مطالعات جغرافیایی نواحی ساحلی
مطالعات جغرافیایی نواحی ساحلی سال سوم تابستان 1401 شماره 2 (پیاپی 9) (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزه های تخصصی:
از منظر جغرافیای فرهنگی، شهرهای ایرانی با بهره مندی از جهان بینی و فرهنگ ایرانی - اسلامی استعداد لازم برای احراز خلاقیت شهری را دارا هستند. در صورت فراهم بودن شرایط، شهرهای ایرانی قادر خواهند بود در رقابت با سایر شهرهای دنیا گام های مؤثری برای تحقق شهر خلاق ایرانی - اسلامی بردارند. لذا هدف اصلی پژوهش حاضر سنجش و ارزیابی میزان خلاقیت شهری برمبنای مؤلفه های ایرانی – اسلامی در شهر دزفول می باشد. این پژوهش از نظر هدف در زمره تحقیقات کاربردی و از لحاظ روش و ماهیت، توصیفی- تحلیلی – مقایسه ای می باشد. شیوه گردآوری داده ها و اطلاعات به دو روش کتابخانه ای (آمارنامه و اسناد فرادست) و پیمایشی (پرسشنامه ای) که با استفاده از تکنیک ماباک تحلیل شده است. نتایج به دست آمده نشان داده است که مناطق دو و یک به ترتیب با 323/0 و 030/0 دارای بیشترین میزان خلاقیت شهری یعنی مهیا بودن شرایط برای توسعه خلاقیت شهری و همچنین اتخاذ شرایط شهر خلاق بر مبنای مؤلفه های ایرانی - اسلامی می باشند و منطقه سه با 239/0- در وضعیت محروم یعنی نیازمند به اصلاح و بهبود روش های برنامه ریزی شهرخلاق بر اساس اصول ایرانی اسلامی می باشد.
شناسایی و تحلیل موانع توسعه گردشگری در دریای عمان (مطالعه موردی: سواحل استان سیستان و بلوچستان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از این پژوهش، شناسایی و تحلیل موانع توسعه گردشگری در سواحل دریای عمان است. پژوهش حاضر از نظر هدف، کاربردی و از نظر شیوه اجرا، توصیفی - تحلیلی است. جهت جمع آوری داده ها از پرسشنامه محقق ساخته استفاده شد. جامعه آماری تحقیق، شامل دو دسته: گردشگران ورودی به منطقه که با استفاده از فرمول کوکران به تعداد 382 پرسشنامه به صورت نمونه گیری تصادفی و از بین گردشگران در دسترس و پاسخگو و نیز 30 نفر از مسئولین ادارات مرتبط با موضوع گردشگری است. جهت تجزیه و تحلیل یافته های پژوهش از آزمون تی تک نمونه ای، تحلیل رگرسیون چندمتغیره و تحلیل مسیر استفاده شده است. نتایج آزمون تی تک نمونه ای نشان داد که از نظر گردشگران، گردشگری در سواحل دریای عمان در وضعیت نامطلوبی قرار دارند. چنان که میانگین موانع اقتصادی (920/2)، موانع تبلیغاتی (957/2)، موانع زیرساختی و خدماتی (912/2)، موانع ورزش های ساحلی (767/2)، موانع فرهنگی - اجتماعی (928/2) و موانع مدیریتی (857/2) همگی پایین تر از میانگین مطلوب (3) قرار دارند. نتایج تحلیل رگرسیون خطی نشان داد که موانع مدیریتی و موانع اقتصادی به ترتیب با مقدار بتای 368/0 و 302/0 بیشترین تأثیر و موانع انجام ورزش های آبی ورزشی با ضریب بتای 154/0، موانع اجتماعی با ضریب بتای 171/0، موانع امکانات زیرساختی و خدمات گردشگری با ضریب بتای 224/0 و موانع تبلیغاتی با ضریب بتای 294/0 به ترتیب اثرات کمتری بر گردشگری ساحلی در سواحل دریای عمان داشته اند. همچنین نتایج تحلیل مسیر نشان داد که موانع مدیریتی با 820/0 و موانع اقتصادی با 623/0 به ترتیب بیشترین تأثیر را بر گردشگری ساحلی در سواحل دریای عمان داشته و موانع توسعه ورزش های ساحلی با 154/0 کمترین تأثیر را بر گردشگری ساحلی داشته است. بنابراین با توجه به نتایج به دست آمده می توان چنین بیان نمود که موانع توسعه گردشگری در سواحل دریای عمان وابسته به عواملی همچون عامل اقتصادی، تبلیغاتی، مدیریتی، اجتماعی- فرهنگی، ورزش های ساحلی و زیرساختی – خدماتی است که تا زمانی که این مشکلات و موانع برطرف نشوند، گردشگری در این مناطق به رشد و توسعه مناسب نخواهد رسید.
