در سال های پیش از پیروزی جنبش مشروطیت برخی از نخبگان و مورخان ایرانی ، پیشرفت ژاپن را مورد توجه قرار دادند و تلاش کردند علل آن را تبیین کنند.مساله پژوهش حاضر توصیف و تحلیل چگونگی پیشرفت و ترقی ژاپن از منظر این نویسندگان است.
گردآوری داده های اطلاعاتی بر اساس روش کتابخانه ایی انجام یافته است.مهم ترین نتایج بدست آمده نشانگر آن است که آثار تاریخی مورد مطالعه با گذار از توصیفات صرف به تبیین های عقلانی از مقوله ترقی و مدل ژاپنی آن پرداخته اند.شکاکیت و دیدگاه انتقادی و انواع تبیین های عقلانی در این آثار مشاهده می شود.ایشان تلاش کرده اند با تبیین چرایی و چیستی جریان ترقی خواهی ژاپنی ها الگویی مناسب برای حرکت ترقی خواهانه ایرانیان ارایه کنند.
با شکلگیری انقلاب مشروطیت در ایران و تشکیل مجلس شورای ملی، ضرورت ساماندهی امور شهری، در کنار مطالبات روزافزون مردم، باعث شد نمایندگان مجلس شورای ملی در جلسات مختلفی درباره نظام نامه انجمن بلدیّه به بحث و گفتگو بپردازند و سرانجام پس از تصویب و توشیح، در تاریخ 20 ربیع الثانی 1325 آن را به صورت قانون درآورند. پس از آن بود که براساس انتخابات اواخر جمادی الثانی 1325، نمایندگان مردم تهران در اولین دوره انجمن بلدیّه انتخاب شدند. انجمن بلدیّه در دوره خدمتش فعالیتهای متعددی همچون حفظ بهداشت و نظافت شهری، تسطیح خیابانها، ترتیب روشنایی شهر، انتظام امور نواقل و... را برای رفاه و آسایش شهروندان تهرانی انجام داد
خاندان بیات ماکویی از زمان صفویه به منطقه ماکو کوچ کردند و، به تدریج، حکومت منطقة ماکو را به دست
گرفتند. اقبال السلطنه ماکویی وارث اقتدار سیاسی، نظامی و اقتصادی خاندان خود در ماکو شد. اوکه انقلاب
مشروطه و اصلاحات حاصل از آن را پایان حکومت موروثی و مطلق خود در ماکو می دانست، به مخالفت با
مشروطیت برخواست و هواداران آن را به شدت سرکوب کرد. دربار و دیگر مستبدین از اقدامات سرکوبگرانة
اقبال السلطنه در منطقه حمایت می کردند. اگر در برهه هایی اقبال السطنه به مماشات با مشروطه خواهان اقدام
کرد، حاصل سیاست هماهنگ مستبدین برای تظاهر به مشروطه طلبی و فریب هواداران مشروطه بود.
این پژوهش، با روش توصیفی- تحلیلی و بر پایه منابع کتابخانه ای و آرشیوی، به تبیین این مسئله پرداخته
است. هدف از این مقالة بررسی مخالفت اقبال السلطنه ماکویی با مشروطه خواهان منطقة ماکو و نقش
محمدعلی شاه در این باب است.
گفتمان حاکم بر نظام آموزشی ایران قبل از مشروطه، گفتمانی سنّتی بود و بیشتر تحت نفوذ نهادهای حاکم بر جامعه قرار داشت. این نهادها بنابر ماهیت خود با تحوّل در نظام آموزشی، مخالفت می ورزیدند؛ امّا مشروطه بر نظام آموزشی، مؤثّر افتاد. مجلس اوّل و دولت های هم عصرش با تصویب قوانین و سیاست گذاری های مرتبط با نظام آموزشی، فرصتی مناسب، قانونی و مستقل از خواست طبقات حاکمه را برای احداث مدارس و فعّالیت های فرهنگی فراهم کردند. انجمن های ایالتی و ولایتی و انجمن های ملّی نیز با تلاش گسترده ای که در مناطق مختلف داشتند، توانستند مدارسی را با برنامه های نوین آموزشی احداث کنند و به نشر دانش و توسعه معارف همّت گمارند.
نگارنده در این مقاله تلاش دارد تا قانون گذاری های نهادهای رسمی و غیررسمی برآمده از مشروطه (مجلس، دولت و انجمن ها) را در راستای استقرار گفتمان نوین آموزشی مورد واکاوی و تأمّل قرار دهد.
امیربهادر (سپهسالار بعدی) از کسانی بود که ــ از روی ایمان، و نه وابستگی به سیاست خارجی ــ با مشروطه وارداتی مخالف بود. شهامت و ثبات عقیده و وفاداری او ــ به قول مورخ الدوله سپهر ــ حتی مورد تصدیق دشمنانش، قرارداشت.1 دکتر قاسم غنی «راجع به مرحوم امیر بهادر جنگ، مکرر شنیده» است «که مرحوم کمال الملک او را به صفات پسندیده صدق، صفا، صمیمیت، وفا، حفظ قول و عهد میستود و میفرمود مردی بود که رنگ خارجی نگرفته بود. پایبند به سنن و آداب بود، عقیده و صدق و صفا داشت؛ و او را بر بسیاری از معاصرین خود برتری میداد.»2 پس از ترور شیخ فضلالله (شب 16 ذیحجه 1326) در بازجویی از ضارب وی (عبدالکریم دواتگر) معلوم شد نام امیر بهادر نیز در لیست ترور بوده است.3 معالوصف، امیر بهادر «با وجود آنکه» میدانست «در کمین او هستند و در استنطاق عبدالکریم [دواتگر] هم محقّق شد، باز چهل و یک منبر [عزای سالار شهیدان را] پیاده و پای برهنه به رسم همه ساله خود، رفت.»4