فیلتر های جستجو: فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱ تا ۲۰ مورد از کل ۲۷ مورد.
۱.

بررسی و تحلیل تطبیقی مرگ و معنای زندگی از دیدگاه مولوی و هایدگر(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: هایدگر عرفان اسلامی مولوی معنای زندگی مرگ فلسفه ی غرب

حوزه های تخصصی:
  1. حوزه‌های تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه دین
  2. حوزه‌های تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی دوره معاصر (قرون 20 و 21) فلسفه قاره ای فلسفه های زندگی
  3. حوزه‌های تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی فلسفه دین
  4. حوزه‌های تخصصی علوم اسلامی تصوف و عرفان اسلامی کلیات شخصیت ها[زندگینامه ها؛ اندیشه ها و..]
تعداد بازدید : 588 تعداد دانلود : 598
مرگ و تأثیر آن بر معنی زندگی از دغدغه های همیشگی بشر بوده است؛مولوی در شمار اندیشمندانی است که موضوع مرگ و رابطه ی آن با معنای زندگی را در مثنوی و کلّیّات شمس به تفصیل بیان نموده است. مولویِ عارف، بسیار «مشتاق مرگ» است و از آن با تعبیر «عروسی ابدی» یاد می کند.از دیدگاه وی، مرگ به معنی«قطع و پایان زندگی» نیست، بلکه« آغاز زندگی جاودانه ی دیگری» است.در اندیشه ی مولوی ، معنی زندگی ، تولّد دوباره یافتن، تکامل انسانی، روی کردن به صفای باطن، به دنیای قلب پا نهادن ، زمام عقل را به عشق الهی سپردن ، ایجاد تغییر و تحوّل در جریان زندگی و پرهیز از خشک اندیشی ، همراهی با زمان و...است. هایدگر نیز در شمار فیلسوفان معاصری است که بخش عظیمی از اندیشه ی فلسفی خویش را به مرگ و معنای زندگی اختصاص داده است.از دیدگاه هایدگر ، مرگ ، نوعی «انتخاب اجباری» و گاهی «هراسناک» توصیف شده است.از نظر وی، معنای صحیح مرگ، واقعیّتی بیرونی و عمومی در جهان نیست، بلکه «امکان درونی هستی» خود انسان است که نقطه ی پایانی بر زندگی اوست؛ انسان، تنها با مرگ است که« هستی غیر اصیلش» به «ساحت اصیل» در می آید و مرگ، حدّ پایان زندگی اوست. وی بر این عقیده است که مرگ واقعه ای نیست که در آینده اتفاق بیفتد، بلکه ساختاری بنیادی و جدایی ناپذیر از «در جهان بودن» ماست.ازاین رو ، رویارویی انسان با مرگ، نه تنها«کلید خودمختاری»، بلکه «کلید تمرکز» نیز هست. افزون بر این،هایدگر بر این باور است که زندگی دارای معناست و این معنی ،وظیفه ای است که سازنده ی «ماهیّت» انسان است..این پژوهش بر آن است تا به تحلیل تطبیقی موضوع مرگ و معنای زندگی از نگاه این دو اندیشمند بپردازد.
۲.

تحلیل و نقد درون سیستمی جایگاه خدا در جهان شناسی پویشی وایتهد

کلید واژه ها: خدا ارگانیسم پویش دریافت جهان شناسی پویشی هستی های بالفعل

حوزه های تخصصی:
  1. حوزه‌های تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه دین
  2. حوزه‌های تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی دوره معاصر (قرون 20 و 21) فلسفه قاره ای فلسفه های زندگی
  3. حوزه‌های تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی الهیات فلسفی
تعداد بازدید : 81 تعداد دانلود : 982
نوشتار حاضر تلاشی است که طی آن، در گام اول، با توجه به ارکان اساسی جهان شناسی پویشی وایتهد – اصولی چون: نگرش ارگانیستی، پویشی دیدن عالم، در هم تنیدگی تمام موجودات، دو قطبی بودن موجودات، نظریه دریافت و تعامل همه جانبه موجودات- به ضرورت حضور خداوند در این جهان شناسی اشاره می شود. در گام دوم، به تحلیل تفسیری پرداخته می شود که طی آن، وایتهد خداوند را هستی بالفعلی معرفی می کند که تابع مقولات حاکم بر این جهان پویشی است. در گام سوم، به اقتضای نگرش ارگانیستی یا اندام وار وایتهد، تعامل دو جانبه خدا و جهان، تاثیرگذاری متقابل این دو و نتایج آن تحلیل می شود. در گام آخر، با نظر به نقد درون سیستمی، این ادعای بنیادی وایتهد که «خداوند به عنوان یک هستی بالفعل، استثنایی بر سایر هستی ها نبوده و تابع مقولات و اصول حاکم بر جهان شناسی پویشی است» مورد ارزیابی قرار می گیرد، و به پاره ای از انتقادات و چالش های فراروی آن اشاره می شود.
۴.

