گردد. لذا افزودن بر لایه های شناخت شهر و تقویت داده های پایه، جبران خطا در شناخت شهر را نمی کند. بنابراین مرمت با رویکرد کالبدمحور و با تکیه بر ابعاد، شکل و کارکردهای پیشین کالبد، فارغ از ارزش ها و زمینه های معنایی آن، چگونه می تواند موجودیت و پویایی مکان را حفاظت کند؟
احیاء حیاط در خانه های معاصر: استفاده از راهکارهای خانه های سنتی در خانه های جدید (نمونه موردی: شهر همدان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش پیش رو به قیاس تطبیقی پیکره بندی فضایی و ایزوویست در ارتباط با رابطه حیاط با فضاهای زندگی در خانه های سنتی و معاصرهمدان پرداخته است. در این پژوهش فرض بر این است که فضاهای اصلی زندگی در خانه های سنتی نسبت به خانه های معاصر رابطه عمیق تری با حیاط داشته اند. در این نوشتار پس از انتخاب خانه های سنتی و معاصربه تحلیل آنها در نرم افزار تخصصی نحو فضا UCL Depth map پرداخته و برای دستیابی به انواع فعالیت ها و رابطه آنها با فضاهای خانه های سنتی تکنیک مصاحبه مورد استفاده گرفت و در نهایت شاخص های نرم افزار نحو فضا مورد ارزیابی واقع و نتایج بیان شد. مقایسه خانه ها نشان می دهد حیاط در خانه های امروزی نسبت به گذشته نقش انفعالی تری به خود گرفته اند و ارتباط آنها با فضاهای اصلی زندگی کمرنگ تر شده است. همچنین اتاق تنبی که افراد بیشتر اوقات خود را درخانه های سنتی در آن می گذراندند برای مصون ماندن از سرمای زمستان در بیشتر مواقع دارای ارتباط فیزیکی و بصری کمتری نسبت به بقیه فضاها با حیاط بوده است و در خانه های معاصر نشیمن بیشترین ارتباط را از نظر فیزیکی و بصری نسبت به بقیه فضاها با حیاط دارد که نشان دهنده توجه معماران معاصر به رابطه اصلی ترین فضای زندگی (نشیمن) با حیاط است.
مطالعه معماری گوی مچید (مسجد کبود) تبریز برای تطبیق با مرمت های انجام یافته(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
گوی مچید (مسجد کبود) تبریز به عنوان تنها بنای معماری باقیمانده از ارسن مظفریه دوره ترکمانان قره قویونلو، ویژگی های معماری خاصی دارد و در مطالعه تاریخ معماری برای شناخت معماری مساجد ایرانی از اهمیت ویژه ای برخوردار است. دیدگاه های متفاوتی به لحاظ تفاوت در فرم معماری و خاستگاه طرح آن ارائه شده و به الگوبرداری از معماری مناطق دیگر تأکید شده است. شناخت ما از معماری بنای اولیه فقط از طریق اسناد تاریخی است چراکه در طول تاریخ عواملی طبیعی و انسانی به کالبد معماری آن آسیب های جدی وارد کرده بود و بنای امروزی حاصل عملیات حفاظتی و مرمتی در طول پنجاه سال گذشته است. بدین منظور سؤالات پژوهش چنین طرح شده است: چه ارتباطی بین فرم و پلان گوی مچید با مساجد ایرانی وجود دارد؟ و روند شکل گیری و انجام عملیات های مرمتی گوی مچید چیست؟ هدف از این پژوهش ارائه دیدگاه هایی در رابطه با خاستگاه معماری گوی مچید و تحلیل و بررسی الگویی از معماری مساجد ایرانی، چهارایوان در پلان مسجد است، که به چگونگی بهره برداری و نمود آن در فرم گوی مچید دست یابیم و همچنین با توجه به ویژگی های بیان شده در اسناد تاریخی روند عملیات مرمتی صورت گرفته با آن ارائه شود. روش تحقیق مورد استفاده روش توصیفی - تحلیلی بود و با مطالعه اسناد، مدارک، تصاویر و یاداشت های باقیمانده از گذشته و مرمتگران آن در کنار بازدیدها و برداشت های میدانی بوده است. نتایج تحقیق نشان داد که علی رغم تلاش های انجام یافته توسط برخی از پژوهشگران نسبت به انتساب اقتباس ایده اولیه معماری این مسجد به دیگر فرهنگ ها، فرم و پلان گوی مچید خاستگاهی ایرانی دارد، که به گونه ای متفاوت الگوی مساجد ایرانی چهار ایوان در آن ارائه شده است. در تعمیرات و مرمت های انجام شده به منظور حفاظت و نگهداری از گوی مچید عملیات در بخش تزیینات بنا ظاهراً همسو با مبانی به جلو رفته است ولی عدم پیروی از مبانی نظری یکسان، وجود تشتت آرا در مرمت ها دیده می شود. در بخش مرمت معماری، هندسه و تناسبات ویژگی های ساختار اولیه بنا رعایت نشده است و هیچ توجه و مطالعه ای برای آن در نظر مرمتگران نبوده است.
