مقالات
حوزه های تخصصی:
برخی از مخالفان شبیه سازی، آن را به لحاظ حقوق بشری نادرست و غیر اخلاقی می دانند و برای اثبات دیدگاه خود به دلایلی تمسک می جویند؛ از جمله آنکه هر انسانی حق دارد هویت و فردیت انسانی متفاوت و متمایز از دیگران داشته باشد. شبیه سازی، نقض این حق طبیعی است؛ به دو دلیل: نخست آنکه هویت انسانی که از طریق غیر جنسی پدید می آید، مخدوش خواهد شد و دیگر نمی توان به او به چشم یک انسان کامل نگریست. دوم آنکه انسانی که از این طریق تولید می شود، نسخة بدل انسانی دیگر است و این نقض حق متفاوت بودن و منحصربه فرد بودن است. به این ترتیب، از منظر حقوق بشری، شبیه سازی انسانی به دو دلیل نادرست و ناقض حقوق انسانی است: نقض هویت انسانی و دیگری نقض منحصر بودن و یگانگی فرد.
مقاله حاضر می کوشد با توضیح ماهیت شبیه سازی انسانی، مواردی را که ادعا می شود مخالف حقوق بشر است بررسی نماید و قوت ادله ای را که از این منظر در مخالفت با آن ارائه شده، بسنجد.
حقوق بشر و کارویژة انسان
حوزه های تخصصی:
این مقاله پس از بررسی اجمالی برخی از نظریه های توجیه حقوق بشر، نظریة ابتنای آن بر ارزش های اخلاقی موجّه را می پذیرد. دربارة چگونگی توجیه ارزش اخلاقی، رویکرد ارسطو که به «برهان ارگن» موسوم است، مورد بحث و بررسی قرار می گیرد. مؤلف با طرح این برهان می کوشد نشان دهد ارائه هرگونه تحلیل از هویت انسان در نگرش آدمی به حقوق خود تأثیر مستقیم خواهد گذاشت. حقوق آدمی نه فقط از ناحیة کارویژه یا فصل ممیز وی (هویت انسان) تعیّن واقعی می گیرد، بلکه در عالم معرفت هم راه درست شناخت حقوق بشر، شناخت خود انسان است.
تئوری حق - تکلیف
حوزه های تخصصی:
مطالعه در تاریخ اندیشه های فلسفی بیانگر آن است که به «حق» بیش از واژة مقابل آن، یعنی «تکلیف»، توجه شده است. با این حال، این مسئله چندان مورد بحث نبوده که اگر عنوان حق و تکلیف, هم زمان در شخصی واحد جمع شود، یا اینکه حق تنها وسیلة انجام تکلیف باشد، آن گاه رابطة دارندة حق تکلیف و مدعیان تعهد چنین شخصی را چگونه باید تحلیل کرد. «تئوری حق تکلیف»، به دنبال تحلیل این وضعیت و پاسخ به مسائلی است که در این زمینه مطرح می شوند. اثر این تئوری در مسئولیت دولت در قبال شهروندان نیز موضوع بحث خواهد بود.
آزادی قدیم و جدید
حوزه های تخصصی:
در گرایش های فکری جدید اندیشمندان دینی، برداشت های تازه ای از آزادی شکل می گیرد و نسبت آزادی با مقولاتی چون دین ، عدالت ، حقیقت و حکومت، به گونه ای متفاوت، تبیین می شود. این مقاله می کوشد ضمن معرفی این برداشت ها، وجوه تمایز آنها از برداشت های کهن را آشکار سازد و در عین حال، نشان دهد که این تفاوت آرا در باب آزادی پیامد تفاوت های بنیادی تری در خصوص آدمی و عناصر مقوّم انسانیت او، توانایی های او در تعیین صورت و سیرت زندگی اش، ظرفیت او در بهره جستن از آزادی هایش، انتظارات او از دین ، امکان شناخت حقیقت و ابزارها و موانع آن، حکومت و مناسبات فرد با آن، و مهم تر از همه، حقوق بنیادین آدمی است.
«من» و «خود» از دیدگاه فلاسفه (تا اوایل قرن هفدهم)
حوزه های تخصصی:
آیا خودشناسی از جسم و مشخصات بیرونی ما نشئت می گیرد یا خصوصیات درونی، منش انسانی، خلق و خوی فردی نیز در آن سهیم اند؟ دیگران ما را چگونه می شناسند؟ معیارهای مشترک خودشناسی و دیگرشناسی چیست؟ در پی این پرسش هاست که درک از خویشتنِ خویش با خودآگاهی و ادراک «غیر من» یا «غیر خود» ارتباط می یابد. در این مقاله، علاوه بر سؤالات فوق در صدد پاسخ گویی به آن هستیم که اگر، به طور مثال، اصل «وجود ادراک است» یا وجود به معنای «شیء مدرک» را از بارکلی بپذیریم، آن گاه وقتی می گوییم «من حق دارم» یا «این مالِ من است» یا «خودم را می شناسم»، این «من» و «خود» چیست. خواه وجود ماده را منتفی بدانیم و قائل به ظاهر و نمود یا نمود بی بود باشیم، و خواه قائل به ماده و اصالت آن باشیم و جسم را در قالب بدن انسان به عنوان بود و وجود او قبول کنیم، باید قبل از آن ثابت کنیم که محملِ حقی که بر «من» تعلق می گیرد، کجاست. «من» توسط چه نحله های فکری و متفکرانی مطرح بوده و آیا از طریق فلسفی قابل تعریف است؟
تفاوت های اساسی و حقوق مشترک انسان ها از منظر مولانا و نیچه
حوزه های تخصصی:
انسان ها در عین وحدت در بشر بودن، در نوعی کثرت (در عقاید، علایق، نژاد، زبان و ...) به سر می برند که البته گریزی از پذیرش این هر دو واقعیت نیست. اما امروزه نزاع میان وحدت و کثرت، در صورتی تازه، جامعة انسانی را به خود مشغول ساخته است: آیا انسان ها با وجود تمام تفاوت هایی که با یکدیگر دارند، از حقوق واحدی برخوردارند؛ حقوقی که بتوانیم آنها را «حقوق بشر» بنامیم و همه ملزم به رعایت آن باشند؟ آیا «حقوق بشر» با کثرت نگرش ها و منش های جوامع انسانی سازگار است؟ در همین راستا، مسئله ای دیگر رخ می نماید: نگرش های مذهبی و عرفانی همواره انسان ها را به چند گروه تقسیم می کنند و برداشت ابتدایی آن است که این گروه ها از حقوق واحد و یکسانی برخوردار نیستند. با پذیرش چنان نگرش هایی، باور به «حقوق یکسان و اساسی بشر» چه سرنوشتی می یابد؟
برای پاسخ گویی به این پرسش ها، در این مقاله، نگاه دو چهرة سرشناس و تأثیرگذار شرق و غرب به این موضوع کاویده می شود: مولوی و نیچه.
هویت زن در مسیحیت
حوزه های تخصصی:
در دوران معاصر، هویت و هویت یابی تحت تأثیر سه جریان مدرنیسم، پست مدرنیسم و فرا پست مدرنیسم قرار دارد. در دل هر یک از این سه جریان، رویکرد خاصی به مسئلة هویت را شاهدیم. در این مقاله، نخست به هر یک از جریان های فکری مذکور و تأثیر آنها بر مسئلة هویت، به ویژه هویت زنان، می پردازیم. پس از این مقدمه، تصویر ارائه شده از هویت و حقوق زن در کتاب مقدس (عهد عتیق و عهد جدید) بازکاوی می شود.