ماهیت و انیت زمان از دیدگاه فلاسفه اسلامی با عنایت به سوابق تاریخی و ریشه های آن در حکمت قدیم و نظریات یکی از برجستگان غرب هنری برگسون(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:
حوزه های تخصصی:
  1. حوزه‌های تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه تطبیقی
  2. حوزه‌های تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی دوره معاصر (قرون 20 و 21) فلسفه قاره ای فلسفه های زندگی
تعداد بازدید : 597
این رساله در پنج گفتار در خصوص وجود و ماهیت زمان از دیدگاه حکماء اسلامی و هنری برگسون تنظیم شده است . حقیقت زمان به عنوان بعدی از ابعاد موجود که از ترتیب بالقوه اجزاء آن حکایت می کند ، مورد نظر این رساله است از اینرو زمان ، معقول ثابته و منتزع از نحوه وجود دانسته شده است و نه ماهیتی عرضی از مقوله کم متصل غیرقارّ. این تعریف ، تفاوت میان زمان نفسانی ( متا فیزیکی ) و فضایی ( فیزیکی ) را بیان می دارد. زمانی که بالفعل در خارج موجود باشد مورد انکار همگان است و این مشابه سخنی است که برگسون در برآورد نظریه انیشتن گوید که ما دو نوع توالی و معیت داریم توالی و معیت دو «آن» که در علم مطرح است و توالی و معیت دو گذر و سیلان که در فلسفه مطرح است. نکته دیگر تعریف متافیزیکی زمان است که به تعبیر ملاصدرا تداوم در خلق و افاضه هستی به جواهر مادی است و زمان همان دوام آفرینش است. به بیان دیگر افاضه هستی به عالم ناسوت ، زمان ، و در وعائی برتر دهر و سرمد است. این برداشت با سخن الهی سازگار است که فرمود : « کل عنده بمقدار».
۵.

معنای زندگی از دیدگاه استیس وهاپ واکر(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: معنا زندگی هدف خود تدبیری ارزش مطلق

حوزه های تخصصی:
  1. حوزه‌های تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه دین
  2. حوزه‌های تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه اخلاق
  3. حوزه‌های تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی دوره معاصر (قرون 20 و 21) فلسفه قاره ای فلسفه های زندگی
تعداد بازدید : 690 تعداد دانلود : 771
معنای زندگی فوری ترین مساله است ( آلبرد کامو) آدمی برای زیستن در جهان نیاز به یک برای دارد اگر این برای نباشد او نمی داند نیروهای خود را به کدامین سمت و سو معطوف دارد و عمر خود را مصروف چه چیزی بکند اما همه سخن بر سر این است که این برای را از کجا میتوان آورد؟ آیا این برای در دل نظام خلقت حک شده است و باید به جستجویش رفت؟ و یا اصلا این برای عینیتی ندارد و امری کاملا وابسته به شخص(subjective ) است و هر کس خود باید یک (( برای )) برای زندگی خود تعریف کند؟
۶.

