مقالات
حوزه های تخصصی:
بخش درخور توجهی از تولید و بازنشر محتوای ایدئولوژیک گفتمان پهلویسم از طریق مطبوعات به ویژه موسسه های مطبوعاتی اطلاعات و کیهان انجام می گرفت. در این حال، پژوهش منسجمی درباره ی نقش مطبوعات یادشده، در کشاکش گفتمان اسلام سیاسی با پهلویسم انجام نشده است. ازاین رو، در تحقیق پیش رو به این مسئله توجه گردیده و این پرسش ها مطرح شده است که تولید یا بازنشر محتوای ایدئولوژیکی در اطلاعات و کیهان چگونه بود و چرا با واکنش حاملان گفتمان اسلام سیاسی روبرو شد و واکنش آن ها شامل چه مواردی بود؟ یافته های تحقیق نشان می دهد که حضور مدیران ارشد این دو موسسه در ارکان حکومتی پهلوی و پذیرش منصب سناتوری مجلس و افزون بر آن، برخی تولیدات ایدئولوژیک این دو موسسه، همچون انتشار تقریباً هرروزه ی تصاویر شاه و نمادهای سلطنتی همراه با مقالات متعدد، پذیرش و تبلیغ برنامه های انقلاب سفید به ویژه از سوی مبلغان مذهبی دو موسسه که دین را در راستای اهداف حکومت به خدمت گرفته بودند، سبب موضع گیری و تولید محتوای ایدئولوژیک از سوی حاملان گفتمان اسلام سیاسی شد.
ترسیم شبکه مفهومی نفوذ در مدارس ایرانی با رویکرد بررسی اسناد لانه جاسوسی آمریکا در ایران
حوزه های تخصصی:
نفوذ در مراکز علمی نظیر مدارس یکی از وجوه نفوذ در جهان است که قدرت های جهانی از آن برای کسب منافع خود بهره می گیرند و بررسی تاریخ سیاسی معاصر ایران نشان می دهد که آمریکا همواره در عرصه ی علم و دانش ایران مداخله داشته و تلاش سردمداران این کشور، وابسته سازی علمی ایران بوده است. اسناد لانه جاسوسی آمریکا در ایران به عنوان یکی از مهم ترین اسناد در فهم و شناخت ارتباط بین ایران و آمریکا، از ظرفیت مناسبی برای شناسایی وجوه نفوذ غرب در ایران برخوردار است و با توجه به اهمیت موضوع، مقاله ی حاضر با بهره گیری از روش تحلیل مضمون و مطالعات اسنادی تلاش دارد به این سؤال پاسخ دهد که شیوه های نفوذ ایالات متحده آمریکا در مدارس ایرانی بر اساس اسناد لانه جاسوسی آمریکا در ایران چه بوده است؟ مرجع اصلی پاسخگویی به این سؤال، دوره یازده جلدی اسناد لانه جاسوسی آمریکا می باشد و فرضیه اصلی نوشته، حاکی از این است که سفارت آمریکا با بهره گیری از تمامی ظرفیت های خود نظیر نهادهای بین المللی، نیروهای غرب گرا و مربیان خارجی برای تأثیر بر جریان علمی و فرهنگی در مدارس ایرانی بهره گرفته است. یافته ها نشان می دهند آمریکا در راستای نفوذ پایدار در مدارس ایرانی از شگردهایی نظیر تبادل علمی، تغییر سبک زندگی، هویت زدایی، تخریب آموزش های دینی، حمایت از شخصیت های غرب گرا، کم کردن روحیه ضد استعماری، نفوذ علمی- فرهنگی، جاسوسی اطلاعات و ترویج زبان انگلیسی استفاده کرد.
