فرهنگ معماری و شهرسازی اسلامی
فرهنگ معماری و شهرسازی اسلامی سال سوم پاییز و زمستان 1396 شماره 2 (پیاپی 5)
مقالات
حوزه های تخصصی:
گسترش ارزش های اخلاقی با ظرفیت های درونی و بیرونی هنر و معماری می تواند نقطه ای برای آغاز رشد اخلاقیات در انسان باشد. اخلاق با ورود به فضاهای معماری و در صورتی که اخلاق عملی را در درون کاربران فضا تقویت کند، می تواند نقش عنصری معنایی را در ایجاد فضایی معناگرا داشته باشد. این معنا (= اخلاق) برای ملموس شدن و تجلی به ساختاری نیاز دارد. هندسه، یعنی کالبد و ساختار فیزیکی در معماری، می تواند این بار مفهومی را در خود جای دهد و پیوندی میان اخلاق و فضای معماری برقرار سازد. پرسش اصلی پژوهش این است که هندسه و اخلاق چگونه پیوند می خورد تا رفتاری اخلاقی در انسان بسازد. روش پژوهش کیفی است. محوریت پژوهش بر چگونگی شکل گیری اخلاق در فعل رفتاری انسان واقع است. نخست به بررسی ماهیت انسان با تحقیق پیرامون شناخت و توصیف رفتار انسان پرداخته شده و مبدأ شکل گیری خصلت ها در انسان مورد مطالعه قرار گرفته و «ساحت های تأثیرپذیر» شناسایی شده است. آنگاه این ساحت ها در شکل گیری اخلاق عملی در «مراحل تکون رفتار اخلاقی» تحلیل شده است. الگوی هندسه اخلاق ساز و نیز سازماندهی فضایی- هندسی اخلاق محور با ترتیب: هندسه قلب، هندسه عقل، هندسه حواس پنج گانه، تکرار واحد های هندسه و تکرار الگو، یافته های این پژوهش را تشکیل می دهد. مصداقی فضایی- هندسی از این روند در معماری زورخانه به بحث گذاشته شده است. در نهایتِ بحث، هندسه و موضوع اخلاق در ساختن رفتار اخلاقی، در نقطه مشترک تأثیرپذیری سه کارکرد نفس و تأثیرگذاری هندسه بر آنها پیوند می خورد و الگویی معماری برای سازماندهی فضایی- هندسی به وجود می آورد.
نظریه معماریِ اسلامی یا نظریه اسلامیِ معماری: نقدی بر اصالت اسلامی رویکردهای نظری و عملی در دوران معاصر
حوزه های تخصصی:
این نوشتار در پی یافتن عاملی است که سبب شده تا در روزگار معاصر نتوان «اسلامی» بودن معماری را از «غیراسلامی» بودن تشخیص داد. این امر فقط متوجه معماری های غیرمذهبی نیست، بلکه مسأله در جایی است که طراحان یا نظریه پردازان، معماری را به اسلام منتسب می کنند. برای یافتن علت، موضوع در دو بخش یعنی بررسی نظریات و بررسی رویّه های عملیِ طراحی ارائه شده است. در نقد رویّه های نظری، سه گرایش اصلی نظری ‒ گرایش عرفانی، گرایش فقهی و رویکرد اصول گرا ‒ در تبیین معماری اسلامی به نقد گذاشته شده است. تفوق ارزش های نهاد معمارانه بر ارزش های اسلامی و دید حداقلی به اسلام، ویژگی مشترک این رویکردهای نظری است. این ویژگی ها در بخش عملی، با تمرکز بر طراحی مسجد در دوران تاریخی و دوران معاصر، اسلامیت طرح ها در هر دو بازه به چالش گذارده شده است. در این بخش، منتهی شدن سیر عرفانی در تحلیل مسجد به امکان نوگرایی حداکثری در قالب واسازی مفاهیم دینی، با استناد به آثار نشان داده شده است. در پایان معضل اصلی در همه این گرایش های نظری و عملی تحت عنوان «اسلام از معماری چه می خواهد» طرح و بحث شده است. از دید این نوشتار، راه حل موضوع، جانشانی یک سؤال ساده است: اسلام از معماری چه می خواهد؟ و این سؤالی است در مقابل آن سؤال که «معماری از اسلام چه می خواهد؟»؛ پرسشی که سنّت گرایان یا بوم گرایان معماری در کشورهای اسلامی، سال هاست به آن پرداخته اند و برای اموری چون «ایده»، «کانسپت»، «مردم پذیر کردن معماری»، «روحانی کردن معماری» و بالأخره «اسلامی کردن معماری»، به اسلام یا منابع منتسب به آن رجوع کرده اند.
