مقالات
حوزه های تخصصی:
بر پایه ی نسبت خرقه ی شاه نعمت الله ولی در شجره نامه اش، طریقه ی احمدغزالی که رفتن این طریقت به مغرب از مسلّمات تاریخ است با چند واسطه به شیخ ابومدین در تلمسان الجزایر می رسد. وپس از او نیز با میانجیگری مشایخی به شاه نعمت الله ولی در ایران می رسد. ابن عربی به عنوان پدرعرفان نظری، ابومدین را در جای جای نوشته-هایش گرامی داشته و با عنوان شیخنا یا ابوالّنجا از او یاد می کند. فخرالّدین عراقی صوفی مکتب خراسان نیز پس از فراگرفتن فصوص الحکم نزد صدرالدین قونیوی کتاب خود به نام لمعات را بر سنّت سوانح العشاق احمدغزالی می نویسد که قونیوی پس از خواندن لمعات آن را شرح فصوص معرفی می کند. با یافتن مستنداتی دالّ بر نسَب طریقتی شاه نعمت الله می توان بر گسترش طریقت شیخ احمدغزالی تأکید کرد که بیشتر در قالب آثار نوشته شده ی پس از ابومدین قابل مشاهده است. نوشتار پیش رو به یکی از این زنجیره ها یعنی شیخ ابوالبرکات، شاگرد شاگردِ احمدغزالی اختصاص دارد. احتمالها مورد بررسی قرارگرفت و میزان اعتبار آنها با یادکرد دلیلها مشخص شد.
دگرگونی های مفهومی حکمت در عهد قدیم و عهد جدید(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
حکمت در سراسر جهان و در میان همه ی اقوام و نژادها همواره مورد ستایش بوده است. در کتاب مقدس که بازتاب حدود 1500 سال (از زمان حضرت موسی تا پایان سده ی نخست میلادی) دگرگونی فرهنگی یهودیان است، حکمت در معانی و مصادیق گوناگون به کار رفته است. این نوشته به بررسی حکمت در66 کتاب و رساله مندرج در عهدین و تبیین تحولات حکمت، به خصوص تناقض معنایی آن در نامه های پولس می پردازد.
تعامل این حکمت با دین در کتاب مقدس مشخص شود. ازین رو، پس از واژه شناسی حکمت، افزون بر خود واژه، مشتقات، مترادفها و متضاد های آن (حکیم، حکیمانه، و احمق، نادان و غیره) در کتاب مقدس بررسی شده، و با تحلیل آیه ها گستره ی معنایی واژه و دگرگونی های مفهومی آن بیان می شود.
حکمت در عهدین بیشتر بینشی توحیدی است که انسان را در نظر، ایمان و عمل از خطا مصون می دارد و شریعت و اخلاق از موارد تأکید آن است.
مدلول جاودانگی نفس در بهگودگیتا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مسأله ی مرگ و میل جاودانگی از دل مشغولی های وجودشناختی انسان است. هندوئیسم همچون ادیان دیگر همواره در پیِ رفع یا تسکین این دل مشغولی بوده است. وداها و اوپانیشادها اصالت بُعد روحانی و جاودانگی آن را به گونه های مختلف مورد اهتمام و پذیرش قرار داده اند. بهگودگیتا نیز جاودانگی نفس را صراحتاً در دفتر دوّم و تلویحاً با شاهدهایی در دفترهای دیگر تأیید می کند. گیتا با تصوّر انسان به مثابه روح جاودانه، مرگ را در معنای زوال کامل، امری موهوم می داند. عدم امکان تبدیل واقعی (وجود) به غیرواقعی (عدم)، مهمترین استدلال گیتا در اثبات توهم زوال نفس است. به رغم تنوع معانی جاودانگی، گیتا با همراه سازی آن با مسأله ی آگاهی و معرفت (جنانه) معنای متعال تری از حقیقت جاودانه ی انسان ارائه کرده است. نظریه ی سانکیه ای، نظریه ی ودانته ای، استدلالِ مربوط به اثبات توهم مرگ، اطلاق مفهوم جاودانگی، ویژگی های جیون موکتا، تمایز «اپاره ویدیا» از «پاره ویدیا»، آموزه ی اوتاره و انگاره ی زادمرد که هر یک به نوعی مؤیّد جاودانگی نفسند، شاهدهای تلویحی گیتا را در اذعان به جاودانگی نفس با مدلول «آگاهی از جاودانگی خویشتن» تشکیل می دهند.