بررسی زمینه های عرفی گرایی حکومت اسلامی در تحلیل مضمون نظرات آیت الله جوادی آملی
حوزه های تخصصی:
ادیان الهی به منظور هدایت و سعادت بشری نازل شده اند تا انسان با تبعیت از ارزش ها و قوانین الهی دچار تحریف و انحراف نشود. به نظر می رسد آنچه در نگاه متفکران مسلمان جهان اسلام مشهود است این که اسلام مهم ترین دین الهی است که برای سازمان دهی و نظم بخشی به حیات دنیایی و اخروی بشر نازل شده است. ازجمله متفکران جهان اسلام که نگاه تلفیق و تعامل دین و سیاست را مدنظر دارد آیت الله جوادی آملی می باشد. از نگاه این مفسر قرآن، جدایی دین از سیاست باعث تنزل دین و سیاست می گردد، لذا تعامل آن دو سبب انسجام و هدفمندی حیات بشری می گردد و امت اسلامی را از انحراف و تحریف مصون نگه می دارد. در تحقیق حاضر، نویسندگان مترصد آن هستند که با استفاده از روش تحلیل مضمون، عوامل و زمینه های عرفی شدن حکومت اسلامی در اندیشه ی آیت الله جوادی آملی را مورد تحلیل و بررسی قرار دهند. یافته های پژوهش حکایت از آن دارد که در نگاه آیت الله جوادی آملی محورهایی همچون دوری از قرآن و عدم توسل به مبانی صحیح اسلامی، تفسیرهای غلط و منطبق بر هواهای نفسانی، دوری از رهبری معنوی و کارآمد ازجمله ی زمینه های عرفی شدن جامعه اسلامی است.
مروری بر زمینه های تقویت پراگماتیسم آمریکایی در برابر ایران با تمرکز بر حقوق بشر از سال دو هزار میلادی
حوزه های تخصصی:
هدف از ارائه نوشته ی حاضر، تحلیل انتقادی سیاست خارجی و رفتار سیاسی ایالات متحده آمریکا در قبال ایران با محوریت مواضع حقوق بشری از سال دو هزار به این سو است. در این پژوهش نگارندگان با رویکردی تبیینی– تحلیلی (با شیوه گردآوری داده های کتابخانه ای و اینترنتی) در پی پاسخ گویی به این مسئله یا پرسش هستند که ماهیت مواضع حقوق بشری و رفتار سیاسی ایالات متحده آمریکا در قبال ایران از دهه دو هزار به این سو چه بوده است؟ در پاسخ به این پرسش، فرضیه پژوهش آن است که مواضع حقوق بشری ایالات متحده آمریکا در قبال ایران از سال دو هزار میلادی به این سو عمدتاً تابعی از اهداف و سیاست های واقع گرایانه، قدرت بنیاد و منفعت طلبانه در چارچوب اصول و مؤلفه های پراگماتیسم است و شعار و گفتمان های حقوق بشری اش عمدتاً جنبه ابزاری، تبلیغی و تاکتیکی برای پنهان سازی اهداف باطنی یادشده دارد. یافته های پژوهش حاکی از آن است که بین گفتمان به ظاهر حقوق بشری این کشور در ساحت نظری و رفتار سیاسی و سیاست خارجی، شکافی جدی وجود دارد. استفاده ی گزینشی آمریکا از حقوق بشر علیه ایران و نادیده گرفتن مشکلات حقوق بشری کشورهای ناقض این موضوع به ویژه عربستان سعودی و رژیم صهیونیستی، تا حد زیادی تأییدکننده ی جهت گیری های پراگماتیستی این کشور هستند. از این منظر، ایالات متحده آمریکا به دنبال تثبیت هژمونی و رهبری سیاسی خود در جهان پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و تثبیت هژمونی خود بر اقتصاد جهانی نولیبرالیستی بوده است.
تحلیل مضمون سخنان فوکویاما علیه جمهوری اسلامی ایران
حوزه های تخصصی:
ریشه ی چالش های جمهوری اسلامی ایران با آمریکا و تمدن غربی در اندیشه متفکرین و استراتژیست های غربی عمیق تر است. تا جایی که گفته ها و مواضع آن ها گاه فراتر از مسائل سیاسی تعبیر می شود و نوعی مقابله با گفتمان و تمدن اسلامی است. با توجه به اهمیت این مسئله، در مقاله ی حاضر تلاش می شود با معرفی فرانسیس فوکویاما، متفکر آمریکایی، به بررسی نظریات و سخنان وی علیه جمهوری اسلامی ایران پرداخته شود. برای پیشبرد این پژوهش از روش تحلیل مضمون و برای گردآوری داده ها از ابزار فیش برداری از منابع مختلف استفاده شده است. سؤال اصلی تحقیق این است که فرانسیس فوکویاما چه مواضعی علیه جمهوری اسلامی ایران دارد و هدف از طرح این مواضع چیست؟ یافته های تحقیق مؤید آن است که ریشه های فکری موضع گیری فوکویاما در قالب تقابل نرم با جمهوری اسلامی ایران و ناشی از اسلام هراسی است.
