ناصر الدین محمد همایون، امپراتور هند، به دلیل ناکامی های سیاسی درسال 951 ه .ق به دربار شاه تهم اسب یکم(930-984هق) پناهنده شد. اما مسئله اصلی این است که رفتار مذهبی و سیاسی شاه تهماسب با وی در ایران چگونه بوده است؛ زیرا چگونگی این رفتار بیشتر از دیدگاه یک جریان تاریخ نگاری هندی که متعصب به نظر می رسد، بازتاب یافته و دچار نوعی یکسو نگری شده است. این جریان که تا حدی تاریخ نگاری ایرانی را نیز تحت تأثیر قرار داده، بر این باور است که رفتار شاه تهماسب با همایون در دربار ایران- به دلیل تضادهای مذهبی و سیاسی دودمانی- ناشایسته و حتی خشونت آمیز بوده است. از این رو، این نوشته می کوشد با واکاوی دقیق تر منابع معتبر ایرانی و هندی، به بررسی و ارزیابی چگونگی رفتار شاه تهماسب با همایون و راستی ها و ناراستی های جریان تاریخ نگاری یاد شده را روشن سازد. این پژوهش نشان می دهد که رفتار مذهبی- سیاسی شاه تهماسب به عنوان یک فرمانروای شیعی از یک سو، و از سوی دیگر به دلیل موقعیت سیاسی همایون به عنوان امپراتور هند و متحد ایران، نه تنها نمی توانست تحقیرآمیز باشد، بلکه بسیار صمیمانه بوده و سبب تحکیم بیشتر روابط دو کشور درسال های بعد شده است.
در دوره حاکمیت صفویان اقدامات گوناگونی برای ترویج و تثبیت مذهب تشیع در ایران انجام شد که یکی از آنها ترجمه متون عقیدتی و دینی شیعه به زبان فارسی، با هدف عمومی سازی فرهنگ تشیع بود. دراین راستا، تعدادی ازکتب سیره و مناقب امامان نیز به قلم برخی مترجمان و نویسندگان به فارسی برگردانده شد که در بین آنها کشف الغمه فی معرفه الائمه، اثر علی بن عیسی اربلی بیشتر مورد توجه مترجمان قرار گرفت؛ به طوری که چند برگردان فارسی همزمان از آن پدید آمد. این ترجمه ها گرچه به ارتقای سطح علمی عمومی شیعیان کمک می کرد، ولی به سبب اموری، همچون حذف اسناد روایات و یا گرایش به ادبیات حماسی، مشکلاتی نیز به همراه داشت که مهمترین آنها کاسته شدن از ارزش عملی کتابهای مورد نظر بود.