واکاوی و تحلیل عوامل مؤثر بر موفقیت طرح یکپارچه سازی اراضی کشاورزی (نمونه: دهستان چوبر، شهرستان شفت)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فرایند یکپارچه سازی در کشورهای کمترتوسعه یافته و یا درحال توسعه به لحاظ وضعیت جغرافیایی، میزان رشد اقتصادی، همچنین به دلیل بالا بودن میزان جمعیت روستایی، محرومیت، فقر شدید، بیکاری و تورم (که از مشترکات این کشورها است)، ضرورتی انکارناپذیر به نظر می رسد. با توجه به این مهم، هدف از پژوهش حاضر، شناسایی و تحلیل عوامل مؤثر بر موفقیت طرح یکپارچه سازی اراضی کشاورزی با تأکید بر تجارب جهانی است. روش انجام تحقیق به صورت توصیفی - تحلیلی و از نوع کاربردی می باشد. روش گردآوری اطلاعات، کتابخانه ای و پیمایشی (مشاهده و پرسشنامه - کشاورزان و کارشناسان) است. محدوده مورد مطالعه در این پژوهش شامل 11 روستا از مجموع 35 روستای دهستان چوبر که طرح یکپارچه سازی اراضی در آن ها اجرا شده است، می باشد. تعداد خانوارهای دهستان چوبر که مشمول طرح یکپارچه سازی اراضی شده اند، 1137 بوده است که تعداد 285 نفر از بهره برداران با روش مورگان انتخاب شدند. از سوی دیگر، به منظور نظرسنجی از کارشناسان، تعداد 13 نفر از کارشناسان جهاد کشاورزی و 7 نفر اساتید دانشگاه به عنوان جامعه آماری انتخاب شدند. یافته های تحقیق با استفاده از روش تحلیل عاملی تأییدی نشان داد، براساس به هم پیوستگی و تلفیق شاخص ها، 3 عامل مؤثر در اجرای طرح یکپارچه سازی اراضی و موفقیت آن مشخص شدند که به صورت زیر نام گذاری شدند: 1- عامل فناوری های نوین کشاورزی با وزن عاملی 7/1؛ 2- دومین عامل تأثیرگذار شامل شاخص های بهره وری و اشتغال و عامل زیربنایی بوده که عامل مدیریت و بهره وری را با وزن عاملی 66/1 تشکیل می دهد؛ 3- سومین عامل تأثیرگذار از دیدگاه کارشناسان، عامل مکانیزاسیون با بار عاملی 464/1 می باشد که از شاخص های به کارگیری ماشین آلات و سهولت دسترسی به ماشین آلات و نیروی کار به دست آمده است. لازم به ذکر است با توجه به عوامل ذکر شده، میزان موفقیت اجرای طرح یکپارچه سازی اراضی کشاورزی در دهستان چوبر از حد متوسط بالاتر بوده است.
ارزیابی تاب آوری بافت فرسوده شهر در برابر زلزله با استفاده از GIS (مطالعه موردی: منطقه 2 شهرداری بندرعباس)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شهر بندرعباس با ریسک پذیری بالایی در مقابل زلزله مواجه است که شناسایی و مقاوم سازی بافت فرسوده را ضروری می نماید. استقرار نامناسب کاربری ها، شبکه ارتباطی ناکارآمد، بافت فشرده، تراکم های بالا، توزیع نامناسب فضاهای باز شهری و غیره نقش اساسی در افزایش آسیب های وارده در برابر زلزله دارند. این پژوهش به ارزیابی تاب آوری بافت فرسوده در مقابل زلزله با استفاده از روش های تصمیم گیری چندمعیاره در منطقه 2 شهر بندرعباس می پردازد. بافت فرسوده شامل محلات نایبند، خواجه عطا، چاهستانی ها و کمربندی است. در روش AHP ، بیشترین تاب آوری مساکن مربوط به نایبند شمالی با 6/68 درصد در طبقه تاب آوری زیاد ، نایبند جنوبی با 8/45 درصد و خواجه عطا با 41 درصد مساکن در رده های بعدی قرار دارند. در حالی که چاهستانی ها و کمربندی به ترتیب 6/4 درصد و 7/5 درصد محله از تاب آوری مناسبی برخوردارند . تحلیل آسیب پذیری نیز نشان می دهد که 2/28 درصد ساختمان های کمربندی و 7/10 درصد از چاهستانی ها ، آسیب پذیری بالایی دارند. در روش ANP ، معیارهای شیب و فاصله از گسل، به ترتیب با وزن 003/0 و 007/0 کمترین ارزش را دارند و معیارهای جنس مصالح و تعداد طبقات ساختمانی با وزن 119/0 و 072/0، مهم ترین شاخص ها هستند. در محیط GIS لایه ها هم پوشانی شده و نتایج نشان می دهد که 2/69 درصد از نایبند شمالی و 9/40 درصد خواجه عطا از تاب آوری بالایی برخوردارند. 8/32 درصد کاربری های کمربندی به شدت آسیب پذیر و 1/43 درصد آن نسبتاً آسیب پذیر است که رتبه اول آسیب پذیری و چاهستانی ها نیز رتبه دوم را دارد. مقایسه نتایج حاصل از دو روش تصمیم گیری، نشان دهنده عملکرد بهتر روش ANP می باشد.
