مقالات
حوزه های تخصصی:
است. بررسی رابطه تعداد دانشآموزان کلاس با پیشرفت تحصیلی، عامل مهمی است که میتواند راهبردی برای تعدیل منطقی توزیع
دانشآموزان در کلاسها، تهیه تجهیزات و تأمین معلم برای نیل به اهداف باشد. با توجه به اهمیت موضوع، مقاله حاضر به بررسی این
رابطه پرداخته است. بدینمنظور 72 کلاس پنجم دبستان بهصورت تصادفی طبقهای متناسب با حجم، از سه منطقه پرتراکم، تراکم متوسط
و کم تراکم با تعداد 2188 دانشآموز همراه با معلمان آنها انتخاب شد. روشهای مورد استفاده در این پژوهش، همبستگی و علّی -
مقایسهای پس از وقوع بوده و ابزارهای جمعآوری اطلاعات، پرسشنامه و آزمون پیشرفت تحصیلی بوده است. تجزیه و تحلیل آماری
پژوهش در دوسطح توصیفی و استنباطی، با استفاده از نرمافزار آماری SPSS انجام شده است.
از بررسی یافتههای تحقیق مشخص شد که بین میانگین کل سه درس اصلی و میانگین درسهای علوم و ریاضی دانشآموزان و تعداد
آنها در کلاس، همبستگی معناداری وجود نداشته است. با وجود این، روش تحلیل واریانس نشان داد که با افزایش تعداد دانشآموزان
در کلاس درس ادبیات، سطح عملکرد آنها نیز افزایش یافته است.
مطالعه اضطراب امتحان و پیشرفت تحصیلی با توجه به جنسیت و رشته تحصیلی در دانشآموزان دبیرستانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف اساسی پژوهش کنونی، بررسی رابطه اضطراب امتحان و پیشرفت تحصیلی در دانشآموزان دبیرستانی است
و همچنین کوشش گردیده تا متغیرهای یاد شده براساس جنسیت و رشتههای تحصیلی مورد مقایسه قرار گیرند.
بدینخاطر مقاله حاضر در برگیرنده سه مطالعه مستقل در استانهای ایلام، کردستان و خراسان است که در مطالعه اول
، دوم و سوم به ترتیب 120، 171 و 200 دانشآموز مورد بررسی قرار گرفتند. دادههای بهدست آمده براساس ضریب همبستگی
و تحلیل واریانس دو راهه مورد تحلیل قرار گرفتند. یافتهها بهطورکلی بیانگر وجود رابطه منفی و معنادار بین اضطراب امتحان و
پیشرفت تحصیلی است، در حالی که مقایسه اضطراب امتحان براساس جنسیت و رشته تحصیلی و تعامل دو متغیر، همنوا نیست،
به گونهای که در یک مطالعه تأثیر دو متغیر یاد شده دیده نشده، اما نقش جنسیت و تعامل آن با رشته تحصیلی، در مطالعه دیگر
آشکار بوده، و این در حالی است که این نقش در پیشرفت تحصیلی نیز به نفع دختران مشاهده شده است.
بررسی تطبیقی هویت زن از منظر مدرنیسم و پست مدرنیسم و دلالتهای تربیتی آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
و پست مدرنیسم اشاره کرد. این دو پدیده بیشترین تأثیر را در حوزههای اجتماعی، از جمله مقوله هویت بهجا گذاشتهاند.
در این میان مقوله هویت زن نیز بیشترین تأثیر را پذیرا شده است. البته هویت به معنای کلی و هویت زن به معنای اخص آن
از منظر مدرنیسم و پست مدرنیسم بهطور کاملاً متفاوت نگریسته شده است، به نحوی که هر کدام دلالتهای اجتماعی، سیاسی
، فرهنگی و تربیتی متفاوتی را در پی داشتهاند. ما در این مقاله ضمن بررسی مفهوم هویت - هویت به معنای کلی و هویت زن به
معنای خاص - به بررسی تطبیقی هویت زن از منظر مدرنیسم و پست مدرنیسم و دلالتهای تربیتی آن میپردازیم.
بررسی راهبردها و راهکارهای تعمیمپذیری امر تربیت در آموزش عمومی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پرداخته است. جامعه آماری این مطالعه، صاحبنظران و کارشناسان تعلیم و تربیت و معلمان و مربیان مدارس در سطح شهر تهران بودهاند.
نمونه آماری تحقیق شامل 200 نفر معلم و مربی و 20 نفر صاحبنظر و کارشناس بود که به ترتیب با استفاده از روش نمونهگیری خوشهای
(چندمرحلهای) و نمونهگیری غیرتصادفی (هدفمند) انتخاب شدند. ابزار تحقیقشاملپرسشنامه 50 سؤالی محققساختهبرایمعلمان
و مربیان و پرسشنامه 24 سؤالی محقق ساخته برای صاحبنظران و کارشناسان بود که به روش دلفی، تنظیم و به مورد اجرا گذاشته شد.
