۱.
مؤلفه هایی اساسی در راهپیمایی اربعین نظیر دین باوری و خدامحوری، اخلاق، عدل و عدالت، تلاش و مجاهدت، بهبود روابط بین الملل، ظلم ستیزی و دفاع از مظلومان عالم و... وجود دارد که در زمره شاخص های تمدن نوین اسلامی نیز بشمار می آیند و بهترین گواه بر ظرفیت و سرمایه ی تمدن ساز، فرهنگ متعالی شیعه است. به منظور انجام روش تحقیق فراترکیب حاضر، کلیه ی مقالات فارسی چاپ شده (علمی پژوهشی و علمی ترویجی) مرتبط با پیاده روی اربعین در بازه زمانی سال 1385 تا 1400 (آغاز حضور زائران ایرانی در این ابررویداد) را شامل می شود که از چهار منبع «پایگاه مجلات نور»، «مرکز اطلاعات علمی جهاد دانشگاهی»، «بانک اطلاعات نشریات کشور» و «پرتال جامع علوم انسانی» به روش نمونه گیری تمام سرشماری، نمونه های در دسترس انتخاب شدند. دلیل انتخاب قالب مقالات، به دلایل روش شناختی، تناظر با واقعیت عینی و بیرونی و همچنین تولید بیشتر مقاله نسبت به کتاب و پایان نامه می باشد. ﺑﺮای دﺳﺘﯿﺎﺑﯽ ﺑﻪ ﻫﺪف ﭘﮋوﻫﺶ از روش ﻓﺮاﺗﺮﮐﯿﺐ، ﻣﻄﺎﺑﻖ ﺑﺎ اﻟﮕﻮی لیپسی و ویلسون (2001) اﺳﺘﻔﺎده ﺷﺪ. یافته های پژوهش نشان می دهد مؤلفه های گوناگونی که در پیاده روی اربعین وجود دارد، با تحقق تمدن نوین اسلامی در ارتباط هستند.
۲.
تمدن نوین اسلامی از مباحث نوظهور جهان اسلام است که موافقان آن برای زمینه سازی، تقویت و انسجام آن تلاش دارند در بسط نظرات، ارائه ی مدل های مدنظر، آسیب شناسی و تبیین های نظری به تمام ظرفیت های مادی و معنوی که در شکل گیری، نضج و مانائی یک تمدن مؤثرند؛ توجه نمایند. ازجمله عوامل معنوی شایان توجه در شکل گیری و بسط یک تمدن، زبان تمدن ساز است. زبانی که حائز شاخص ها و ویژگی هایی است که در قوام، انسجام و پایداری یک تمدن در مقابل غیرهای رقیب و مهاجم ایفای نقش خواهد کرد و با فقدان آن، زندگی انسان پیشرفته، هم سطح با حیوانات خواهد شد. با اتکاء به قابلیت ها و ویژگی های چنین زبانی می توان زمینه ی قوام و انسجام تمدن مسلط در آینده جهان اسلام را فراهم آورد. بدین منظور نوشتار حاضر در نظر دارد با روش توصیفی- تحلیلی به این سؤال پاسخ گوید که ویژگی های زبان تمدن ساز چه مواردی هستند؟ یافته های پژوهش حاضر حاکی از آن است که تکامل یافتگی و پاسخگویی در زمان، باز بودن و کاربردی بودن، عام و فراگیر بودن، خلاقیت و پویائی و دریافتی و پذیرا بودن ازجمله ویژگی های زبان تمدن ساز است. چنین زبانی قادر خواهد بود به نیازهای روز یک واحد بزرگ و مستقل اجتماعی پاسخ گوید و به عنوان ابزاری کارآمد در پاسداشت سرمایه های تمدنی و عرضه داشت آورده های جدید ایفای نقش نماید.
۳.
