مقالات
حوزه های تخصصی:
بانوگشسب نامه منظومه ای حماسی است که موضوع آن شرح زندگی و دلاوری های بانوگشسب، دختر رستم است و تنها حماسه ملی ایران است که پهلوان بانویی قهرمان حماسه است. در پژوهش های علمی، تعیین ارزش واقعی یک اثر، تا حدود زیادی منوط به مطالعات سبک شناسی است؛ بنابراین سبک منظومه های حماسی همواره مورد توجه پژوهشگران ادبیات فارسی بوده است و در پژوهش های بسیاری به حماسه و به ویژه حماسه هایی که در دوره های بعد به تقلید از شاهنامه سروده شده اند، پرداخته اند. این پژوهش نیز که با بررسی دقیقِ مبتنی بر مطالعات سبک شناسانه صورت گرفته، بر آن است تا شاخصه های زبانی و اندیشگانی بانوگشسب نامه را به عنوان یکی از منظومه های حماسی ایران، نشان دهد. بررسی دقیق و جز به جز تمام ابیات این منظومه، که بر پایه ی قصه های راویان و آنچه که بر زبان میراث داران فرهنگ ایران زمین جاری بود، نشان داد که این اثر- که سراینده آن نامعلوم است- در میان منظومه های که به تقلید از حماسه استاد توس سروده شده، تا حدودی موفق بوده است. مضامین غنایی و عاشقانه، رجز خوانی، نفوذ اندیشه های دینی و مذهبی، دعا و مناجات، جاری شدن خطبه عقد توسط موبدان، مردسالاری و ذکر برخی از نکات اخلاقی از مهم ترین مضامین محتوایی و محور اندیشگانی این منظومه است.
طنین سوررئالیسم غربی در صدای پای آب سپهری
حوزه های تخصصی:
سوررئالیسم با تمام شبهه ها و سردرگمی های خود چنان آتشی بر جان ادبیات انداخته که همچون سیلی ویرانگر خاوران را به سان باختران درنوردیده و شوری به همه عالم زده است. سهراب سپهری، شاعر و نقاش و طبیعت گرای ایرانی، طی سفرهایی که به شرق و غرب عالم داشت و نیز آشنایی او با عرفان شرقی و مکتب های ادبیات غرب باعث شد که در شعر او الهامات سوررئالیستی جلوه-گری کند. این مقاله بر آن است که ضمن معرفی مکتب سوررئالیسم به بررسی ویژگی های آن در شعر «صدای پای آب» سپهری بپردازد. با توجه به شواهد موجود در این شعر مشهور، این نتیجه حاصل شد که سپهری در سبک شعری خود در«صدای پای آب» بسیاری از اصول و مبانی سوررئالیستی را درنوردیده و پا به عرصه فراواقعیت هایی نهاده که حتی خود غربی ها هم به آن دست نیازیده اند. هدف از این پژوهش، ترسیم جهان واقعی با زبانی فراواقعی و رسیدن به حقیقت برتر از طریق امور ذهنی و روحی، با بهره گیری از مکتب سوررئالیسم در این اثر شاعر مذکور است.
بررسی جایگاه اجتماعی سیندخت، رودابه، تهمینه و گردآفرید در شاهنامه فردوسی
حوزه های تخصصی:
در این مقاله به زندگی اجتماعی چند تن از زنان نامدار شاهنامه (سیندخت، رودابه، تهمینه و گردافرید) با تکیه بر روایت داستان آنان در شاهنامه نگاهی شده است؛ که نشان می دهد این زنان نامدار شاهنامه در کنار مردان بزرگ و پهلوان چه نقش مهم و مؤثری را در صحنه های اجتماعی سیاسی و حتی در صورت لزوم، در میدان جنگ ایفا می کنند. تصویر یک زن آرمانی در شاهنامه، زنی در کنج خانه و یا دلبری زیبا و همسری که صرفاً به ایفای نقش تولید نسل بپردازد، نیست؛ زنان نامدار شاهنامه، انسان های دانا و زیرکی هستند که در تدبیر و راه گشایی و حل چالش های سیاسی و اجتماعی توانمندی های خود را به نمایش می گذارند؛ حتی گاه در این زمینه از مردان نیز پیشی می گیرند و با درایت خاص خود نابخردی ها و بی تدبیری های مردان را جبران می کنند. این زنان همان قدر که در ابراز عشق و دلدادگی واقعی خویش، صادق و آزادوار عمل می کنند؛ برای پاسداشت مرز و بوم خود، با درک صحیح و خردمندانه شرایط، از متوسل شدن به سیاست، زد و بند و حتی فریب و نیرنگ هم ابا نمی کنند. در نهایت می توان گفت هر یک از این زنان دارای ویژگی های شاخصی است که مجموع این ویژگی ها در کنار هم تصویری از زن کامل در شاهنامه ارائه می دهد. سیندخت نماد تدبیر و خرد در اداره امور، گردآفرید اسوه شهامت و سیاست، رودابه نشانگر شور زندگی و آزادگی و صداقت است و تهمینه نیز، عشق و فرزند پروری را به نمایش می گذارد.
