مقالات
حوزه های تخصصی:
«نظریه بیان» یکی از نظریه های زیبایی شناسی است که شرط لازم هنر را بیانگریِ عاطفی میداند. از این دیدگاه، شعر اثری هنری است که تجربه عاطفی شاعر را به مخاطب انتقال میدهد تا وی آنرا باز تجربه کند. لذا این نظریه بر سه رکن بنیان دارد: انتقال عاطفه از سوی شاعر، شعر به عنوان وسیله انتقال عاطفه، دریافت عاطفه از سوی مخاطب. چون شعر از عناصر زبانی پدید میآید و عناصر زبانی پیشاپیش در شبکه زبان کاربرد دارند، در این نوشتار از دیدگاه تحلیل دلالت زبانی بر قصیده تائیه دعبل خزاعی متمرکز میشویم و عنصر عاطفه در دلالتِ این شعر را بررسی میکنیم. این تحلیل بر اساس تحلیل «معنای درون زبانی» و «معنای بیرون زبانی» انجام میشود. بر این اساس، دلالت درون زبانیِ شعر مجرای عاطفه در خود شعر است؛ و دلالت بیرون زبانیِ شعر مجرای جریان عاطفه در انتقال عاطفه از سوی شاعر و همچنین مجرای دریافت عاطفه از سوی مخاطب است. دلالت درون زبانیِ تائیه، در محور شعر، بر مبنای اصل «باهم آییِ همنشینی» تحلیل میشود؛ دلالت بیرون زبانی اش، در محور انتقال عاطفه از سوی شاعر، نظر به بافت سروده شدن تائیه تحلیل میشود؛ و دلالتِ بیرون زبانی اش، در محور دریافت عاطفه از سوی مخاطب، مستند به آراء منتقدان در مقام مخاطب تحلیل میشود.
بازخوانی سفر قهرمان در داستان هفتخان رستم و معلقه ی عنتره بن شداد عبسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
داستان سفر قهرمان و گذشتن از مراحل دشوار برای نیل به مقصودی معین و بخشیدن رهآورد این سفر پرمخاطره به یاران، کهن الگویی است که ژوزف کمبل (1987-1904)، اسطورهشناس آمریکایی را بر آن داشت تا با بررسی شواهدی متعدد از قصه ها و افسانه های مختلف جهان، طرح جامعی را به شیوه رایج ساختارگرایان، برای ارائه نمایه بنیادین کهن الگوی سفر قهرمان، ارائه نماید. مفروض بر اینکه بررسی و انطباق این الگو با داستان های ملل، با تفاوتها و شباهتهایی در سیر ساختاری مواجه خواهد شد. با هدف تبیین همگونی ها و ناهمگونی های ساختار این الگو با سفر قهرمانی در داستان «هفت خوان رستم» از شاهنامه فردوسی و «معلقه عنتره بن شداد» از شاعران عصر جاهلی عرب (نجد،525م.)، به بررسی ویژگیها و صفات کهن الگوهای مربوط با روش توصیفی- تحلیلی به لحاظ نقد کهن الگویی می پردازد. این جستار، با ارائه نشانه های حماسی و بازگویی نشانه های قهرمانی در سروده عنتره و موارد قابل انطباق ساختار آن با سفر قهرمانی (الگوی یگانه کمبل)، طی مطالعه ارتباطات متقابل دو اثر، به این شیوه، این نتیجه را نشان می دهد که ساختار این الگو، در هر دو اثر، خود را در قالبی جدید، با وجود تفاوت ها و شباهت ها تکرار می کند.
عامل سوم جزم: واقع شدن در جواب طلب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
قرآن، معجزه جاوید و پدیده شگفت تاریخی است که مؤمنان به منشأ آن، که قدرت بی پایان دارد، تردید نکرده اند. به همین جهت در هر زمان و مکان به بررسی و پژوهش پیرامون آن می پردازند. از طرف دیگر سال های زیادی است که مسائل و قواعد نحوی، زبان به زبان نقل گشته و کتاب های نحوی قدیم قواعدی را کشف و منتقل نموده اند. در ادبیات معاصر پژوهش های زیادی انجام شده و مسائل جدیدی در ادبیات عربی بررسی شده است. این در حالی است که به چالش کشیدن موضوعات صرفی- نحوی در مقایسه با موضوعات ادبی بسیار کم بوده است. در این مقاله برآنیم تا یکی از مسائل نحوی را در باب عوامل جزم فعل مضارع مورد بررسی و پژوهش قرار دهیم. در این راستا مهم ترین منبع برای اثبات این فرضیه آیات قرآن کریم خواهد بود.