پیشینه ی انگاره اسلام رحمانی به دو دهه ی گذشته بازمی گردد؛ ضرورت بحث از این انگاره ازآن رو است که این انگاره نگرشی تک بعدی و گزینشی از اسلام ارائه می دهد به گونه ای که اسلام را از درون مایه های اصیل آن چون جهاد، امربه معروف و نهی از منکر و... تهی می سازد؛ از سوی دیگر، فقه تمدنی، رویکردی کلان به همه ی ابواب فقه است که مجموعه ی احکام اسلامی را در بُعد تمدنی در برمی گیرد؛ فقه تمدنی، از فقه حکومتی و فقه نظام سازی جدا نیست بلکه اگر بتوان برای فقه حکومتی نامی دیگر برگزید، قطعاً فقه تمدنی و فقه نظام سازی خواهد بود. پرسش اصلی در این مقاله آن است که نقد انگاره اسلام رحمانی به مثابه ی چالش فقه تمدنی با تأکید بر آرای امام خمینی (ره) و مقام معظم رهبری (مدظله العالی) چیست؟ این مقاله با روش توصیفی-تحلیلی- استدلالی و با بهره گیری از منابع کتابخانه ای به بررسی و واکاوی چالش های اسلام رحمانی نسبت به فقه تمدنی می پردازد. یافته ی مقاله آن است که فقه تمدنی، فقهی جامع و کلان نگر است و هنگام صدور قانون و احکام شرعی، ابعاد کلان اجتماعی، فرهنگی، سیاسی را ملاک نظر قرار می دهد. همچنین ولایت رکن فقه تمدنی اسلام است و وحدت، راهکار مقابله با اسلام آمریکایی و یا به تعبیر امروزی اسلام رحمانی است که برای حفظ کیان اسلام، امری اساسی است.
۴.
بیانیه ی گام دوم انقلاب ازجمله اسنادی است که زمینه های لازم را برای نظریه پردازی در خصوص مسائل امروز و آینده انقلاب اسلامی فراهم کرده است. مسائل متعددی با رویکرد بینش تمدنی در بطن گفتمانی بیانیه ی گام دوم از سوی رهبری معظم انقلاب مطرح شده که ازجمله ی آن ها مسئله ی سیاست خارجی و نحوه مواجهه ی ایران با مسائل منطقه ای و بین المللی است. پژوهش پیش رو در نظر دارد تا مسئله ی سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران را بر اساس نظریه ی آرمان گرایی واقع بینانه منطبق با متن بیانیه ی گام دوم انقلاب تحلیل و تبیین نماید و نتایج و برون داده های کاربست این نظریه را نیز بررسی کند. در این راستا ابتدا مبانی نظری آرمان گرایی و واقع گرایی موردبررسی قرارگرفته و سپس مدل آرمان گرایی واقع بینانه ترسیم شده است. سپس با استفاده از روش تحلیل محتوای بیانیه ی گام دوم و کدگذاری مسائل مربوط به سیاست خارجی، شاخص های آرمان گرایی و واقع گرایی احصاء شده است. یافته های پژوهش نشان می دهد که گرچه مبانی گفتمانی سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران منطبق با منطق آرمان گرایی است اما عملکرد، نتایج و خروجی های سیاست خارجی ایران در چارچوب نظریه ی واقع گرایی قابل تحلیل و تفسیر است و بین آرمان گرایی در مقام نظر و واقع گرایی در مقام عمل منافاتی وجود ندارد. تحلیل بیانیه ی گام دوم انقلاب به عنوان یکی از اسناد راهبردی متأخر در خصوص سیاست خارجی، تأییدکننده این ادعاست و می توان منظومه ی سیاست خارجی ایران را «آرمان گرایی واقع بینانه» دانست.
۵.
در بیانیه ی گام دوم انقلاب، ایجاد تمدن نوین اسلامی ازجمله اهداف ذکر شده است. برای نیل به این هدف لازم است جامعه ی دانشگاهی کشور فعال تر شود و دانشگاه های پیشرو ضمن داشتن کارکردهای آموزشی، پژوهشی، کارآفرینی و نوآوری باید بتوانند بر پایه ی معنویت و باورهای دینی و با تأسی از آموزه های اسلام ناب محمدی (ص) به تمدن سازی اسلامی بپردازند. روش گردآوری اطلاعات در این پژوهش، مصاحبه ی نیمه ساختاریافته است. تحلیل داده ها با روش تحلیل محتوای استقرایی با استفاده از نرم افزار انجام پذیرفته است. بر اساس یافته های پژوهش، شناسه های مستخرج مؤلفه های مرتبط با پیامدهای این رویکرد شامل: 1. ارائه ی الگوی الهام بخش 2. تربیت رهبران جهانی 3. ایجاد منزلت برای منطقه ی مستقر 4.طراحی بنیان های تمدنی 5. رونق تولید؛ 6. افزایش بهره وری 7. تولید علم کارآفرینانه می باشند. همچنین دو بُعد پیامد نهادینه سازی معنویت و پیامد انتقال علم برای سازه اصلی شناسایی شد. دانشگاه ها می توانند ضمن تطبیق کارکردشان با شاخص های مستخرج این تحقیق، جایگاه خود را در تمدن سازی مشخص کنند.
