مطالعات میان رشته ای تمدنی انقلاب اسلامی

مطالعات میان رشته ای تمدنی انقلاب اسلامی

مطالعات میان رشته ای تمدنی انقلاب اسلامی سال اول بهار 1401 شماره 1 (مقاله علمی وزارت علوم)

مقالات

۱.

بررسی تحلیلی عوامل تمدنی و علمی شکل گیری نظریه تکامل(مقاله علمی وزارت علوم)

تعداد بازدید : ۱۶۷ تعداد دانلود : ۱۷۵
نظریه تکامل، همانند اکثرِ نظریات علمی، تنها متأثر از ابعاد معرفتیِ ایجادکننده آن نیست و عوامل فردی و اجتماعی و تمدنی هم در تکوین آن تأثیرگذار بوده اند. این نظریه توسط چارلز داروین در جهان علم در بدو امر به صورت نظریه ای زیست شناسانه مطرح شد. این نوع نگاه به عالَم، خالی از بازخوردهای متافیزیکی و تأثیر بسزا بر علوم اجتماعی نبود، بلکه تأثیر آن در علوم اجتماعی، اگر بیشتر از علوم زیستی نباشد کمتر نیست. عوامل تأثیرگذار بر شکل گیری نظریه تکامل، دربرگیرنده مبانی و پیش فرض ها، علل اجتماعی، فرهنگی و تمدنی، تعلیم و تربیت، پایگاه اقتصادی، فضای سیاسی اجتماعی، صفات نفسانی، کنش های فردی، اراده شخصی و هوش سرشار، پیشینه خانوادگی در بحث تکامل، آماده شدن فضای علمی و پیشینه تاریخی برای طرح نظریه است. در این مقاله با استفاده از روش توصیفی تحلیلی تلاش کرده ایم این عوامل را بیان کرده و اگر نقش ثابت شده ای در نظریه تکامل داشته باشند، آن نقش نشان داده شود.
۲.

بررسی مبانی انسان شناختی علوم انسانی اسلامی از دیدگاه علامه مصباح یزدی(مقاله علمی وزارت علوم)

تعداد بازدید : ۶۶۰ تعداد دانلود : ۲۳۶
علوم انسانی مدعی توصیف واقعیت انسان و جامعه است و خود را عهده دار تبیین روابط، ترسیم اهداف و بیان چگونگی رسیدن به آن اهداف می داند؛ بنابراین لازم است انسان، به عنوان موضوع محوری این مطالعات به درستی شناخته شود. انسان کیست؟ چه ویژگی هایی دارد؟ اراده و رفتار اختیاری او چقدر در سعادت و کمال نهایی او مؤثر است؟ و نقش علوم انسانی در تکامل او و در ساخت تمدن اسلامی چیست؟ از دیدگاه علامه مصباح یزدی، با توجه به تعریف دین و نقش بی بدیل آن در تبیین سعادت و شقاوت انسان، ارتباط تنگاتنگ آن با رفتار اختیاری انسان، نقش علوم انسانی در تفکر و سبک زندگی و درنهایت سعادت و شقاوت انسان ها، علوم انسانی اسلامی اهمیت ویژه ای می یابد. علوم انسانی براساس مبانی تفکر و اندیشه های بنیادین استوارشده و زیربنای تمدن های بشری را به وجود می آورد. شناخت این اندیشه ها و نحوه تأثیر آن در علوم انسانی، نقاط دقیق تقابل تمدن اسلامی و فرهنگ غرب را نمایان می کند. در نگاه ایشان اکتفا به روش تجربی برای مطالعه روابط و پدیده های انسانی صحیح نیست، بلکه عقل و تجربه در بسیاری موارد، ارتباط افعال انسان و نتایج اخروی آن ها را درنمی یابد. ازطرفی با اثبات روح مجرد برای انسان، مفهوم سعادت و گستره آن فراتر از چارچوب جهان مادی خواهد بود؛ بنابراین نیازمند مراجعه به وحی الهی به عنوان یک روش و منبع معتبر معرفت بخش برای دست یابی به انسان شناسی صحیح خواهیم بود. در این مقاله سعی کرده ایم مبانی انسان شناسی اسلامی را از دیدگاه فیلسوف متفکر، علامه مصباح یزدی (ره) بررسی کرده و به نقش آن در علوم انسانی اسلامی بپردازیم.
۳.

