یادداشت ها
حوزه های تخصصی:
تصوف که عنوانِ مشهورترین و گسترده ترین جریان باطن گرا و سلوک محور در اسلام را یدک می کشد، از همان بدو پیدایش در قرن دوم هجری روش و مسیر متفاوتی را برای معرفت به خالق هستی سپری کرد و اصلی ترین نقطه تمییز و تفاوت خود با عامه مسلمانان را نیز در همین متفاوت یافتن، فهمیدن و دیدن عنوان کرد. آنها خِرد و حواس بشری را عاجز از درک حقائق اشیاء می دانستند و مدعی بودند آنچه این ابزارها از علم و آگاهی به انسان منتقل می کند، صرفا ظواهر و لایه های بیرونی بی ارزش اشیاء است که با بطون و حقائق نهفته در آنها نسبتی ندارد. ظاهر جهان هستی را حواس بیرونی و باطن آن را حواس درونی درک می کند، پس انسان برای درک باطن و حقایق امور، باید از ابزار جبلی و درونی خود مدد بگیرد. ظاهر انسان همان جسم و باطنش همان روح اوست که با تعابیر دیگری مثل قلب، نفس و غیره از آن یاد می شود، اما فعال کردن حواس باطنی، منوط به راکد کردن یا محدود سازی حواس ظاهری است و برای رسیدن به باطن باید از ظاهر چشم پوشید. از همین رو با ریاضت های دشوار و بعضاً نامشروع، سعی در سرکوب حوائج مرسوم جسمانی و عادی خود داشته و این اعمال را پلی برای رسیدن به درک باطنی (یا اشراق و شهود و چشم سوم و غیره) می دانستند.......
مقالات
رویکرد انتقادی به شهود عرفانی و صوفیانه
حوزه های تخصصی:
بحث از منابع و ابزار شناخت و معرفت و حدود و دامنه معرفتی هرکدام، یکی از مسائل جنجال برانگیز و اختلافی در حوزه معرفت شناسی است که از دیرباز مورد بحث و نظر صاحب نظران می باشد. بعضی با رویکرد افراطی، راه معرفت را منحصر در حس و تجربه دانسته و برخی دیگر راه عقل و پاره ای صرفا مکاشفه قلبی را یگانه مسیر شناخت حقیقت برشمارده اند که این دیدگاه را متعلق به مشهور صوفیان می دانند. در سوی دیگر، برخی منتقدین تصوف اساساً منکر معرفت زا بودن شهود قلبی شده و مسیر کشف و شهود را به دلیل آمیختگی آن با خطا و لغزش و اغلاط معتبر ندانسته اند. حال آنکه در یک نگاه معتدلانه از سوی پاره ای از معرفت شناسان، هرکدام از ابزار های معرفتی انسان مثل حس، عقل و شهود قلبی بخش ها و ابعادی از حقایق و وقایع را برای انسان بر ملا می سازد. این جستار، تلاش دارد با طرح اشکالات وارده به شهود عرفانی؛ در جهت نقد دیدگاه افراطی که راه معرفت را منحصر در شهود قلبی می داند گام برداشته و به تقویت نگاه معتدلانه در این زمینه همت گمارد.
بحثی درباره علم حضوری و شهودی، تفاوت ها و اعتبار آن ها
حوزه های تخصصی:
خلط بین علم حضوری و شهود عرفانی از جمله اشتباهات رایجی است که بعد از تلفیق و آمیختگی حوزه های تخصصی فلسفه و عرفان به وجود آمده است و نتایج زیان باری را در حوزه تفکر عقلانی پدید آورده است. این جستار در صدد است به مشکلی در بحث های فلسفی بپردازد که در تشخیص علم حضوری از شهود پیش آمده است و بر آن می کوشد تا با توضیح دادن علم حضوری منطقی و شهود، از این خلط اشتباه جلوگیری کند. به این منظور پژوهشگر، چه در بحث تعریف و مفهوم شناسی و چه در بحث کاربرد و مصادیقی که برای علم حضوری در کلام فلاسفه مطرح معاصر ذکر شده است ورود کرده و نشان می دهد در تمام این موارد، حوزه علم حضوری، از شهود عرفانی متفاوت است و شهود عرفانی را نمی توان با علم حضوری یا یکی از مصادیق آن مرتبط دانست.