۶.
عقلانیت گاهی وصف باورها قرار می گیرد و زمانی افعال و رفتار متصف به عقلانیت می گردد و گاهی نیز ارزش ها متصف به آن می شوند، ولی در هر صورت، عقلانیت بر پایه ی وحی و مبانی اسلامی، نظامی است متشکل از اصولی که در چارچوب فرهنگ و تمدن اسلامی شکل گرفته و ذهنیات و رفتار مسلمانان را سامان می دهد. همگرایی و وحدت مسلمانان نیز سبب تحقق اهداف و مصالح امت اسلامی و ایستادگی در برابر دشمنان اسلام می شود. تمدن نوین اسلامی زمانی شکل می گیرد که عنصر عقلانیت و همگرایی در جوامع اسلامی جایگاه اصلی خود را بازیافته و بدین ترتیب تمدن اسلامی که شامل همه ی دستاوردهای مسلمانان در ابعاد گوناگون اقتصادی، فرهنگی، مذهبی، اجتماعی، اخلاقی، مادی و معنوی و... می شود؛ احیا، بازسازی و بازپروری شود. طرح این مهم در فضایی فقهی و با بیان حکم شرعی وجوب یا حرمت آن، علاوه بر آنکه روند تأثیر حرکت اصلاحی اجتماعی را سرعت می بخشد، باعث می شود افقی فراتر از توصیه و تحسین این دو امر مهم و درعین حال مترتب بر یکدیگر را پیش روی جوامع اسلامی قرار دهد. این مقاله به شیوه توصیفی- تحلیلی درصدد بیان مبانی فقهی عقلانیت و همگرایی مسلمانان در شکل گیری تمدن نوین اسلامی است. یافته های تحقیق بیانگر آن است که مبانی فقهی این مسأله عبارت اند از: فطرت توحیدی، اصل نظام ولایی، اصل تشکیل امت واحد، عقلانیت مبتنی بر کتاب و سنت و از قواعد فقهی مورد استناد نیز می توان به قاعده احترام، قاعده وحدت، قاعده تقیه، قاعده الزام و قاعده عدالت اشاره کرد.
۷.
در عصر حاضر تحقق تمدن نوین اسلامی اهمیت ویژه ای دارد و یکی از الزامات تحقق تمدن نوین اسلامی تربیت نیروی انسانی است. چیستی نقش تقوا به عنوان یک مفهوم بنیادین در اخلاق فردی و خودمهارگری به عنوان یک مفهوم مورد توجه روانشناسی در ساخت انسان تمدن ساز، مسئله این پژوهش است. روش گردآوری اطلاعات در این پژوهش، مطالعه ی اسنادی است. این پژوهش که ماهیتی کیفی داشته با توجه به خاستگاه تقوا که وحی، عقل و شریعت است و خاستگاه خودمهارگری که دانش تجربی و حسی است، ابتدا عناصر مؤثر در ایجاد تقوا و خودمهارگری احصاء شده و سپس با روش توصیفی و تحلیلی، تأثیر دو مفهوم تقوا و خودمهارگری در تربیت انسان تمدن ساز تبیین شده است. در اسلام، توجه به پیامدهای رفتار، عبرت گیری، کرامت نفس، محاسبه نفس، استفاده از الگوها و اسوه ها و عنصر عقلانیت جهت اتصاف به تقوا تاکید شده و در اندیشه روان شناختی به خصوص مکتب رفتارگرایی به تقویت خود، تجربه های جانشینی، خودکارآمدی، خودسنجی، سرمشق گیری، تشویق و شناخت سفارش شده است؛ توجه به ماهیت و کارکرد این عناصر، نشان دهنده ی برخی عناصر مشترک و هم افزا برای ورود انسان به حوزه تمدن سازی است.
۸.