الگوی نقش آفرینی حوزه و دانشگاه در تمدن سازی مبتنی بر منظومه فکری امامین انقلاب اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)

تعداد بازدید : ۲۷۶ تعداد دانلود : ۱۴۷
حاکمیت اسلام در جهان و تحقق تمدن نوین اسلامی به عنوان مهم ترین آرمان و چشم انداز نهایی، همواره مورد تأکید امامین انقلاب اسلامی قرار داشته است. رسیدن به این آرمان والا بدون نقش آفرینی ویژه توسط نهاد علم (حوزه های علمیه و دانشگاه ها) که تغذیه فکری و علمی جامعه را برعهده دارند، میسر نخواهد شد؛ اما این امر چه ملزوماتی دارد و چگونه و با چه کیفیتی باید اتفاق بیفتد؟ این مقاله درصدد است تا به این موضوع پرداخته و چگونگی نقش آفرینی حوزه و دانشگاه را از مجموعه بیانات و تدابیر امامین انقلاب اسلامی استخراج نماید. برای رسیدن به این هدف از روش کیفی «تحلیل مضمون» استفاده شده و با استخراج 1736 مضمون اولیه، الگویی مشتمل بر ابعاد، مؤلفه ها و شاخص های نقش آفرینی نهاد علم در تحقق تمدن نوین اسلامی تدوین گردید. این الگو دو بُعد اساسی «پرورش انسان» و «توسعه حکمت» دارد. «پرورش انسان» 4 مؤلفه «الزامات کلی»، «تربیت فکری و اعتقادی»، «تربیت فرهنگی و اخلاقی» و «تربیت علمی و مهارتی» داشته و «توسعه حکمت» شامل 4 مؤلفه «الزامات کلی»، «تولید فکر»، «تولید علم» و «فنّاوری و نوآوری» است. در ذیل هرکدام از این مؤلفه ها نیز شاخص هایی وجود دارد که الگوی نقش آفرینی حوزه و دانشگاه را در تحقق تمدن نوین اسلامی، تبیین می نمایند.
۴.

الگوبرداری از تأسیس فلسفه اسلامی برای تأسیس علوم انسانی اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)

تعداد بازدید : ۱۵۶ تعداد دانلود : ۱۴۷
تحقق تمدن نوین اسلامی به عنوان هدف نهایی انقلاب اسلامی ایران، نیازمند تولید علوم انسانی اسلامی است؛ اما در میان باورمندان به امکان علوم انسانی اسلامی در باره چگونگی تولید چنین دانشی، شاهد اختلاف نظر قابل توجهی هستیم و روش تحقیق های گوناگونی برای این منظور تاکنون ارائه شده است. ازآنجاکه فلسفه ازجمله دانش های وارداتی به عالم اسلام است که با تلاش عالمی چون فارابی، مدل اسلامی آن با موفقیت تأسیس و تولید گردیده، با الگوگیری از مراحل تأسیس فلسفه اسلامی توسط فارابی، می توان پیشنهادی برای تأْسیس نسخه اسلامی علوم انسانی وارداتی عصر حاضر ارائه داد. این تحقیق با روش تحلیلی منطقی تلاش کرده، پس از مشخص کردن مراحل نظریه پردازی فارابی در تأسیس فلسفه اسلامی، مراحلی برای تأسیس علوم انسانی اسلامی پیشنهاد دهد که عبارت اند از 1) گزینش و ترجمه هدفمند آثار وارداتی علوم انسانی براساس میزان هماهنگی با آموزه های اسلام؛ 2) شرح آثار و آرای گزینش شده توسط نخبگان باورمند به آموزه های اسلام؛ 3) الهام و استفاده از آموزه های اسلام در جهت دهی در گزینش مسئله تحقیق در طرح مسائل تازه، در طرح استدلال نو، در پاسخ گویی به برخی مسائل علوم انسانی و در بهره گیری به عنوان ناظر ارزش یاب؛ 4) تعیین اصول و مبانی فلسفه فارابی و سایر اصول و مبانی لازم؛ 5) استفاده از مفاهیم، منابع و روش های فرافرهنگی و 6) طبقه بندی علوم برای ارائه راه بردی آموزشی و پژوهشی.
۵.