رهیافتی نو در مسئله معنای زندگی در نظرگاه کرکگور(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: معنای زندگی عشق رنج تناقض هراس صیرورت نومیدی فردانیت مؤلفه های وجودی

حوزه های تخصصی:
  1. حوزه‌های تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه دین
  2. حوزه‌های تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی دوره معاصر (قرون 20 و 21) فلسفه قاره ای فلسفه های زندگی
  3. حوزه‌های تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه و معنای زندگی
تعداد بازدید : 503 تعداد دانلود : 168
جستار حاضر پژوهشی است در حد توان درباره جست وجوی معنای زندگی از دیدگاه کرکگور. پرسش معنای زندگی در عصر وی به طور آشکار مطرح نبوده است، ولی آثارش سرشارند از نظرهایی که دست به دست هم، معنای زندگی را می سازند. کرکگور نواندیشی دینی و فیلسوفی وجودی نگر محسوب می شود، بنابراین آرای وی معطوف به انسان و ویژگی های وجودی آن شکل می گیرد. زندگی نیز فرایندی است که انسان آن را طی می کند و در فلسفه وجودی، نه به عنوان یک مفهوم انتزاعی، بلکه به منزله واقعیتی انضمامی (که احوال، افعال و افکار زینده آن را می سازد) لحاظ می شود. از این رو معنای زندگی در نسبتی برابر با معنای زینده یعنی انسان قرار می گیرد و مؤلفه های درون مایه معنای زندگی، متناظر با ویژگی های وجودی انسان رقم می خورد. این ویژگی های وجودی عبارتند از صیرورت، فردانیت، تناقض، رنج، عشق، هراس و نومیدی. کیفیت تحقق این ویژگی ها و در نتیجه معنایی که در زندگی پیدا می کنند، در کنار هم معنای زندگی را رقم می زند. هرچه این مؤلفه ها از معنای ارزنده تر و شایسته تری برخوردار باشند، به همان نسبت زندگی فرد معنادار خواهد بود. نکته دیگر آنکه از نظر کرکگور مؤلفه های وجودی همه به یک منظور در انسان گرد آمده اند و آن «انسان اصیل» شدن یا «خود شدن» است. به این ترتیب معنای زندگی نزد وی در گرو تحقق بخشیدن به خود اصیل انسانی است و این امر مستلزم تحقق ویژگی های وجودی انسان در معنای اصیلشان خواهد بود.
۸.

تحلیل و بررسی کارکردهای معنابخشی مرگ(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: اصالت مرگ مرگ آگاهی معنابخشی کنترل اخلاقی افزایش تراکم اخلاقی

حوزه های تخصصی:
  1. حوزه‌های تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی دوره معاصر (قرون 20 و 21) فلسفه قاره ای فلسفه های زندگی
  2. حوزه‌های تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه و معنای زندگی
تعداد بازدید : 528 تعداد دانلود : 946
مرگ، ساده ترین واقعیت زندگی ماست. ما متولد می شویم، رشد و زندگی می کنیم و در پایان، می میریم، از این ساده تر نمی شود. شاید گمان شود که مرگ نابودگر زندگی و نقطه ای در برابر آن است. به همین دلیل، زیستن با انکار مرگ است که معنا یافته و پایا می شود. حال اینکه مرگ صرفاً یک پایان نیست، بلکه فرایندی بامعناست. فرایندی که با کمک دین، نه تنها ویرانگر زندگی نیست، که آن را معنا می دهد. زندگی با انکار مرگ، اصالت خود را از کف می دهد. مرگ در سطح شناختی «ایجاد آگاهی از موقعیت» می کند و درحقیقت، پاسخی است به این پرسش که ماهیت این جهان چیست؟ و در سطح کُنش، رویه اخلاقی خاصّی را مطالبه می کند و از اینجاست که کارکردهای مرگ سامان می یابند. این کارکردها تماماً معنایی است که مرگ به زندگی می دهد. اگر اندیشه مرگ نبود، احتمالاً آدم ها طوری دیگر زندگی می کردند.
۱۵.

