«نظریه بیان» یکی از نظریه های زیبایی شناسی است که شرط لازم هنر را بیانگریِ عاطفی میداند. از این دیدگاه، شعر اثری هنری است که تجربه عاطفی شاعر را به مخاطب انتقال میدهد تا وی آنرا باز تجربه کند. لذا این نظریه بر سه رکن بنیان دارد: انتقال عاطفه از سوی شاعر، شعر به عنوان وسیله انتقال عاطفه، دریافت عاطفه از سوی مخاطب. چون شعر از عناصر زبانی پدید میآید و عناصر زبانی پیشاپیش در شبکه زبان کاربرد دارند، در این نوشتار از دیدگاه تحلیل دلالت زبانی بر قصیده تائیه دعبل خزاعی متمرکز میشویم و عنصر عاطفه در دلالتِ این شعر را بررسی میکنیم. این تحلیل بر اساس تحلیل «معنای درون زبانی» و «معنای بیرون زبانی» انجام میشود. بر این اساس، دلالت درون زبانیِ شعر مجرای عاطفه در خود شعر است؛ و دلالت بیرون زبانیِ شعر مجرای جریان عاطفه در انتقال عاطفه از سوی شاعر و همچنین مجرای دریافت عاطفه از سوی مخاطب است. دلالت درون زبانیِ تائیه، در محور شعر، بر مبنای اصل «باهم آییِ همنشینی» تحلیل میشود؛ دلالت بیرون زبانی اش، در محور انتقال عاطفه از سوی شاعر، نظر به بافت سروده شدن تائیه تحلیل میشود؛ و دلالتِ بیرون زبانی اش، در محور دریافت عاطفه از سوی مخاطب، مستند به آراء منتقدان در مقام مخاطب تحلیل میشود.