فنّاوری پدیده ای است که از جنبه های مختلف مورد نظر اندیشمندان مسلمان قرار گرفته است. نگاه ابزاری، استقلالی و تعاملی از دیدگاه های مطرح در بیان مناسبات دین و فنّاوری است. مسئله ی پژوهش حاضر؛ امکان سنجی تعالی فنّاوری در بستر و تفکر توحیدی و چیستی شاخص های آن است. روش گردآوری اطلاعات در این پژوهش، مطالعه ی اسنادی و تحلیل اطلاعات با روش توصیفی انجام پذیرفته است. یافته ها حاکی از آن است که اولاً بحث و تحقق فنّاوری در بستر توحیدی بر مبنای اصولی چون؛ الف. دین، ارتباط و حاکمیت توحیدی آن بر تمام شئونات زندگی انسان ب. جامعیت دین پ. رابطه ی حیات دنیوی و حیات اُخروی و همچنین ت. جهت داری فناوری امکان پذیر است و ثانیاً شاخص های اساسی نظیر؛ 1. همسو با آموزه ها و اصول دین (الف. توحید محوری و ب. معادمحوری) 2. همسو با هدف و غایت خلقت انسان و سعادت او 3. همسو با نیازهای فطری و حقیقی انسان (الف. نیازهای حقیقی و غیرکاذب انسان ب. اصل قناعت و پرهیز از اسراف و مصرف زدگی پ. کرامت انسانی ت. غایتمندی ث. عزتمندی و استکبارزدایی) 4. همسو با نظام آفرینش و محیط زیست (الف. اتقان و زیبایی و ب. هماهنگی با محیط زیست) در تعالی فنّاوری در بستر توحیدی، حرکت به سوی مهندسی و تحقق تمدن نوین اسلامی و درنهایت سعادت دنیوی و اخروی انسان نقش راهبردی دارد.
۹.
انسان، دین و حکمت، سه حقیقت در تعامل اند؛ لذا نحوه پاسخ به دو پرسش انسان شناسانه «چرایی (فلسفه) هبوط انسان در دار کثرت» و «نحوه وجود انسان در نسبت با کثرات پیرامونی اش»، در نحوه دین شناسی و شکل گیری یک دستگاه حِکمی، بازتاب می یابد و «دست یابی به چشم اندازی نوین در فلسفه ی دین و حکمت» به عنوان یک هدف معرفتی؛ از خلال پاسخ به پرسش های فوق و با بهره مندی از ظرفیت های حکمت متعالیه و بر اساس روش قیاسی- برهانی قابل تحقق خواهد بود. حکمت متعالیه، نحوه وجود موجودات را «وجود ربطی (فقر محض در نسبت با مبدأ)» معرفی می کند، لکن با تبیین «نقش کثرت عرضی در حرکت جوهری»، می توان از نحوه ای پیوند وجودی میان موجودات متکثر سخن گفت و نحوه ی وجودی به نام «وجود ترابطی» را تبیین نمود. انسان نیز که در دار کثرت هبوط یافته، علاوه بر وجود ربطی، وجود ترابطی دارد. «تمدن» به عنوان موضوعی انسان بنیان، متأثر از این نحوه وجود- وجود ترابطی -؛ قابلیت تبیین فلسفی می یابد و بر همین مبنا می توان از نوعی حکمت به نام حکمت تمدنی سخن گفت و آن را «استکمال متقابل نفوس انسانی و موجودات دار طبیعت در سایه تمدن الهی و به واسطه انتقاش نفس آدمی به نظم عقلی عالم و تشبه به باری تعالی» تعریف کرد. هم نشینی حکمت تمدنی با بحث قرآنی استخلاف، چشم انداز نوینی از فلسفه ی دین را رقم می زند که در آن غایت «دین»، برپایی تمدن الهی معرفی می شود.
۱۰.
دفاع ایران در مقابل عراق در جنگ تحمیلی، بیانگر یک تجربه ی نظامی با نگرش جهاد در اسلام است. ملت ایران در دفاع مقدس علاوه بر پیروز شدن، فرهنگ ویژه آن را نیز خلق کرد. این فرهنگ، ترکیبی جهادگونه ای از حماسه و عرفان است که با ابعاد مختلف باورهای دینی تراز شده است. فرهنگ دفاع مقدس، مدلی اعتبارسنجی شده است که از بیرون مرزهای کشور کپی نشده و از بطن تمدن اسلامی- ایرانی نشأت گرفته است. بنابراین مؤلفه های آن را می توان به عنوان خطوط راهنما برای تبیین ارزش های حاکم بر برنامه های توسعه در دولت اسلامی تعمیم داد. ادعای مقاله ی حاضر، الگو قراردادن مدل حاصل از جنگ تحمیلی برای دوران حاضر است. مقاله به شناسایی مؤلفه های فرهنگ فاع مقدس و تبیین تراز ارزشی آن به عنوان ارزش های محوری می پردازد. روش تحقیق از نوع تحلیل توصیفی و روش گردآوری اطلاعات از نوع مطالعه ی کتابخانه ای و مصاحبه می باشد. نتیجه ی تحقیق حاکی از آن است که ده مؤلفه ی اصلی زیربنای فرهنگ دفاع مقدس را می توان تفکر اسلامی و ربانیت، ایمان و معنویت، ایثار و روحیه ی جهادی، مدیریت و فرماندهی، تکیه بر مردم و جوان گرایی، هدایت رهبری، وحدت و کار تیمی، خلاقیت و ابتکار، مهندسی و مدیریت علمی و مقاومت و ایستادگی دانست.
