در کنار بسیاری از علوم و دانش های مطرح در جهت کاهش آسیب های ناشی از زلزله، دانش شهرسازی را می توان از جمله علوم و دانش های موثری دانست که جامعه گسترده تری را تحت پوشش خود قرار می دهد. در تحقیق حاضر تلاش گردیده است تا از طریق به کارگیری معیارهای شهرسازی و نیز دانش ها و روش های نوین GIS و AHP پیشنهادهایی برای تعیین آسیب های احتمالی نواحی شهری از زلزله ارائه شود. برای تدقیق این پیشنهادات، محدوده فرحزاد به عنوان نمونه موردی مورد بررسی قرار گرفته است. نتایج تحقیق نشان می دهد افزایش مقدار متغیرهایی چون شیب زمین، تراکم جمعیت، تراکم ساختمانی، عمر ساختمان ها و فاصله از فضاهای باز باعث افزایش میزان آسیب پذیری می شود. در مقابل، افزایش مقدار متغیرهایی چون فاصله از گسل، مساحت قطعات، دسترسی بر اساس عرض معبر، و سازگاری کاربری ها از نظر همجواری باعث کاهش آسیب پذیری می گردد و بالعکس. کاهش آسیب پذیری شهرها در برابر زلزله در بلند مدت، زمانی محقَق خواهد شد که ایمنی شهر در برابر خطرات زلزله به عنوان یک هدف در تمامی سطوح برنامه ریزی مد نظر قرار گیرد. در این میان، سطح میانی یعنی شهرسازی و برنامه ریزی شهری، از جمله کارآمدترین سطوح برنامه ریزی برای کاهش آسیب پذیری در برابر زلزله خواهد بود.
جنبش آر- نوو به عنوان یکی از جنبش های پیشرو اواخر قرن نوزدهم در هنر و معماری اروپا نقشی قطعی بر شکل گیری معماری قرن بیستم و معماری دوران مدرن گذاشت. گستردگی و تنوع سبک های این جنبش، خصلتی است که آن را از سایر جنبش های هنری دیگر در دوران معاصر متمایز می کند. مشاهده برخی آثار معماری معاصر درایران (به ویژه در تهران) که آشکارا تحت تأثیربرخی از گرایش های سبکی این جنبش قرار دارند، نشان از ورود گسترده ی این جنبش هنری غرب به معماری معاصر ایران در مقطعی خاص دارد. تنوع، تشابه و تفاوت های این گرایش های سبکی، تا اندازه ای است که مطالعه ای تطبیقی برروی این دوره از معماری معاصر ایران را ضروری می نماید. این مقاله سعی دارد تا با بررسی تطبیقی گرایش های معماری آر- نوو در غرب و مقایسه اصولی آنها در ایران، به یک سبک شناسی جدید از این جنبش معماری غربی در ایران معاصر نزدیک شود. همچنین در این راستا به بررسی امکان طبقه بندی مجموعه این سبک ها در معماری معاصر ایران، در یک دوره زمانی مشخص، خواهد پرداخت. این مقاله در انتها نشان خواهد داد که علی رغم تنوع سبکی موجود در معماری دوران پهلوی اول در ایران معاصر تمامی این معماری زیرمجموعه های سبکی جنبش آر- نوو می باشد.
مبحث رابطه زبان و ذهن از مدت ها قبل در جهان مطرح و نظریات متعدد و روبه تحولی در این حوزه مطرح بوده است؛ آنچه در این عرصه متاخر به حساب می آید نحوه ارتباط متقابل زبان و محیط زیست از طریق ارتباط بین زبان و ذهن و فرآیندهای تفکر است. در این میان، و در مورد خاص زبان فارسی و فرهنگ ایرانی، موضوع ما در این مقاله ارتباط مستقیم بین زبان و محیط زیست است. این ارتباط آن قدر مستحکم و عمیق است که هر فارسی زبانی برای درک، شناخت، ارزیابی و اظهار نظر در مورد محیط انسان ساخت یا طبیعی چاره ای ندارد جز یاری گرفتن از چارچوب و اجزای زبان فارسی. این بدین معنا است که زبان تنها یک وسیله ارتباطی نیست و نقش آن بسیار فراتر از این محدوده کوچک می رود. در این مقاله ضمن ارایه مستنداتی محکم در قالب روش تحلیل محتوا در مورد وجود غیر قابل انکار نقش زبان (در اینجا زبان فارسی) در فهم جهان اطراف، نشان داده شده است که وقتی ما در زبان فارسی به مفهومی اشاره می کنیم آن مفهوم ویژه این «جهان – زبان» خاص است و ویژگی های منحصربه فرد خود را دارد. به زبان دیگر فهم ما از محیط از زبانمان نشات می گیرد و در نتیجه زبان فارسی مرجع بسیار مهم و غیر قابل جانشینی برای دریافت و فهم ویژگی های خاص محیط زیست انسانی اصیل ایرانی است.