ابهام در چگونگی انتقال قدرت از گشتاسب به بهمن
حوزه های تخصصی:
«گشتاسب» پادشاه کیانی شرط واگذاری قدرت به فرزندش «اسفندیار» را دستگیری «رستم» اعلام می کند. رستم در نبردی اسفندیار را می کشد. اسفندیار پیش از مردن سرپرستی پسرش «بهمن» را به رستم می سپارد تا به او آداب شاهی و رزم و بزم بیاموزد. مدتی بعد، بهمن نزد نیایش باز می گردد و گشتاسب در چنین زمانی، وزیرش «جاماسب» را فرا می خواند و به او می گوید که قصد دارد از شاهی کناره گیری کند و آنگاه می میرد. هدف از نوشته حاضر بررسی چگونگی انتقال قدرت از گشتاسب به بهمن می باشد. در این مقاله با بررسی اتفاقاتی که پس از کشته شدن اسفندیار رخ می دهد و در منابع مختلف به ثبت رسیده، نشان داده شده که گشتاسب در یک خیزش عمومی که از درون خاندان شاهی و به رهبری بهمن شروع شده بوده از شاهی برکنار شده است. برای شاهان ساسانی که نسب خود را به بهمن کیانی می رساندند و حکومتشان به طور گسترده از دین زرتشت حمایت می کرده و همچنین پیشوایان دینی نیز از آنان حمایت می کردند، خوشایند نبوده است که مردم سرگذشت کودتای علیه گشتاسب را بخوانند. به همین خاطر به طور آگاهانه ای سعی کرده اند که انتقال قدرت را مسالمت آمیز نشان دهند.
در احوال و آثار جعفر شهری(شهری باف)
حوزه های تخصصی:
«جعفر شهری» (شهری باف) نویسنده و پژوهشگر فرهنگ و ادبیات عامّه و روایتگر تاریخ اجتماعی تهران در یک قرن اخیر بوده است. وی از آنجا که شخصیتی کمتر شناخته شده به ویژه در میان عموم جامعه است؛ معرفی آثار و کارهای برجسته ای که در طول حیات خویش انجام داده است نه تنها به شناخت بهتر او بلکه به شناخت بخشی از تاریخ ادبیات شفاهی و عامّه مردم در دوره معاصر کمک خواهد کرد. در این راه از آثار خود او اعم از کتب داستانی و غیرداستانی و نیز مصاحبه ها و گفتگوهایی که وی در زمان حیاتش انجام داده و هم چنین مقالاتی که از او و دیگر پژوهشگران در حوزه ی کاری او در مجلات و نشریات مختلف چاپ شده است، بهره گرفته شده است. از کتاب هایی که در موضوعات مختلف داستان نویسی، ادبیات عامّه و شفاهی مردم تهران قدیم، آداب و رسوم و سبک زندگی آنها منتشر شده است و یا هر منبعی که به نوعی سرنخی از ویژگی شخصیتی و نویسندگی « جعفر شهری » آشکار کند، استفاده شده است. در این مقاله کوشش شده است با استفاده از تمام ظرفیت های ممکن و موجود و با استناد به آثاری که از خود نویسنده در دسترس است؛ به معرفی، تحلیل وبررسی آثار ایشان پرداخته شود. البته ضمن معرفی آثار جعفر شهری؛ جهت آشنایی بیشتر، نگاهی اجمالی و گذرا نیز به زندگی نامه ایشان شده است.
نمادگرایی درشعر فروغ فرخزاد
حوزه های تخصصی:
بررسی و کارکرد نمادپردازی در شعر فرخزاد و رویکرد او به نماد مسأله پژوهش حاضر است. نماد یکی از روش های هنجارگریزی و آشنایی زدایی در شعر است. شاعر با این شیوه معنا و مفهومی را که برای خواننده تکراری است بیگانه می کند بنابراین موجب گسترش معنای متن و تأویل پذیری آن می شود. پیچیدگی و عدم صراحت در بیان نماد آن را به یکی از هنری ترین صور خیال تبدیل کرده است. شاعران و نویسندگان به خوبی از این ویژگی نماد برای بیان عقاید و اندیشه های اجتماعی و سیاسی خود بهره برده اند. فروغ فرخزاد از شاعران معاصری است که برای بیان افکار خود از نماد و اساطیر نمادین بهره گرفته است. پژوهش حاضر که به روش تحلیلی- توصیفی صورت گرفته چنین نتیجه می دهد که وی در آفرینش اشعار خود از نماد برای عمق بخشی، ابهام و چند معنایی کردن شعرش یاری گرفته است. نمادهای او در برگیرنده ی مضامین اجتماعی است و انتقادهای جامعه شناسانه دارد
جلوه های بدیع معنوی در دیوان رفیق اصفهانی
حوزه های تخصصی:
بدیع از دیدگاه زیبایی شناسی دانشی است که با آن زیبایی های سخن آشکار می شود. رفیق اصفهانی از شاعرانی است که صنایع معنوی بدیعی مورد توجّه وی بوده و برای زیبایی آفرینی و آراستن کلام خود در حد اعتدال از آرایه های بدیع معنوی در شعر خود بهره برده است. نگارنده در پژوهش حاضر به شیوه ی توصیفی - تحلیلی از دیدگاه زیبایی شناسی به تعیین و بررسی آرایه های بدیع معنوی در دیوان رفیق اصفهانی، می پردازد. پرسش اصلی پژوهش این است که آرایه های بدیعی مهمّ به کار رفته در دیوان وی کدامند؟ با بررسی اشعار رفیق اصفهانی در می یابیم که آرایه های بدیع معنوی نقش بسزایی در ایجاد تصویر ها و زیبایی کلام وی داشته است. وی برای بیان افکار و اندیشه های خود علاوه بر صور خیال از سایر صنایع بدیعی مانند: ایهام، التفات، تجاهل العارف، تجرید، تفریق، جمع و تقسیم، تنسیق الصفات، تلمیح، طباق، لف و نشر، مبالغه، مراعات النظیر و... برای آراستن کلام خویش، بهره برده است.