ارزیابی وضعیت و ارائه راهبرد برای ایجاد انگیزه در دانشجویان ارشد رشته معماری اسلامی دانشگاه هنر اسلامی تبریز
حوزه های تخصصی:
رشته مهندسی معماری اسلامی در پی تأ مین نیازها و خواسته های جوامع مسلمان جهت ایجاد گونه ای از معماری است که متناسب با فرهنگ ایرانی- اسلامی و در جهت تعالی و کمال انسان ها باشد. انگیزه بخشی به آموزش معماری اسلامی عاملی است که مستقیم یا غیر مستقیم بر نتیجه آموزش اثر می گذارد. هدف از این تحقیق تعیین راهبرد برای ایجاد انگیزش در دانشجویان رشته معماری اسلامی است. این پژوهش با در نظر گرفتن ماهیت آن و نحوه جمع آوری اطلاعات و با توجه به ابزار مورد استفاده که پرسشنامه است، به صورت پیمایشی می باشد. جهت تلفیق و ایجاد نظر واحد و مشترک پس از اخذ نظر ذی نفعان (اساتید، دانشجویان و دانش آموختگان رشته) با به کارگیری پرسشنامه، از روش دلفی استفاده شده است. در نهایت به منظور ارزیابی عوامل تأثیرگذار روی انگیزش نسبت به تهیه ماتریس های ارزیابی عوامل داخلی و عوامل خارجی اقدام و برای نرمالیزه کردن ضرایب ماتریس ها از نرم افزار SPSS استفاده شد. مدل مورد استفاده در ارائه راهبردها، مدل SWOT است. با مبنا قرار دادن نقش دانشکده در تقویت انگیزه، عوامل مؤثر در انگیزه دانشجویان به عوامل داخلی اساتید، برنامه های دانشکده و مکان آموزشی تقسیم و عوامل خارجی به محیط اجتماعی فرهنگی، محیط علمی، شرایط اقتصادی دسته بندی گردید. طبق بررسی های انجام شده، 13 نقطه قوت و 12 نقطه ضعف در روند و نوع آموزش معماری اسلامی به دست آمده و 10 فرصت شناسایی و 23 تهدید مشخص شده است. در نهایت راهبردهای فرصت قوت (SO) ، فرصت ضعف (WO) ، تهدید ضعف (WT) و تهدید فرصت (ST) جهت بهبود انگیزه دانشجویان ارائه شده است.
ارزیابی طرح جامع شهر تبریز از منظر تحقق پذیری عدالت اسلامی
حوزه های تخصصی:
تسلط نظام سرمایه داری بر ساختارها و فرایندهای برنامه ریزی شهری، بین منافع خصوصی و عمومی در هنگام تولید و بازتولید فضاهای شهری، تعارض ایجاد کرده است. برنامه ریزی شهری عدالت محور رهیافتی نوین برای حل این تعارض است. اما به دلیل وابستگی مفهوم عدالت به شرایط زمانی، مکانی و جهان بینی، ارائه چارچوبی جهان شمول از عدالت فضایی تا حدودی ناممکن است اما منطبق سازی آن با ارزش های جامعه مورد مطالعه ضرورت دارد. این پژوهش از یک سو به دنبال تبیین چارچوبی جهت ارزیابی عدالت فضایی منطبق بر ارزش های جامعه اسلامی- ایرانی و از سوی دیگر به دنبال ارزیابی آخرین طرح جامع تبریز از لحاظ میزان و چگونگی دستیابی آن به عدالت فضایی در شهر است. روش پژوهش در بخش تبیینی، استدلال منطقی و در بخش ارزیابی، تحلیل محتواست. مفهوم عدالت در آرای متفکران پرورش یافته در جهان بینی اسلامی با چهار معیار کانونی هم عرض «کنترل اجتماعی»، «حق»، «کرامت انسانی» و «انصاف» گره خورده است. از ترجمه این معیارها در ساحت برنامه ریزی شهری می توان به چهار معیار هم عرض «خودتنظیمی»، «حق مردم بر شهر»، «توانمندسازی» و «تعادل فضایی» رسید. معیار خودتنظیمی بر بعد سیاسی، معیار حق مردم بر شهر بر بعد حقوقی، معیار توانمندسازی بر ابعاد اجتماعی- اقتصادی و تعادل فضایی بر بعد کالبدی عدالت فضایی، تأکید دارد. ارزیابی محتوای سند طرح جامع تبریز نشان داد که تهیه کنندگان این طرح، دستیابی به عدالت فضایی را بیشتر از طریق استفاده بهینه از زمین مطالبه کرده اند. چنین مطالبه ای، بیش از آنکه سیاسی، حقوقی و اجتماعی باشد، کالبدی و اقتصادی است و راه را برای تسلط منفعت خصوصی بر منفعت عمومی در شهر هموار می سازد.