اعتبارسنجی حدیث عنوان بصری
حوزه های تخصصی:
حدیث عنوان بصری در سده های اخیر شهرت یافته و در عرفان و اخلاق مورد توجّه قرار گرفته است. این حدیث نخستین بار در قرن ششم هجری قمری در مشکاه الأنوار علی بن حسن طبرسی و سپس در آثار شهید اول و شهید ثانی به صورت مرسل روایت شده است. عنوان بصری به کلّی، ناشناس است و حتّی نام گذاری به «عنوان» در تاریخ عرب و اسلام، نادر است. در متن روایت عنوان بصری، عناصرِ تاریخی اندکی دیده می شود؛ با این وجود، همین اطلاعات اندک نیز با دانسته های تاریخی مانند طبقه، محل زندگی و جایگاه امام صادق A سازگار نیست. برخی فقراتِ حدیث، در منابع متقدّم تر به افراد دیگری نسبت داده شده است. وجود اصطلاحات متأخّر، استناد به روایتی نبوی که در بوم حدیثی مدینه شناخته شده نبوده است، وجود الفاظ، اصطلاحات، مضامین و قالب های صوفیانه از دیگر مشکلاتی است که اصالتِ حدیث را تضعیف می کند. با نظر به مجموع شواهد سندی و متنی، اعتبار حدیث و صدور آن از امام صادق A قابل دفاع نیست و به احتمال زیاد ریشه در فضایی صوفیانه دارد.
تحلیل و بررسی ملاک های اعتبار سنجی مکاشفه عرفانی
حوزه های تخصصی:
تمام ساختار و نظام معرفت شناسی صوفیه، بر مسئله انحصار راه معرفت و شناخت در مکاشفه قلبی بنا شده است، با این حساب یکی از معضلات اساسی متصوفه در حوزه معرفت شناختی، وقوع کثرت خطا و اشتباه در فرایند شهود است. صوفیان، بهتر از هرکس دیگر به دخالت عوامل متفرقه در فرایند شهود عرفانی واقف بوده و دریافته اند در بسیاری از مکاشفات، پای قوه وهم و خیال در میان بوده و در برخی دیگر، تمثلات و تصویر سازی های شیطانی نزد سالک، امری ملکوتی و رحمانی جلوه می کند و در پاره ای از مقاطع، تجارب شهودی حاصل سوء مزاج و به هم خوردن تعادل جسم و ذهن و روان می باشد. از همین روی، به ذکر دو دسته از ملاک عام و خاص جهت اعتبار سنجی و ارزیابی مکاشفات صحیح از سقیم دست یازیدند که در این نوشتار، اهم این ملاک ها و موازین و معیارها مورد بررسی قرار گرفته و ثابت می شود که بعضی از این ملاک ها (مثل مرشد) قابلیت سنجش گری نداشته و بعضی دیگر از این ملاک ها نیز صرفا در مقام ادعا بیان شده و صوفیان در فرایند سنجش شهود، به آن میزان و معیار ملتزم نبوده اند.