مطالعه بازتاب انقلاب اسلامی ایران برمنطقه قفقاز جنوبی با تاکید بر نظریه پخش
حوزه های تخصصی:
هدف این نوشتار، تبیین بازتاب های انقلاب اسلامی بر منطقه ی قفقاز جنوبی با تأکید بر مسلمانان و شیعیان بر اساسِ نظریه پخش است، از این رهگذر، انقلاب اسلامی به عنوان مبدأ پخش و قفقاز جنوبی به عنوان مقصد، با توجه به شرایط سیاسی و اجتماعی موردبررسی قرار گرفته است. در موضوع پخش نیز با ارائه ی شواهدی عینی در مسیر اثبات بازتاب های انقلاب بر این منطقه به این سؤال پرداخته می شود که انقلاب اسلامی ایران چه تأثیراتی بر منطقه قفقاز جنوبی داشته است؟ روش تحقیق کیفی و رویکرد تحلیل اسنادی روشی است که این پژوهش از آن بهره برده است.
گذری بر هویت ملی در عصر پهلوی دوم (1320-1357)؛ سیاست ها و ابزارها
حوزه های تخصصی:
هویت شاکله ی جامعه است و پیوندی وثیق با فرهنگ، تاریخ و آداب ورسوم هر ملتی دارد. مانایی جامعه و حکومت در گرو حراست و پاسداشت مؤلفه های هویت جمعی است از سوی دیگر، اگر نظام سیاسی نتواند مؤلفه ها و شاخص های هویتی خویش را حفظ نماید، با بحران های مختلف اجتماعی، فرهنگی و سیاسی مواجه می شود و به تعبیری، استحکام نظام مورد آسیب قرار می گیرد. ازاین رو، حکومت ها، مترصد اتخاذ سیاست های هویتی از طریق ابزارهای مختلف برای نهادینه سازی هویت خویش هستند. نظام های غیردموکراتیک و استبدادی، تلاش دارند هویت مطلوب خویش را در جامعه نهادینه نمایند. سیاست هویتی آن ها عموماً در تقابل با هویت ملی است و لذا می کوشند با تدابیر و سیاست های دستوری، هویت سازی متناسب با ایدئولوژی خویش را پیگیری نمایند. حکومت پهلوی در ایران معاصر مترصد اتخاذ چنین رویکردی بود که منجر به بروز شکاف هویتی در جامعه بین اجتماع و نظام سیاسی شد. مقاومت عمومی در برابر سیاست هویتی پهلوی دوم منجر به شکل گیری جریان اجتماعی مخالف سیاست دستوری پهلوی دوم گردید. جریان های اسلامی نیز شکل دهنده ی مخالفت عمومی با سیاست هویتی پهلوی- مبتنی بر ملزومات باستان گرایانه و ضدّ دینی- برای پاسداشت هویت دینی و ملی ایرانیان به صورت توأمان بودند. مقاله ی حاضر با بهره گیری از رویکرد تحلیلی- توصیفی مترصد پاسخگویی به این سؤال است که پهلوی دوم برای هویت سازی باستان گرایانه از چه سیاست ها و ابزارهایی بهره گرفت؟ یافته ها نشان می دهد در حکومت محمدرضا شاه از مجموعه نهادهای فرهنگی برای هویت سازی جعلی و همسو با سیاست فرهنگی پهلوی بهره گرفته شد و برخی از این سیاست ها در عرصه ی هویتی شامل؛ شاه پرستی، باستان گرایی، اسلام زدایی و ترویج غرب گرایی می شود.