بررسی عرفان و معنا در حکایت امیر و خفته از مثنوی معنوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مثنوی معنوی مولانا یکی از بزرگترین منابع حکمت آموز دینی و اخلاقی است که در ورای ابیات آن، معارف و آموزه های عرفانی و دینی نهفته است که با بررسی دقیق این کتاب، می توان به آن دریای معارف راه یافت. در این نوشته، به بررسی یکی از حکایات این کتاب با نام ""رنجانیدن امیری خفته ای را که مار در دهانش رفته بود"" پرداختیم و پس از بررسی های زبانشناختی و دینی دریافتیم که مولانا، با استفاده از واژگان، صنایع ادبی و با بهره گیری از تلمیحاتی همچون استفاده از حکایتها، روایتها و آیه های قرآن و استفاده از معرفت زمینه ای، از معنای ظاهری که بیانگر حکایت است، به معنای باطنی که همان معارف و پندهای اخلاقی و دینی است رهنمون شده است . بر پایه ی بررسی ها این نتیجه حاصل شد: پیام این داستان، شکیبایی در برابر دشواریها و اعتماد به حکمت خداوندی؛ تحمل سختی هایی که با دور کردن بدیها از خویش و رفتن به راه مستقیم، ارتباط دارد؛ و دوستی با دانایان به رغم آسیب های ظاهری که از آنان به ما وارد گردد.
بررسی نمودهای مذهبی در شعر عهد قاجار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ایران جامعه ای با زیر ساخت مذهبی است که دین اسلام و مذهب تشیع از دیرباز در آن نفوذ فراوانی داشته که در این میان فرهنگ و ادبیات ایرانی و خاصه شعر نیز جلوه گاه مهمی برای بازتاب نمودهای دینی شده است. عصر قاجار یکی از دوره های شعری ادبیات فارسی است که مذهب، به ویژه تشیع در آن جلوه و بازتاب گسترده ای دارد. در این دوران شاعر می کوشد با تقویت بن مایه های دینی در اشعار، مخاطب خود را پرورش اخلاقی داده، نگاه و اندیشه ی دینی خود را به او منتقل کند. در این نوشته سعی بر آن خواهد بود تا با روش توصیفی و برداشت های تحلیلی، بررسی شود که دین در شعر این دوران چگونه بازتاب یافته و از چه اهمیتی برخوردار بوده و در تعامل ذهن شاعر و مخاطب چه نقشی پیدا کرده است.
نقش و جایگاه کلیسای ارتدوکس در نظام سیاسی روسیه (از سال 1917 تا 2010)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف اصلی این نوشته پی بردن به نقش و جایگاه کلیسای ارتدوکس در نظام سیاسی روسیه از سال 1917 تا 2010 م است. از همین رو، یک پرسش مطرح شد که چه رابطه ای میان کلیسای ارتدوکس و نظام سیاسی روسیه در این دوره وجود داشته است؟ و برای پاسخ به این پرسش هم یک فرضیه ی اصلی مطرح گردید: همکاری دولت با کلیسا همواره محدود بوده است و بر مبنای عدم دخالت در کار یکدیگر استوار است. افزون بر این، کلیسا نقش مهمّی در حفظ و دفاع از هویّت ملّی، گسترش زبان و فرهنگ ملّی داشته است. هویّت بخشی برای روسیه یکی از کارکردهای کلیسا به شمار می رود. به عبارت دیگر، می توان گفت که هویّت روسیه با مسیحیّت ارتدوکس پیوند خورده است. برای بررسی فرضیه ی مورد نظر، از وضع قانون جدید «آزادی عقیده و عمل» در روسیه و رابطه ی دین و سیاست و رویکرد آن در غرب بهره گرفته شده است.
مقایسه ی دیدگاه عرفان مذهب ارتدکس و طریقه ی کبرویه درباره ی رؤیت و شهود خداوند(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
موضوع نوشته ی حاضر مقایسه ی مفهوم شهود در عرفان مذهب ارتدکس در مسیحیت و طریقه ی کبرویه در اسلام است که دارای خاستگاه و نکات مشترک زیادی اند. مذهب ارتدکس شرقی به خاطر زمینه ی شرقی آن و به دلیل اوضاع و شرایط جغرافیایی، تاریخی و سیاسی با شرق و به ویژه با جهان اسلام ارتباط و نزدیکی بیشتر داشته است. امکان رویت خداوند به رغم تنزه ذاتی او، از مباحث اساسی ادیان ابراهیمی است. از دیدگاه مذهب ارتدکس و طریقه ی کبرویه در اثر زدودن زنگار دل، فقط صفتها و قوای خداوند در دل انسان مشاهده می شود؛ ولی ذات خداوند همواره نادیدنی و توصیف ناپذیر باقی می ماند. با وجود این، عرفای ارتدکس، شهود خدا را شهود تثلیث و به خصوص شهود مسیح توصیف کرده اند، اما عرفای کبرویه به دلیل تنزیه مطلق خدا در اسلام، هرگز از شهود ذات خدا سخن نگفته اند، بلکه شهود خود را شهود صفتها و مظاهر خدا عنوان کرده اند. همچنین برخی از عرفای هر دو طریقه در شهود خود از خدا، از نماد نور سیاه و برخی دیگر از نماد نور استفاده کرده اند. در نوشته ی حاضر در آغاز دیدگاه مذهب ارتدکس و بعد دیدگاه طریقه ی کبرویه و در نهایت تشابهات و تفاوت های آن دو درباره ی رؤیت و شهود خداوند مورد بررسی قرار می گیرد.