تاریخ گرایی در اقدامات جدید شهری (نمونه مطالعاتی محور تانگ پارادایز شهر شیان کشور چین)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
رویکردهای نو و کارآمد در اقدامات شهری عصر حاضر، باعث همگرایی قسمت های تاریخی شهرها با قسمت های جدید آن ها شده است. محوریت حفاظت از قسمت های تاریخی شهرها با به کار بستن راهکارهای متنوع، توسعه ای پایدار را برای این گونه شهرها رقم زده است. پروژه تانگ پارادایز نمونه ای از رویکردی تاریخ گرایانه است به خصوص ساختمان های همجوار با محور اصلی آن، گویای معماری گذشته چین در عصر حاضر است. در این پژوهش، فرایند شهری پروژه مذکور توسط تعاریف و منشورهای بین المللی حفاظت از میراث فرهنگی ارزیابی و تحلیل شده اند. هم چنین برای دستیابی به نتایج روشن، از اصطلاحات تخصصی حفاظت و تعاریف آن ها از تجربیات دیگر شهرهای تاریخی استفاده شده است. مقایسه تطبیقی رهیافت ویژگی های مطالعه موردی است. از سویی چنین فرایندی یا بازسازی گذشته، مانند بازسازی شهر ورشو بعد از جنگ بوده است و یا الگوگیری از معماری گذشته چین است. در حالی که معماری همجوار با محور اصلی پروژه تانگ پارادایز تا حد تقلید و تکرار سبک های گذشته معماری چین است. بیان معماری فوق، معماری گذشته چین نبوده و بیان امروز آن نیز نیست و همین ویژگی، آن را تبدیل به یک معماری و شهرسازی جعلی کرده است. این پژوهش بر این فرض است که رویکرد تاریخ گرایی در الگوهای معماری و شهرسازی، تهدیدی بزرگ برای اصالت فضاهای تاریخی شهری است. برای نمونه در محور تانگ پارادایز شهر شیان، تکرار سبک های گذشته معماری و شهرسازی چین، باعث التقاط فضای تاریخی شهر شده است.
آسیب شناسی نوسازی بافت های فرسوده شهری در ایران از منظر نظریه نوسازی متوازن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بافت های فرسوده شهری در چند دهه اخیر به صورت مشکل حادی در کشور بروز کرده است. از یک سو، گسترش فرسودگی بافت های شهری و از سوی دیگر، روند کند نوسازی این بافت ها به صورت نامتوازن موجب پیدایش مشکلات جدیدی برای شهرهای کشور شده است. آنچه در آسیب شناسی نوسازی این بافت ها روشن می شود این است که عدم توازن و ناهماهنگی در ابعاد مختلف اجتماعی، کالبدی، اقتصادی و عوامل دیگر مشابه آن موجب بروز اختلال یا قطع اتصال با شبکه ها و جریان های توسعه شهری شده و فرسودگی در مناطق آسیب پذیر و مستعد را رقم زده است. به این ترتیب، می توان گفت که بافت های فرسوده شهری یا پهنه های شهری جامانده، مولود شهرسازی ناعادلانه و توسعه شهری نامتوازن است. به همین دلیل نیز تاکنون در مجموع، نتوانسته است روند نوسازی را با روند فرسودگی، متوازن سازد. چهار مانع اصلی عدم موفقیت نوسازی متوازن عبارت اند از: ابهام درشناخت مفاهیم اساسی و مبنایی نوسازی (فقر دانش و نبود پشتوانه های نظری)، وجود تعارضات درنظام حکمرانی مدیریت نوسازی و نبود برنامه راهبردی- اجرایی نوسازی، نبود مشارکت فعال (کنشگران) جوامع مخاطب نوسازی به ویژه مردم در سیاست گذاری، برنامه ریزی و اجرای طرح ها (بی اعتمادی به وعده ها، برنامه