مقالات
حوزه های تخصصی:
بن نگره «شخصیت گرایی» بر اصول فقه معاصر سایه افکنده است. این بن نگره دارای خاستگاه زبانی و اجتماعی است که سرچشمه آن زبان عربی به عنوان زبان دانش های اسلامی است. در اصول فقه، ساختار امر با اندیشه شخصیت گرایی تحلیل می شود؛ بدین گونه که وقتی آمر/ مولا نسبت به کاری امر می کند، درحقیقت، شخصیت آمر به عملی که بدان امر شده ربط پیدا می کند. درنتیجه، مأمور اگر امر را انجام ندهد درواقع به شخصیت آمر و کرامت او ضربه زده و احترام آمر را رعایت نکرده است. در بن نگره شخصیت گرایی، ملاک استحقاق عقاب در مخالفت با امر مولا، زیرپاگذاشتن احترام به مولا، طغیان عبد بر مولای خویش و هتک حرمت شخصیت اوست که بنابر تفسیر عقل عملی صورت می گیرد. نظریه حق الطاعه به عنوان نمونه اعلای بن نگره شخصیت گرایی از این منظر نقد می شود. بن نگره شخصیت گرایی متناسب با جوامع طبقاتی بوده و مانع رشد تفکر قانونی در اصول فقه است. همچنین نقدهایی براساس رویکرد عقلایی و سنجش میان ارزش احتمال و محتمل در برابر نظریه حق الطاعه قرار می گیرد و به دیدگاه پیشنهادی در حجیت احتمال اشاره می شود.
کارآمدسازی مبحثِ «حقیقت شرعیه»(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
دانش اصول فقه بیشترین نقش را در تمهید قواعدفقه دارد. با این حال، مباحث اصول فقه از نظر کارآمدی، در یک سطح نیست؛ برخی بسیار پرکاربرد و برخی کم کاربرد یا فاقد ثمره است. در متون اصولی، گاه بحث های درازدامنی وجود دارد که به تصریح اصولیان، فاقد ثمره فقهی است. کارآمدسازی مباحث این دانش، نیازمند بازنگری مباحث آن است؛ به گونه ای که باید بحث های فاقد ثمره حذف و یا در صورت امکان به مباحثی مفید تبدیل شوند و مبحث حقیقت شرعیه از این دست است. این بحث به گونه فعلی فاقد ثمره است. اما از زاویه ای دیگر می توان آن را مطرح کرد به طوری که به یکی از سودمندترین مباحث این دانش تبدیل شود. در این نوشتار، با رویکرد یادشده، ضمن طرح فرایند بحث، واژه هایی چند ازجمله: صلات، زکات، صدقه، قرض و ربا بررسی شده است.
بررسی استصحاب تقدیری از دیدگاه دانشیان اصول(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
به گواهی ادبیات مکتوب اصول فقه شیعه، در گذر زمان به ویژه در سده اخیر، درباره استصحاب، پرسش های متفاوتی مطرح شده که هر یک به نوبه خود، بحث و بخش جدیدی و یا تقسیم نویی برای استصحاب گشوده اند. واضح است که اجرای استصحاب، بر محور شک در بقای مستصحب قرار دارد؛ اما اینکه آیا بقای مستصحبی که مورد شک قرار می گیرد، باید فعلی باشد و یا بقای تقدیری هم کفایت می کند، پرسشی است که در سده اخیر مطرح شده و بحث تازه ای را به نام استصحاب تقدیری، فراهم ساخته است.چگونگی نگاه دانشیان اصول فقه شیعه به پرسش یادشده و پاسخی که برای آن بیان می نمایند، پرسش اصلی پژوهشی بنیادی را سامان می دهد که نوشتار حاضر به تحلیل آن می پردازد.