بررسی نقش وکارکرد شهرهای کوچک در سهولت خدمات رسانی به نواحی روستایی شهرستان رودبار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
امروزه موضوع نابرابری و عدم تعادل فضایی میان مناطق روستایی و شهری از مباحث مهم برنامه ریزان منطقه ای است. برای توازن بخشیدن و کاهش نابرابری نقاط روستایی، توجه به شهرهای کوچک یکی از راهکارهای تعادل بخشی به این وضعیت است. مقاله حاضر با روش توصیفی - تحلیلی و با استفاده از روش ها و مدل های کمی مانند ضریب مکانی (LQ) و شاخص مرکزیت به تحلیل عملکرد شهرهای شهرستان رودبار می پردازد. در این مقاله، اهدافی چون تبیین رابطه بین کارکرد نقاط شهری در خدمات رسانی به نواحی روستایی شهرستان، رتبه بندی برخورداری خدمات و تعیین سطوح توسعه یافتگی روستاهای حوزه نفوذ مستقیم شهرهای شهرستان رودبار مورد توجه است. ضریب مکانی (LQ) مشخص نمود که شهرستان رودبار در زمینه کشاورزی و صنعت دارای ضریب (LQ) بالاتر از یک بوده و صادر کننده محصولات تولیدی می باشد اما از نظر خدمات (LQ) پایین تر از یک بوده و نشان دهنده وابستگی به شهرستان های دیگر است. بر اساس شاخص مرکزیت، ساکنان حوزه نفوذ مستقیم شهرهای رودبار، لوشان، منجیل، رستم آباد و بره سر از نظر سطح بندی روستاهای حوزه نفوذ مستقیم خود دارای نظم هستند و شهرهای جیرنده و توتکابن از این نظم در سطح بندی روستاهای حوزه نفوذ مستقیم خود محروم هستند. این شهرها به غیر از انجام ارتباط اجباری اداری و سیاسی که موجب وابستگی روستا به شهر می شود در سایر موارد چون مناسبات اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی علاوه بر شهرهای خود به شهرهای دیگر شهرستان نیز مراجعه می کنند.
تبیین ساختار فضایی نواحی شهری استان گیلان به منظور چشم اندازسازی با رویکرد مشارکت محور جهت تقویت مدیریت پایدار شهری (مطالعه موردی: شهرهای اطاقور، چوبر، صومعه سرا)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مبحث مشارکتی کردن طرح های توسعه شهری به نوعی به اصلاح ساختار نظام برنامه ریزی فعلی کشور و پیاده سازی مدیریت شهری پایدار باز می گردد زیرا ساختار فعلی نظام برنامه ریزی ایران چندان مشارکت پذیر نبوده و نیازمند تغییر و ایجاد نهادهای مردمی در فرایند تهیه، تصویب و اجرای طرح های توسعه شهری می باشد. هدف از پژوهش حاضر، تبیین ساختار فضایی نواحی شهری استان گیلان به منظور چشم اندازسازی با رویکرد مشارکت محور بر مبنای شناخت نظام عملکرد و نقش شهر جهت بررسی میزان تفاوت و یا عدم تفاوت درچشم انداز شهرهای استان می باشد. روش پژوهش به کار برده شده به صورت کیفی است، در این چارچوب با اتکاء بر رویکرد مشارکتی ترکیبی (بالا به پایین و پایین به بالا) و با مراجعه به اسناد فرادست مانند طرح های جامع شهری، و طرح های توسعه و... شناخت کلی از شهر حاصل گشت. سطح جغرافیایی مورد مطالعه سه شهر اطاقور در شرق، صومعه سرا در مرکز و چوبر در غرب استان و واحد تحلیل شهروندان و مدیران و نخبگان شهری می باشد. به منظور شناخت بهتر فضای شهری و انطباق یافته های مطالعات اسنادی با واقعیت های ملموس، بررسی میدانی شهرهای مورد مطالعه در دستور کار تیم مطالعاتی قرار گرفت، سپس به منظور چشم انداز سازی با استفاده از روش SWOT ، مهم ترین نقاط قوت، ضعف، فرصت و تهدیدهای هر یک از شهرها مشخص و به کمک روش QSPM ، مهم ترین راهبردها مشخص و اولویت بندی گردید. نتایج تحقیق حاکی از آن است که علی رغم فاصله قابل توجه استقرار این سه شهر نسبت به هم در سه نقطه جغرافیایی متفاوت و همچنین قابلیت های خاص هر شهر، تفاوت محرزی از منظر چشم انداز و آینده عملکردی در بین آن ها مشاهده نمی شود. به این دلیل که ماهیت عملکردی و آرمان هریک از آنها به طور کلی حول محور فعالیت های خدماتی به خصوص گردشگری قرار می گیرد. به این صورت که چشم انداز شهر اطاقور «شهر بوم محور با رویکرد گردشگری طبیعت»، شهر چوبر«باغ شهر کیوی با رویکرد گردشگری کشاورزی» و شهر صومعه سرا «شهر گردشگری-ترانزیتی با رویکرد گردشگری جایگزین» می باشد.