ها و مدیریت نوسازی) و بی ثباتی رویکردهای مدیریتی، ناتوانی در هماهنگی بخش ها و ضعف متولیان در هماهنگ سازی بخش ها و دستگاه های متولی (عدم شفافیت فرایندها). با این روند می توان نتیجه گرفت که تداوم جاماندگی بافت فرسوده از سایر بافت های شهری منجر به «واماندگی»، «زوال» یا «فروپاشی» بافت های جامانده می شود. به عبارت دیگر، زوال یا فروپاشی بافت درچنین حالتی به معنای قرارگرفتن این بافت ها در نقطه بی بازگشت نوسازی است. به همین جهت، نیازمند گشودن راهی به منظور مداخله عقلانی، علمی و هوشمندانه در بافت های فرسوده شهری کشور هستیم که با تکیه بر سه بینش و خِرد پایه نوسازی «عدالت بنیان»، نوسازی «مردم پایه» و نوسازی «محله محور»، نوسازی متوازن بافت های فرسوده شهری بافت های فرسوده را سامانی نو بخشد. با توجه به بینش های اساسی و خِردهای پایه سه گانه، نوسازی متوازن که در پی گشودن راهی به منظور مداخله عقلانی، علمی و هوشمندانه در بافت های فرسوده شهری کشور باشد، نیازمند تدوین اصولی است. اصولی که می توان کلیه هدف گذاری ها، برنامه ریزی ها، اقدامات و عملکرد های نوسازی بافت های فرسوده شهری را در آن چهارچوب مورد عمل و ارزیابی قرار داد. نظام تدبیر مدیریت نوسازی بافت های فرسوده شهری بیش از هر چیز نیازمند اصول «همه جانبه نگری»، «توازن فکری و عملی» و «عقلانیت توأم با هوشمندی» در برون رفت از معضل بافت های فرسوده شهری کشور و رونق بخشی نوسازی این بافت هاست. در این صورت دست یابی به هدف نوسازی متوازن بافت های فرسوده محقق و توسعه شهری نیز متوازن می شود.
نگاه به بناها و شهرهای تاریخی به مثابه متن؛ رویکرد روایتگری در حفاظت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هر ساختار نظری در جهت حفظ میراث فرهنگی باید بتواند به سؤال «چگونگی» ادامه حیات بناها و محوطه های تاریخی پاسخ دهد و از آن جایی که مدرنیته بندهای ارتباطی ما با سنت و گذشته خود را قطع کرده، ساختار ارائه شده جدید باید تلاشی برای برقراری این ارتباط از دست رفته باشد. به همین دلیل پژوهش پیش رو تلاشی است در جهت ارائه ساختاری جدید در زمینه حفاظت از بناها و بافت های تاریخی تا بتوان با کمک آن به این میراث، حیاتی دوباره بخشید. در این پژوهش بیان می شود که رویکرد روایت گری چگونه می تواند با استفاده از توانایی خود در برقراری ارتباط بین گذشته، حال و آینده، وضعیتی از وجود و ماندگاری را به این میراث اعطا کند که نه تنها بتوانند به زندگی خود ادامه دهند، بلکه از نقش خود به عنوان عنصری منفعل در جامعه جدا شده و به شخصیتی تأثیرگذار در زمینه خود تبدیل شوند و با هویتی مستقل به زیست خود ادامه دهند در حالی که هم زمان برای حفظ بقاء با «تغییرات» زمانه نیز خود را منطبق می کنند. درنهایت بیان می شود که استفاده از این رویکرد به صورت ساختارمند و یا مکملی در کنار دیگر رویکردها می تواند به نتایج پایداری در زمینه حفاظت منتهی شود. در همین راستا در پژوهش پیش رو رویکرد روایت گری در نوشته های افرادی چون پل ریکور، هانس گئورگ گادامر، هایدگر و نایجل والتر کنکاش می شود.