بررسی تطبیقی رفتار حرارتی پوسته خارجی مساجد سنّتی و معاصر در شهر تبریز
حوزه های تخصصی:
پوشش یک بنا در مقام مرز بین داخل و خارج، در تقابل هم زمان با طبیعت و آسایش انسانی است. در این میان اقلیم شهر تبریز از بُعد طبیعی و اقلیمی برخورد پرتنش تری با جداره بنا دارد و نقش پوسته بنا را پررنگ تر می نماید. بنابراین مطالعه مرز تفکیکی طبیعت و انسان در این شهر، ضرورت این پژوهش را به اثبات می رساند. از بنایی چون مسجد انتظار می رود بتواند شرایط آسایش انسان را به نحو احسن تأمین کند و خود در مقابل شرایط اقلیمی رفتاری خودکفا داشته باشد. در این راستا جداره بیرونی بنا، نقش بسزایی در حفظ شرایط ایجادشده در داخل و ممانعت از نفوذ شرایط اقلیمی بیرون به داخل دارد. مطالعات پژوهش حاضر بر این اصل استوار است که مساجد سنّتی به دلیل ضخامت بدنه ها رفتار مناسب تری در قبال پارامترهای حرارتی از خود نشان می دهد و به دنبال تعیین میزان و حدِ رفتار مذکور است. به همین منظور دو مسجد از دو گروهِ نمونه های سنّتی و معاصر انتخاب شده و مورد سنجش قرار گرفته است. روش تحقیق این پژوهش در بخش مطالعات میدانی، محاسبات دقیق است. پس از انجام سنجش میدانی و اندازه گیری چند نقطه در جداره های بیرونی مساجد، محاسبات مربوط به میزان اتلاف حرارت انجام شده و نتایج آنها به منظور دستیابی به عدد اختلاف حرارتی، با هم قیاس شده است. نتایج پژوهش نشان می دهد میزان اتلاف حرارتی جداره های پیرامونی مساجد نوساز، تا نزدیک دو برابر بیشتر از نمونه های سنّتی است و این امر عملکردِ حرارتیِ مطلوبِ دیوارهای مساجد سنّتی را از منظر عددی و کمّی نیز ثابت می کند.
تأثیر مذهب شیعه و اهل سنّت بر شکل گیری مقابر دوره ایلخانی
حوزه های تخصصی:
قرون هفتم و هشتم هجری قمری ایران همراه بود با تغییرات مداوم مذهب که تأثیر آن در شاکله کلّی بناهای آن دوران قابل رؤیت و بررسی است. در این دوران گرایش های دوگانه در متن واحد اسلام از سوی مذهب شیعه و اهل سنّت موجب پدید آمدن دو گونه معماری آرامگاهی شد. این بناها را می توان در مقام شاخص تأثیرپذیری معماری از اوضاع سیاسی- اجتماعی، اندیشه و مذهب حاکم بر جامعه در دوره زمانی مورد مطالعه قرار داد. دوره ایلخانی به این دلیل که هر دو مذهب شیعه و اهل سنّت به منظور بیان اندیشه خود و ترویج آن از قدرت حاکمیت برخوردار بودند و هم به سبب اینکه از هر دو مذهب آرامگاه هایی به یادگار مانده، بسیار حائز اهمیت است. لذا در این پژوهش با مطالعه تعداد معتبری از مصادیق معماری آرامگاهی دوره ایلخانی، دو نمونه از مذهب شیعه و دو نمونه از مذهب اهل سنّت، دیدگاه و تجلی هر دو مذهب در این بناها بررسی می شود. این تحقیق به روش استدلالی- توصیفی و با جمع آوری منابع و اطلاعات به روش کتابخانه ای و روش میدانی انجام شده است. پس از استخراج مبانی نظری و اعتقادی هر دو مذهب، نمود این مبانی در کالبد معماری مورد سنجش قرار می گیرد. سؤالات این تحقیق عبارت است از: رابطه مبانی نظری و اعتقادی هر دو مذهب اهل سنّت و شیعه با معماری آرامگاهی چگونه است؟ تفاوت ها و شباهت های معماری آرامگاهی در این مذاهب کدام است؟ جایگاه مقبره سازی و توجه به شعائر اسلامی در هر دو اندیشه چگونه در معماری تجلی می یابد؟