واکاوی مفهوم مدرنیسم در اندیشه احمد عبدالمعطی حجازی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف این مقاله تبیین دیدگاه حجازی شاعر نوگرای مصری پیرامون مدرنیسم ادبی است. نزاعی که میان سنت گرایانونوگرایان در شعر معاصر عرب رخ داده است، موجب شد تا شاعران معاصر به موضع گیری پیرامون مدرنیسم بپردازند. برای دستیابی به دیدگاه حجازی ابتدا به تبیین مفهوم مدرنیسم وسنت پرداخته می شود وسپس به دو رویکرد گسست وپیوست این دو در اندیشه حجازی. حجازی را ازاین حیث می توان از شاعران جلودار در حوزه نوگرایی ومدرنیسم به شمار آورد. روش این بررسی، استخراج دیدگاه حجازی از خلال آثاراوست. یافته این بررسی از این قرار است:1-حجازی به پیوست سنت ومدرنیسم باور دارد؛ 2-از نظر او شعر نو، زایش دوباره سنت است.
بررسی تطبیقی درمان درد فراق (نوستالژی) در شعر نازک الملائکه و سهراب سپهری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
درد فراق (نوستالژی) دردی است که به سبب جدایی و دوری از مطلوب یا اندیشیدن به نامطلوب در فرد تجلّی می یابد و شاعر یا نویسنده به بیان آن می پردازد. همچنین درمان درد فراق (نوستالژی) به تلاش شاعران برای رهایی از اندیشه دردناک و حسرت آور نوستالژی گفته می شود. نازک الملائکه (2007-1923) و سهراب سپهری (1307-1359) ازجمله شاعران نوستالژیکی معاصر ادبیات عربی و فارسی هستند که درد فراق (نوستالژی) در شعر آن ها به صورتی برجسته دیده می شود. ازآنجاکه هر دردی درمان خاصی می طلبد، این دو شاعر با توجّه به شناختی که از درد جان فرسود خویشتن داشته اند به ارائه راه هایی برای درمان پرداخته اند که در این پژوهش با روش توصیفی و تحلیلیِ مجموعه های شعری دو شاعر و استفاده از منابع کتابخانه ای و بر اساس مکتب آمریکایی ادبیات تطبیقی به بررسی مقایسه ای راه های رهایی و درمان درد فراق (نوستالژی) در شعر دو شاعر پرداخته شده است. نتایج به دست آمده نشان می دهد هر دو شاعر برای درمان درد فراق راه حل های مشابهی ارائه داده اند؛ هر دو شاعر «ایمان و یاد خدا و غنیمت شمردن فرصت و در زمان حال زیستن» را راهِ رهایی از درد و رنج و رسیدن به آرامش، «پناه بردن به طبیعت» را برای درمان غم غربت و تنهایی، «پذیرفتن تقدیر» را برای درمان نوستالژی حاصل از اندیشیدن به مرگ و «خزیدن در سایه ها» را برای درمان نوستالژی بکار برده اند.
بررسی اسباب پیدایش مناظرات میان ابوبکر خوارزمی و بدیع الزمان همدانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از پدیده های ادبی قرن چهارم، مناظرات ادبی است که میان ادبای بزرگ آن دوران برپا می شد و مناظرات خوارزمی (323-383ق) و بدیع الزمان (358-398ه .ق) از مشهورترین آن ها به شمار می آید. خوارزمی که ادیب پرآوازه نیشابور بود مورد حسادت جمعی از علما و بزرگان آن عصر قرار گرفت و آنان با توطئه چینی، بدیع الزمان را تطمیع کرده و از این طریق به صف آرائی ادبی در مقابل خوارزمی پرداختند. پژوهش حاضر در تلاش است تا با روش توصیفی-تحلیلی و با استناد به شعر این دو ادیب و همچنین روایات مورخانی که شاهد این ماجرا بودند، عوامل بروز مناظرات میان آن دو را تبیین نماید. نتایج اولیه حاکی از آن است که در پیدایش این مناظرات زمینه های ذاتی، مذهبی، علمی و سیاسی نقش به سزائی داشته، به گونه ای که تقابل روحیات متناقض اخلاقی و شخصیتی دو طرف مناظره باعث پیدایش زمینه ذاتی گردید و هم چنین اختلاف مذهب آن دو در پیدایش و استمرار مناظره تأثیرگذار بود. تلاش برای دستیابی به جایگاه علمی والا از جانب رقیب، زمینه علمی این مناظرات را فراهم آورد و درگیری خوارزمی با سیاست مداران و رجال برجسته و هم چنین حسادت آن ها نسبت به وی، بر این دسیسه چینی افزود که نتیجه آن شکست خوارزمی در برابر بدیع الزمان بود.
سنت و استعداد فردی از دیدگاه الیوت و أدونیس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سنّت و استعداد فردی از منظر الیوت و أدونیس دو مفهوم اساسی در بطن خود دارند و آن دو مفهوم عبارت اند از ذهن و زبان. ذهن به عنوان فاعلِ شناسا به تصویرسازی از پدیده های هستی می پردازد و آن ها را در قالب زبان می ریزد. در تفکّر ایشان دو مقوله ذهن و زبان تا جایی درهم آمیخته می شوند که هستی به مثابه زبان گرفته می شود. این دو مفهوم پیوند عمیقی با مفهوم زمان در تلقّی فلسفی از منظر های دیگر، پیدا می کنند. ما در این مقاله این ارتباط را تحت عنوان سنّت مورد بررسی قرارمی دهیم. در قطب دیگر این مفاهیم، استعداد فردی قراردارد که تحت عنوان نقد روان کاوی در تلقّی فروید، قابل بررسی می باشد. این مقاله بر آن است تا مفاهیم ذهن، زبان و زمان را در آرای أدونیس و الیوت مورد بررسی و مداقّه قراردهد و در پایان، شِمای کلّی از منظر این دو شاعر عربی و انگلیسی از حیث نگاه شاعرانه به هستی به خواننده ارائه نماید.