نتایج تحقیق در محورهای سهگانه مورد نظر (نقش تربیتی معلم، تأثیر جو کلی مدرسه و نقش تربیتی برنامه درسی) بهطور خلاصه چنین است: درخصوص نقش تربیتی مدرسه، آگاهی معلمان و مربیان از وظایف تربیتی خود، سرمشق و الگو بودن معلم، آشنایی معلمان با اصول و فلسفه تعلیم و تربیت و روانشناسی از راهکارهای دارای اولویت بالا بود. در زمینه جو کلی مدرسه، توجه به پرورش و تقویت تفکر خلاق، خودباوری و اعتماد به نفس در دانشآموزان، مربوط ساختن آموزشهای مدرسهای با نیازهای واقعی شاگردان و هماهنگی سیاستها و روشهای تربیتی خانه، مدرسه و جامعه و توجه به تدوین و تصریح منشور اهداف تربیتی مدارس از راهکار و راهبردهای دارای اولویت بالا بود. در مورد نقش برنامه درسی، در تعمیمپذیری تربیت تأکید بر رویکرد حل مسأله در برنامههای درسی، تدوین الگوی برنامه درسی با رویکرد تربیت برای زندگی و آموزش مهارتهای زندگی در قالب برنامههای درسی از اولویت بالایی برخوردار بود.
در پایانمقاله، الگوی پیشنهادی برای تعمیمپذیری امر تربیت در آموزش عمومی ارائه گردیده است.
ارزیابی دانشجویان ازکیفیت تدریس اعضای هیأت علمی رشتههای علوم انسانی دانشگاههای شهر تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ین پژوهش بهمنظور ارزیابی کیفیت تدریس (quality of teaching) اعضای هیأت علمی رشتههای علوم انسانی (humanities faculity members) دانشگاههای شهر تهران برمبنای برخی ویژگیهای شخصی وعلمی آنان و نیز ابعاد و عناصر رفتارهای کلاسی در فرایند یاددهی– یادگیری انجام گرفته است.
در این پژوهش، روش توصیفی (descriptive research) از نوع پیمایشی(survey) مورد استفاده قرار گرفته است. جامعه آماری شامل 20
هزار نفر از دانشجویان رشتههای علوم انسانی و550 نفر عضو هیأت علمی بود.
بهمنظور تعیین حجم نمونه، ابتدا با بهرهگیری از روش نمونهگیری تصادفی سیستماتیک(systematic sampling) از روی لیست اسامی
اساتید، نمونهای به حجم 55 نفر انتخاب شد. سپس به ازای هر عضو هیأت علمی از روی برنامه تدریس آنان دو کلاس درس و از هر
کلاس از روی لیست اسامی دانشجویان 10 نفر و در مجموع به ازای هر عضو هیأت علمی20 نفر دانشجو به روش تصادفی ساده
(simple random sampling) انتخاب گردیدند. بنابراین نمونهای به حجم 1100 نفر از دانشجویان برای پاسخگویی به پرسشنامه محقق
در این پژوهش مشارکت داشتند. این افراد دانشجویان سال سوم و چهارم تحصیلی بودند و بیش از یک نیمسال تحصیلی درسهایی
را با اساتید خود گذرانده بودند و در واقع، نقش مشاهدگر توأم با مشارکت(participant observer) را در فرایند یاددهی– یادگیری نسبت به عملکرد اعضای هیأت علمی ایفا کردند.
ابزار گردآوری اطلاعات، پرسشنامه محقق ساخته شامل 37 مؤلفه مؤثر بر تدریس بود که در سه محور کلی تسلط بر موضوع، مدیریت
کلاسداری (classroommanagement) و روابط انسانی بین استاد و دانشجو تنظیم و برای گردآوری اطلاعات در اختیار دانشجویان نمونه
آماری قرارگرفته است.
نتایج با استفاده از روش مقیاس رتبهای، آزمون همگنی کای دو، تحلیل واریانس یک عاملی و چند عاملی و آزمون «تی» تجزیه و تحلیل
گردیده و برای مقایسههای چندگانه از آزمون توکی (HSD) استفاده شده است. نتایج بهدست آمده نشان داد که بین کیفیت تدریس اعضای
هیأت علمی برحسب محل خدمت و رشته تحصیلی آنان رابطه معناداری وجود دارد، اما در سایر شاخصهای مورد نظر در این پژوهش،
یعنی بین سن، جنس، سنوات تدریس و دانشگاه محل تحصیل با کیفیت تدریس اعضای هیأت علمی رابطه معناداری بهدست نیامد.
ترجیحات یادگیری دانشجویان در درس زبان انگلیسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شناخت ترجیحات یادگیری دانشجویان در درس زبان انگلیسی، بهویژه از سوی اساتید مربوط، و نزدیک کردن آموزش به این ترجیحات،
میتواند بازده بیشتر یادگیری را سبب شود. بر این اساس، تحقیق حاضر هدف اساسی خود را مطالعه ترجیحات یادگیری دانشجویان
و اساتید درس زبان انگلیسی قرار داده است. بدینخاطر، ترجیحات یادگیری 215 دانشجوی ورودی دانشگاه شاهد، و نیز نظر 21 استاد
درس زبان انگلیسی در این باره مورد بررسی قرار گرفته است. اطلاعات بهدست آمده بهمنظور مقایسه ترجیحات مورد اشاره دانشجویان
و اساتید مورد تحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد که در برخی موارد بین دو نظر هماهنگی و در برخی موارد ناهماهنگی وجود دارد.
بهعنوان نمونه، درمورد الگوی کار گروهی در کلاس، اختصاص وقت به انجام تکالیف، و روش یادگیری لغات جدید، در بین دو گروه هماهنگی
وجود داشت، اما در مورد سبکها و روش یادگیری، رسانههای مورد علاقه دانشجویان، فعالیتهای کلاسی و نحوه ارزشیابی، تفاوتهای
معناداری بین دو گروه مشاهده شده است.