بازخوانی دیدگاه امام خمینی ره در باب حکم فقهی غیبت مخالفان(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
برخی افراد با دستاویزقراردادن پاره ای از عبارات امام خمینی1 در برخی کتب فقهی ایشان، راجع به جواز غیبت مخالفان و اختصاص حرمت غیبت به مؤمنان در معنای اخص آن، سعی در تخریب چهره ایشان و به تبع آن تضعیف آموزه های ناب مکتب شیعی دارند. نوشتار حاضر با بازخوانی آرای ایشان بر آن است که اگرچه ایشان در دوران قبل از انقلاب و در آرای اولیه خود در حرمت غیبت، قید «ایمان» را لازم دانسته اند؛ اما اصولاً نمی توان این نظر را دیدگاه مذهب امامیه و همچنین نظر نهایی ایشان در مسئله تلقی نمود؛ زیرا بررسی آرای ایشان پس از انقلاب و در دوران رهبری جامعه اسلامی نشان می دهد که ایشان قایل به حرمت غیبت نسبت به همه مسلمانان شده است. بنابراین از آنجا که سخن آخرین هرکس نظر نهایی وی تلقی می گردد، باید رأی نهایی ایشان در باب غیبت را، حرمت عام آن نسبت به همه افراد دانست.
واکاوی عهدی یا تملیکی بودنِ بیع کلی در فقه امامیه و حقوق موضوعه(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
یکی از مسایل مهم در فقه و حقوق، عهدی یا تملیکی بودن بیع کلی است. همان طورکه می دانیم اگر مبیع، عین معیّن باشد، عقد بیع، تملیکی است و به مجرد انعقاد عقد، انتقال مالکیت صورت می پذیرد؛ اما به موجب ماده 350 قانون مدنی، مبیع ممکن است کلی باشد؛ در این صورت مشهور اندیشمندان حقوق معتقدند که پس از عقد، مالکیتی برای خریدار حاصل نشده و فقط از تاریخ تسلیم یا تعیین است که وی می تواند ادعای مالکیت کند. بنابراین، در موردی که مبیع، کلی است، اثر عقد، تنها ایجاد تعهد برای بایع است. بر این اساس مشهور حقوقدانان، بیع کلی را عقدی عهدی تلقی کرده و آن را مشمول ماده 338 قانون مدنی که عقد بیع را تملیکی تعریف کرده، ندانسته اند؛ درحالی که دانشوران فقه امامی، بیع مذکور را نیز تملیکی دانسته و استدلال های قابل توجهی را در این زمینه ارایه کرده اند. این پژوهش درپی تبیین دیدگاه فقه امامی و حقوق موضوعه در رابطه با تملیکی یا عهدی بودن بیع کلی و تقویت دیدگاه فقیهان امامی مبنی بر تملیکی بودن بیع کلی و بیانگر اختلاف مبنایی فقها و حقوقدانان در نگرش نسبت به مفاهیم مالکیت، مال، عین و همچنین تقسیم عقود به عهدی و تملیکی است.
جستاری در نظریه ایقاع بودن وصیت(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
وصیت ازجمله تصرفاتی است که شخص برای بعد حیات خود انشا می کند و از این رو در برابر منجزات یعنی تصرفات زمان حیات انسان قرار می گیرد. آنچه عرف و عادت گواهی داده، احسان نهفته در بطن این ماهیت حقوقی است. احسان که در تعریف خود، مقابل عدوان قرار می گیرد؛ عبارت است از فعل یا ترک فعلی اختیاری که قابل ستودن و ستایش باشد. بدیهی است که موصی نیز در زمان انشا این ماهیت، بر پایه احسان به خلق موجود موردنظر خود پرداخته است و به عبارتی، استیفای حق برای بعد از وفات ابتدائاً مدنظر موصی بوده است نه استدامتاً. با نگاهی به سابقه فقهی این ماهیت و مقایسه آن با قانون مدنی حاکم بر نظام حقوقی فعلی، با اختلاف نظراتی در خصوص عقد یا ایقاع بودنِ ماهیت یادشده، به ویژه در مورد وصیت تملیکی مواجه می شویم که در مواردی، بدون تغییر در قانون مدنی فعلی رخنه کرده است. در پژوهش حاضر تلاش شده است تا ضمن بررسی پیشینه فقهی و دلایل ارایه شده و مقایسه آن با قانون مدنی که در فروض عدیده ای به سکوت برگزار شده است، نظام حقوقی این ماهیت را با قواعد عمومی قراردادها مقایسه کنیم و دلایل و مبانی منطقی بر ایقاع بودن این ماهیت پیچیده و دشوار را ارایه دهیم.