بررسی نقش فلسفه اسلامی و جایگاه آن در تمدن اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:
تعداد بازدید : ۲۸۷ تعداد دانلود : ۱۶۸
این پژوهش به بررسی نقش فلسفه در تمدن اسلامی می پردازد. سؤال اصلی این است که «فلسفه اسلامی چه نقش و جایگاهی در پیش برد تمدّن اسلامی داشته است؟». برای پاسخ به این پرسش با استفاده از روش تحقیق گردآوری اطلاعات به شیوه کتاب خانه ای و روش تحلیلی عقلی به بررسی نقش فلسفه در تمدن اسلامی پرداخته شده است. نتیجه تحقیق حاضر عبارت است از: 1) فلسفه تعاریف متعددی دارد و اساس این تحقیق، بر مفهوم فلسفه به مثابه روشی عقلی در راستای در بررسی احکام کلی هستی قرار داده شده است؛ 2) ازجمله نقش های حیاتی فلسفه در پیشرفت تمدن، کمک به هویت سازی فرهنگی برای جامعه است؛ 3) نقش حیاتی دیگر فلسفه در زمینه تمدّن، زمینه سازی برای ساختن نظام فکری است؛ 4) سومین نقش فلسفه، مهیاساختن زمینه برای اصلاح زندگی اجتماعی از راه مقابله با انحرافات فکری؛ مانند نیهیلیسم، نسبی گرایی و شکاکیّت است؛ 5) چهارمین نقش اساسی فلسفه در تمدّن، برآوردن نیاز فطری انسان به دانستن واقعیات است؛ 6) پنجمین کارکرد اساسی فلسفه در تمدّن، کمک به ایجاد گفت وگو بین تمدن های مختلف از یک سو و بین جریان های فکری مختلف در چارچوب تمدن اسلامی ازسوی دیگر است. اگر فلسفه اسلامی به دنبال تأثیرگذاری بیش تر بر تمدن اسلامی است، باید به دنبال تأثیرگذاری در عرصه های مختلف اجتماعی، آموزشی، سیاسی و ... باشد تا نیازهای جامعه اسلامی کنونی را برآورده کند.
۶.

نسبت آزاد با علوم اجتماعی؛ تحول در نسبت ما با علوم اجتماعی و نسبت علوم با دیگر شئون اجتماعی(مقاله علمی وزارت علوم)

تعداد بازدید : ۲۳۲ تعداد دانلود : ۱۴۶
این تلقی که علوم جدید، ملهم از بنیادهای متافیزیکی است و برای تحول در آن باید مبانی دیگری را از قرآن، روایات، مجموعه علوم اسلامی حوزوی و به خصوص از فلسفه اسلامی جایگزین آن ساخت، تلقی نادرستی نیست؛ اما اغلب گرفتار تصورات تصنعی و مکانیکی است و کمتر با ماهیت و مختصات واقعی علم تطابق دارد. لازمه چنین مهمی، درک واقعی و دریافت وجودی از جهان، تمدن و علوم مدرن است، حاصل شدن این درک با نوعی احساس بیگانگی و غربت در جهان مدرن همراه است. انس با جهان مدرن، موجب نقد گزاره ای و ذهنی علوم مدرن خواهد شد؛ چنین نقدی متوجه ظواهر خواهد بود و با تمسک به بنیادهای اصلی جهان مدرن، تحول در علوم انسانی را در افق تاریخی مدرن پی گیری خواهد کرد. لازمه دست یابی به تحول علم در افق انقلاب اسلامی، زندگی در مناسباتی متناسب با انقلاب اسلامی است که با اعراض از مبانی الحادی جهان مدرن همراه است. از مهم ترین مصادیق این بنیادهای الحادی، مناسبات انسانی سازمانی موجود، سودای مهندسی کلان، ابژه انگاری جهان، جوامع و دیگر انسان ها، سوژه انگاری خود و درنتیجه میل به تصرف و کنترل جوامع و انسان ها است. علوم اجتماعی جدید، پس از آنکه تصرف در جوامع انسانی ضرورت یافت، پدید آمد.