اعتبار کشف و شهود از منظر آیات و روایات (با درنگی در ادله و استنادات اهل تصوف)
حوزه های تخصصی:
محققین و نویسندگان مکتب تصوف، که به حجیت ذاتی مکاشفه و معرفت زا بودن آن باور دارند، برای اثبات مقصود خود به برخی از آیات و روایات استناد کرده و دیدگاه خود را مورد تایید متون وحیانی می دانند. پژوهشگر در صدد آن است که این ادعا را مورد سنجش قرار داده و به واکاوی و نقد ادله موجود بپردازد. در بخش اول این نوشتار، سند، منبع و دلالت هرکدام از این متون مورد بررسی قرار گرفته و در بخش دوم، ابهامات کلی استناد به متون وحی برای حجیت مکاشفه تبیین شده است. حداکثر مطلبی که از دلالت نصوص دینی در مقوله کشف و شهود استفاده می شود، کارایی آن در حوزه عواطف و احساسات انسانی است؛ بحث کارایی مکاشفه در حوزه احساسات و عواطف، موضوعی نیست که تنها از متون وحیانی به دست آمده باشد، بلکه از کلمات مختلف اصحاب شهود و حتی عرفان پژوهان غربی هم می توان این مهم را دریافت. طبق اذعان اهل شهود، خصیصه مشترک مکاشفات، حالت های انفعالی روحی و احساسات خاصی است که به سالک دست می دهد. اینکه گفته می شود شهود، ورای طور عقل بوده و حلوای تنترانی (لن ترانی) است که باید طعم آن چشیده شود، به خاطر حس خاصی است که در آن لحظه به فرد دست می دهد. احساساتی چون:حس رهایی، تعلق به یک منبع لا یتناهی، عدم تعلق به جهان مادی یا جسم، یقین، شادی، حالت های قبض و بسط و حیرت، شوق و ذوق و عشق و ... همه اینها نه در حوزه علوم و معارف بلکه در حوزه احساسات و عواطف درونی مطرح می شود. خطا از جایی آغاز شد که اموری از جنس احساس، در حوزه های معرفت شناختی خرج شد و مبانی هستی شناسی و خداشناسی از آن استخراج گردید.
بررسی چیستی فناء فی الله و ارتباط آن با حلول و اتحاد
حوزه های تخصصی:
مقصد نهایی و آخرین هدف سالکین طریقت های صوفیه، رسیدن به مقام فناء فی الله است. در این مقام، انسان چونان قطره ای از دریا به وجود خدا پیوسته و در او حل می شود. در واقع انسان فانی فی الله، قیود و تعینات بشری خود را زائل کرده و سرتاسر، خدا شده است. اما تفسیر دقیق این معنا و فهم مقصود صوفیان در میان معرکه آراء و اقوال مختلف کمی دشوار شده است، چراکه یکی شدن با خدا، در وهله اول معنای محصلی غیر از اتحاد با خدا ندارد؛ اما صوفیان با شدیدترین الفاظ قول به حلول و اتحاد را از خود نفی کرده و باورمندان به این نظرات را گمراه دانسته، مسیر آنها را رو به ضلالت معرفی می کنند. وجه جمع بین نظریه فناء فی الله و نظریه اتحاد، از جمله مسائلی است که بدون تأمل در مبانی نظری صوفیه نمی توان درباره آن به قضاوت نشست. این پژوهش در صدد فهم دقیق معنای فناء فی الله در اصطلاح متصوفه و به دنبال کشف رابطه این معنا با نظریه حلول و اتحاد می باشد.
استحاله یا امکان شهود ذات حق
حوزه های تخصصی:
مسئله معرفت انسان به حق تعالی، یکی از اساسی ترین و در عین حال چالش برانگیز ترین سوالات بشر در حوزه الهیات و فلسفه در مکاتب و ادیان مختلف است. در این میان، مشهور عرفا و صوفیه با پذیرش اصل امکان معرفت به خدا، نوع این معرفت را شهودی و وجدانی دانسته و در مبحث فناء فی الله، چگونگی آن را تبیین می کنند. اما آیا معرفت شهودی به خدا، بر اساس مبانی خود اصحاب تصوف قابل پذیرش است؟ همچنین این معرفت، با موازین عقلی و نقلی انطباق دارد یا خیر؟ این جستار ابتدا با تبیین حقیقت شهود خداوند متعال، در قالب علم حضوری، به تحلیل تعارض ادعای استحاله معرفت خداوند متعال، با ادعای شهود باریتعالی می پردازد و نشان می دهد که بر اساس مبنای توحیدی صوفیه یعنی نظریه وحدت شخصی وجود، اصل موضوع معرفت شهودی به خدا منتفی خواهد بود؛ پس از آن، پاره ای از ادله نقلی مثبتِ شهود باری تعالی نیز مورد کنکاش و تحقیق قرار گرفته است.