أسلوب ""الموال"" ومکانته فی الشعر الشعبی الخوزستانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
إنّ الشعر الشعبی یمثّل جزءا ضخما من التراث الثقافی والأدبی لکل شعب، ومتممّا له، فلا یمکن فصله عن دراسة الأدب الفصیح، إذ یحفظ بین دفتیه بعض الجوانب اللغویة، والثقافیة، والأدبیة. وقد حظی هذا النوع من الشعر العامی فی سائر البلدان بالإهتمام والعنایة من قبل الباحثین المهتمین بالدراسات الفولکلوریة، فکلما زادت هذه الدراسات تکشّفت لنا قضایا هامة، وأیقنّا أنّ هذا النمط الشعری بإمکانه أن یقدّم لنا مادة لغویة وثقافیة وأدبیة تساعدنا علی معرفة الشعوب وآدابها. والشعر الشعبی فی خوزستان أیضا له مکانته الخاصة فی الأوساط الأدبیة فهناک الکثیر من الأنماط الشعریة الشائعة علی مستوی الدول العربیة انتشرت لأول مرة فی محافظة خوزستان ثم انتقلت للبدان الأخری، وأحیانا تمّ تسجیلها بإسم هذه البلدان العربیة؛ لأنّ الشعر العامی الخوزستانی وحتی الفصیح لم یجد من یرعاه ویقوم بدراسته وإن وُجِدت إهتمامات فما هی إلا إشارات عابرة أو محاولات مبعثرة فی طیات الکتب.
وإنّنا فی هذه المقالة قمنا بدراسة میدانیة فی محافظة خوزستان ودرسنا من خلالها الشعر المحکی بلهجة سکانها العرب. فحاولنا أن نسلّط الضوء علی أقدم نوع من الشعر الشعبی وهو الموال- الفن الذی طالما أهمله الباحثون- وبیّنا فیه موطن الموال، ونشأته، وأنواعه، ووزنه، وأغراضه، وروّاده؛ وقد توصّلنا فی بحثنا إلی هذه النتیجة أنّ الموال هو أقدم فن فی مجال الشعر الشعبی وباستطاعته أن یلعب دوراً هاماً فی الحفاظ علی اللهجة المحکیة وانتقال مختلفِ المفاهیمِ الإجتماعیةِ والسیاسیةِ فی العصرِ الراهنِ.
بائیة الکمیت ابیاتها و رموزها و طرق الاستشهاد بها (طربت و ما شوقاً إلی البیض أطرب)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
إنّ الکمیت من الشعراء السیاسیین الملتزمین بحب أهل البیت (ع) فی العصر الأمویکان أدیباً وخطیباً وفقیهاً وحافظاً للقرآن الکریم. إنّه قد اتّهم من قبل خصومه بأنّه خطیب ولیس بشاعر ورُمی بعدم حجیةکلامه علی لسان منافسیه ومناوئیه خاصّة فی قصائده المعروفة بالهاشمیات المتسمة بسیاسة وعقیدة وجهاد والتی نظمها فی أخریات عمره. وأمّا من بین هاشمیاته فإنّ قصیدته البائیة المستهلّة ب «طربت وما شوقاً...» أکثر شهرة وکما ألمحنا إلیه فی البحث یبدو أنّها تزید علی ما حققه البعض من 140 بیتاً. فمن ممیزات هذه القصیدة أنّها امتازت بالأکثریة عدداً للأبیات والأغلبیة استشهاداً بها فی اللغة والصرف والنحو والقراءة والأمثال ممّا یثبت قوّة بیانه وحجةکلامه ویدحض مزاعم الخصومة فی عدم الاعتداد بشعره.کما وهذه القصیدة من أکمل القصائد اشتمالاً علی التنزیل وأغزرها استشهاداً بالتعویل علیها فی التفسیر والتأویل فیما یتجاوز عدد الآیات المستشهد فیها 35 آیةکریمة بما لها من الحیویة الاستدلالیة والأدبیة المعتمد علیها لدی الکثیر من الأدباء المتقدمین والمحدثین. وأمّا الشواهد الشعریة المدروسة فی القصیدة فهی تتجاوز عن 60 شاهداً موزّعة فیما یناهز 50بیتاً من أبیاتها أضف إلی ذلک أنّ عدد الشواهد لبعض أبیاتها یتراوح بین شاهد وشاهدین إلی سبعة شواهد. وللقصیدة من خصائص أخری إسلامیة وثقافیة ذکرناها فی مطاوی البحث فعلی رأسها أنّها رمز لتشیعه وجهاده وبرکته وبرکة قومه وأهم من ذلک أنّه سبب لتغمّده الله برحمته ومغفرته.