مناسبات دیرپای اقتصادی و فرهنگی بین ایران و هند هرگز قطع نشده است. لیکن هندوستان گاهی پناهگاه ایرانیانی بوده که از ستم حاکمان یا تیغ تجاوزگران، به آن سرزمین کوچیده اند. یکی از این دوره های پناه جویی با یورش مغولان آغاز شد.در برابر این پرسش که چرا ایرانیان هنگام یورش مغولان به هندوستان پناه بردند؟ و این که سرنوشت پناه جویان ایرانی در هند چه بود؟ مدعای این تحقیق چنین است: طبیعت ناشناخته، جنگل های انبوه و دشت های پهناور مملو از گونه های اقوام و مذاهب رازآلود، پناهگاهی دور از دسترس شمرده می شد. شباهت های فرهنگی بین ساکنان دو سوی سند و روحیه اعتدال گرایانه هندیان نیز انگیزه این مهاجرت ها بود و به همین دلایل، در قرن هفتم هجری این سرزمین مأمن حفظ برخی از مفاخر فرهنگی ایران گردید. دراین نوشتار به روش «توصیفی- تحلیلی» و با مراجعه به منابع دست اول، ضمن توصیف چگونگی گریزایرانیان، دلایل پناه جستن آنان در هند مورد تحلیل قرار می گیرد. نتایج بررسی نشان می دهد که هنگام یورش مغول، ایرانیان با انگیزه های متفاوتی به آن دیار کوچیدند و ثمره ی مهاجرت آنان رواج زبان فارسی و سنت های تمدّن ایرانی و بخشی از دستاوردهای فرهنگ ایرانی در هند بود.
از نظر مسلمین، دارالحرب شامل سرزمین هایی بود که در ماورای مرزهای شناخته شده ی دنیای اسلام قرار داشت؛ اروپا و نقاطی از آسیا و آفریقا دارالحرب قرار می گرفتند.در این مقاله تلاش شده است که یادداشت ها و خاطرات مسلمین در قرن های اولیه ی اسلامی، عمدتاً نوشته های مربوط به اروپا و اروپاییان، و در موارد اندکی نیز سایر اقوام، ارزیابی و بررسی شود. یافته های تحقیق نشان داد که مسلمین، پیش ازآنکه مغولانبه دنیای اسلام یورش نظامی ببرند، به دلایل مختلف از اروپا دیدارهایی داشته اند و برخی از آن ها خاطرات، مشاهدات و مسموعات خود را به طور شفاهی یا مکتوب به اطلاع دیگر مسلمانان رسانده اند.دلایل این سفرها، هدف مسلمانان اروپا رفته از انتقال خاطرات خود به همکیشان خود در دنیای اسلام، کیفیت نگاه آن ها به اروپا و اروپاییان و تأثیرهای احتمالی متقابل حاصل از این مسافرت ها بین مسلمین و اروپاییان، موضوع هایی هستند که در این تحقیق به آن ها پرداخته شده است.
مسئله مقاله ی حاضر تبیین و تحلیل رفتار خاندان جاکلی در پیوند با مغولان و حکومت ایلخانان و سیر قدرت و حکومت آنها در گرجستان در دوره ی مورد نظر است. یافته ها نشان می دهد که خاندان جاکلی تلاش کردند، با در پیش گرفتن سیاست های مختلفی در مقابل امرای مغول، دولت ایلخانان و پادشاهی باگراتیدی به تقویت موقعیت و افزایش قدرت خود در گرجستان مبادرت کنند. از سوی دیگر، امرای مغول و دولت ایلخانان نیز می کوشیدند تا از طریق خاندان هایی مانند خاندان برجسته جاکلی از قدرت یابی بیش از حد پادشاهی باگراتیدی جلوگیری کرده و از این حاکمان تابع برای پیشبرد اهداف سیاسی و نظامی و اعمال حاکمیت خود بهره برند.