بررسی و تطبیق جعل یا کشف معنای زندگی در اندیشه کیرکگور و سارتر(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: سارتر معنای زندگی کشف جعل کیرکگور

حوزه های تخصصی:
  1. حوزه‌های تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه دین
  2. حوزه‌های تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی دوره معاصر (قرون 20 و 21) فلسفه قاره ای فلسفه های زندگی
  3. حوزه‌های تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه و معنای زندگی
تعداد بازدید : 99 تعداد دانلود : 24
حذف علت غایی در تاریخ اندیشه، در مباحث علمی و فلسفی تغییراتی ایجاد کرده است و این موضوع عامل تغییر نگرش انسان به بحث خداوند بهعنوان یک خالق و قدرت لایزال بوده است و اصلیترین مسئله انسان، یعنی بحث درباره معنای زندگی او را تحت تأثیر قرار داده است. این امر، دلیل اصلی بهحاشیهراندن اولوهیّت خداوند و جایگزینشدن قوای انسانی شده است که نتیجه نهایی آن حاکمیّت رویکردهای نیهیلیستی و پوچگرایانه بوده است. به دنبال آن، استیلای سکولاریسم و دینپیرایی مسئله معنای زندگی انسان را به چالش کشیده است و پس از آن، انسان خداوند را نه همچون منشأ معنا، بلکه بهعنوان مانعی بر سر راه زندگی می داند. ازاینرو، بر آگاهی و اراده خود تکیه می کند و خود را آفریننده معنای زندگی میپندارد. به همین دلیل، بحث کشف و جستجوی معنای زندگی، دستخوش تغییر شده است و به جای آن، رویکردهای معنا آفرین و سخن از جعل معنا، جایگزین شدهاند. این مسئله که آیا انسان سازنده و آفریننده معنای زندگی خویش است یا آن را از عاملی بیرونی کسب میکند، امروزه به چالش بزرگی برای بشر تبدیل شده است. تقابل اندیشمندان خداباور و ملحد اهمیت چنین مسائلی را دوچندان می کند. به همین دلیل، در این پژوهش تلاش شده است برای این پرسش، با توجه به دو رویکرد خداباور و غیرخداباور کیرکگور و سارتر، که از اندیشمندان مکتب اگزیستانسیالیسم و از پیشگامان تحولات شگرف فلسفه معاصر هستند، پاسخی مناسب بیابیم. ازیکسو، تکیه کیرکگور بر سابجکتیویته بهعنوان یک حقیقت پایدار برای کشف معنای آبجکتیو زندگی با توجه به سپهرهای هستی، و ازسویدیگر، بیمعنابودن بنیادین زندگی به دلیل وجودنداشتن خداوند از نظر سارتر که با توجه به آگاهی انسان میتوان به روش سابجکتیو برای آن معنایی جعل کرد، ژرفاندیشی شده است.
۱۶.

نسبت شهود و هوش در فلسفه ی برگسون(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: شهود شناخت هوش حیات برگسون دیرند

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : 778 تعداد دانلود : 51
یکی از نقاط ابهام برانگیز در فلسفه ی برگسون، نسبت میان هوش و شهود به عنوان دو منبع معرفتی انسان است. برگسون به دلیل تلقی خاص خود از جهان به عنوان امری پویا و سیال به دنبال روش معتبری برای دست یابی به شناخت صحیح و خطاناپذیر است. در این مورد وی با در نظر گرفتن دیرند(استمرار) به عنوان حقیقت زمان نه تنها شهود را برای کسب دانش کارآمد می داند، بلکه آن را تنها روش حقیقی دست یابی به معرفت صحیح قلمداد می نماید و روش های دیگر را غیر قابل اطمینان می داند. در این جستار ضمن بررسی عناصر شناختی فلسفه ی برگسون در پرتو دیگر اجزای نظام وی به بررسی ماهیت، کارکرد و عمل متقابل شهود و عقل(که برگسون از آن به هوش تعبیر می کند) خواهیم پرداخت و روشن خواهیم نمود که با وجود ارجحیت بی چون و چرای شهود بر هوش، این دو نحوه ی شناخت، در نگاه نخست در دو ساحت گوناگون کاربردهای متفاوتی دارند، اما با نظری دقیق تر در خواهیم یافت که ترکیب هوش و شهود و عمل متقابل و تکاملی آن ها انسان را به معرفت مطابق با واقع خواهد رساند.
۱۷.

حرکت از نگاه ملاصدرا و برگسن ‏

۱۸.

بررسی ریشه ها و زمینه های تطبیق تفسیر زمان در اندیشه ی برگسون و ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)

پالایش نتایج جستجو

تعداد نتایج در یک صفحه:

درجه علمی

مجله

سال

زبان