دومیّن دوره جنگ های ایران و روس در عرصه داخلی فرصتی به برخی شاهزادگان داد تا با استفاده از شرایط موجود در صدد بسط قدرت خویش برآیند. دراین میان ، نارضایتی عمومی از عملکرد محمّد ولی میرزا در یزد به شورشی انجامید که هدایت آن را عبدالرضاخان بافقی عهده دار بود. مقاله حاضر سعی دارد تا مبتنی بر شیوه توصیفی- تحلیلی ضمن بازکاوی در زمینه های اجتماعی این رخدادها، تحولات متعاقب را در پیوندی با حیات سیاسی ایران و رویدادهای کرمان مورد بحث قرار دهد. در واقع، متأثر از عواملی چون مناسبات قدرت میان شاهزادگان، بازتاب ضعف حکومت مرکزی در تشدید رقابت های درونی، و هم زمانی و آمیزش رخدادهای یزد با کرمان، شاه و نایب السلطنه را بر آن داشت تا به بهانه حضور نظامی عباس میرزا در این مناطق، مقصود خود در هدایت قشون به سرحدات شرقی را مکتوم دارند. بدین ترتیب در شرایطی که فتح بدون خونریزی یزد و کرمان تأییدی بر بزرگ نمایی بحران بود، مرگ بدفرجام عبدالرضاخان نیز سیاست گزاری فتحعلی شاه در اداره امور و تأدیب عمال به جای رسیدگی به تخلّفات شاهزادگان را نمودار ساخت.
مشروعیت، تبدیل قدرت عریان به اقتدار پذیرفته شده نزد افراد جامعه است. در هر جامعه ای، منابع مشروعیت با توجه به فرهنگ و سنن حاکم بر آن جامعه تعریف و توجیه می شود. در تاریخ ایران اغلب، نیروی نظامی طرف پیروز و دارای حق حکومت را مشخص می کرد؛ اما پس از تأسیس حکومت، هر خاندانی سعی می کرد با توسل به سنن تاریخی، به حکومت خود مشروعیت ببخشد. آقامحمدخان به عنوان مؤسس حکومت قاجار در ایران، فرصت چندانی برای مشروعیت بخشی به حکومت قاجارها به دست نیاورد؛ بنابراین فتحعلی شاه پس از رسیدن به سلطنت، تلاش کرد با بهره گیری از سنن رایج در دوره اسلامی، به حکومت خود مشروعیت ببخشد. این مقاله می کوشد تکاپوهای مشروعیت ساز فتحعلی شاه قاجار را براساس معیارهایی همچون امتیازات نسبی و حسبی، بهره گیری از سنن شاهی ایران و مشروعیت دینی به روش توصیفی تحلیلی و بر مبنای استفاده از اطلاعات کتابخانه ای بررسی و تحلیل کند.
ایران سرزمینی بزرگ با شهرها و راه های ارتباطی زیاد و متنوعی است. در طول تاریخ، تمام تلاش حاکمان ایرانی، کنترل و تسلط بر راه ها و جاده های این کشور بوده است. لازمه این امر، داشتن ارتش منظم و گسترده ای بوده تا همه چیز را تحت کنترل حکومت قرار دهد. تأمین امنیت جاده ها و راه های ایران در مقابل دزدان و راهزنان از زمان صفویان عمدتاً در دست سربازان محلی به نام قراسواران بود. در دوره قاجار نیز قراسواران با همان کارکرد قبلی فعالیت داشتند، این عده که معمولاً از میان عشایر و افراد محلی انتخاب می شدند، به حفظ امنیت جاده ها و راه های پرخطر همت می گماشتند. این سربازان که مواجب و جیره کافی دریافت نمی کردند و لباس رسمی سربازان را نیز نداشتند، از جایگاه و ارزش پایین تری نسبت به دیگر سربازان ارتش برخوردار بودند. این موضوع با عوامل دیگر، همواره موجب ناکارآمدی عملکرد این نیروهای مؤثر در تأمین امنیت داخلی می شد، مسئله ای که در نهایت در توسعه نیافتگی اقتصادی ایران دوره قاجاری مؤثر بود. بر این اساس، این پژوهش ضمن بررسی عملکرد قراسواران، به بررسی علل ناکارآمدی آنها در تأمین امنیت راه ها و جاده ها در دوره قاجاریه پرداخته است.
در دوره قاجار، اگرچه به دنبال انتخاب تهران به عنوان پایتخت و در
پی آن تعیین تبریز به عنوان ولیعهدنشین، شهر شیراز اهمیت سابق
خود را از دست داد؛ ولی ایالت فارس به عنوان پایتخت زندیه و محل
استقرار ولیعهد در سالهای آغازین حکومت قاجار و همچنین به علت
نزدیکی به خلیج فارس در دوره قاجار، دارای اهمیت فراوان بود. در
این زمان این ایالت از تقسیمات داخلی و همچنین ارکان حکومتی و
تشکیلاتی مختص به خود برخوردار بود که در فراز و نشیب این دوره
تاریخی دچار تغییر و تحولاتی شد. با شروع حکومت محمدشاه و
شورش حاکم ایالت فارس سیاستهایی در جهت کاهش قدرت حکام
و همچنین تحدید قلمرو ایالت فارس اتخاذ گردید. در همین راستا
حکومت مرکزی با استفاده از قدرتهای سنتی این ایالت همچون
کلانتر موازنه قدرت را در این ایالت برقرار کرد. این مقاله با روش
توصیفی تحلیلی، درصدد پاسخ به این پرسش اصلی است که -
مهمترین عوامل مؤثر در تغییر حدود ایالت فارس و جایگاه آن در
تقسیمات کشوری دوره قاجار چه بود و حکومت قاجاریه به منظور
تثبیت قدرت در این ایالت از چه تدابیری بهره جست؟