۱۱.
هدف مقاله، احصاء و شناخت شاخص های مقاومت و سنجش میزان تأثیر آن بر تمدن نوین اسلامی است. پژوهش از حیث نوع، بنیادی- کاربردی و با روش آمیخته (کیفی – کمی) انجام شده است. جهت شناخت مؤلفه و شاخص های مقاومت اسلامی در بخش کیفی، در مرحله ی اول با بررسی ادبیات تحقیق، پژوهش های انجام گرفته و مبتنی بر سخنان رهبران انقلاب اسلامی است. در زمینه ی تبیین مقاومت اسلامی، علاوه بر چارچوب مفهومی مقاومت، از نظریه ی موازنه ی قوا به عنوان چارچوب نظری استفاده شد. از تجزیه وتحلیل داده های کیفی، عوامل و متغیرها (مؤلفه و شاخص ها) استخراج شدند. در گام دومِ تحقیق، با نظرگیری از خبرگان و انجام مصاحبه های نیمه ساختاریافته، نسبت به تکمیل، اصلاح و ترمیم شاخص های احصاء شده از مبانی نظری و ادبیات تحقیق پرداخته شد. در پایان (بخش کمی)، به منظور سنجش تأثیر هر یک از مؤلفه و شاخص های مقاومت و تأثیر آن بر تمدن سازی و نسبت بین شاخص ها، از فنون آماری ضریب همبستگی اسپیرمن، آزمون رگرسیون خطی ساده (دومتغیره) و آزمون رگرسیون چندگانه گام به گام استفاده شد. بر اساس یافته های کیفی، شاخص های مقاومت اسلامی، در چهار بعد اسلام سیاسی، انسجام اسلامی، حکمرانی اسلامی و دفاع مردم پایه شناسایی گردید. و میزان تأثیر هریک بر تمدن سازی در بخش تجزیه وتحلیل کمی مشخص شد. در نتیجه فرضیه ی تأثیر مقاومت اسلامی بر تمدن سازی تأیید و تبیین شد.
۱۲.
اخلاق و اخلاق سیاسی از عناصر اساسی در شکل گیری تمدن ها هستند که در شالوده آنها، حکمت حضوری جدی دارد، بر این پایه، هدف اصلی این مقاله، بررسی جایگاه حکمت و اثرگذاری آن بر اخلاق سیاسی با رویکرد تمدنی و ارجاع به اندیشه ی آیت الله خامنه ای است (هدف). پرسش اصلی این مقاله، بررسی رویکرد تمدنی به حکمت در اخلاق سیاسی با تأکید بر دیدگاه آیت الله خامنه ای است. امری که برای دستیابی به حقیقت حکمت اخلاقی و اخلاق حِکمی، بایسته است و در خوانش جدید از متون اخلاقی، متناسب با شرایط تلاش و اندیشه ورزی برای تمدن نوین اسلامی، می تواند جامعه ما را به دستاوردهای نو راهبری کند (بیان مساله). ضمن توجه به حکمت پایگی تمدن اسلامی و ارزشمندی آن در نصوصی دینی و همبستگی حکمت و تمدن در اندیشه ی آیت الله خامنه ای، در یافته های تحقیق و فرضیه بر این امر تأکید شده است که حکمت در کنار خود خردورزی، میانه روی، عدالت، دانش و سعه صدر می آورد، اموری که روابط قدرت را سامان می بخشد و بسترساز حرکت جامعه و دولت اسلامی در جهت تمدن است، آنگاه که حکمت در اخلاق سیاسی و روابط اخلاقی دولت اسلامی حضور یابد، آزادگی و فرزانگی تمدنی، عدالت سیاسی و گفت وگوها و تعاملات آزادانه ی تمدن آفرین، فراگیر می شوند که می توانند زمینه ی دستیابی به تمدن جدید اسلامی را فراهم سازد (یافته ها) این مهم با مراجعه به نصوص حکمت عملی و روش توصیفی- تحلیلی به انجام رسیده است که در نوع خود، تکاپویی نوآور به شمار می آید (روش شناسی).