فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱۶۱ تا ۱۸۰ مورد از کل ۶۵۴ مورد.
تحلیل تطبیقی هفت وادی عرفان با سوره ی حضرت یوسف و داستان شیخ صنعان
حوزه های تخصصی:
در کتاب مقامات الطیور، داستان شیخ صنعان، شاخه ای فرعی یا داستانی در میان داستان است که ضمن بیان توجّه عطار به شیوه ی داستان در داستان؛ پیوندی از داستان مثال با قهرمان های انسانی و تمثیل با شخصیّت های حیوانی را در کل منطق الطیر به نمایش می گذارد. از دیگر سوی، در محتوا، همان محتوای بخش پرندگان، یعنی هفت وادی سیر و سلوک را به دیگر زبان نقل می کند.
این داستان؛ یعنی شیخ صنعان (صنعا، سمعان) پیوندهای ویژه ای (در ظاهر و باطن) با سوره ی مبارکه ی یوسف(ع) دارد و نیز، سفر جان و تن شیخ پیر بغداد را در هفت منزل خطرناک عشق به نمایش می گذارد تا تأییدی بر سخن رمزی عطار در بخش داستان پرندگان باشد.
این پژوهش، برآن است تا بر اساس مبانی نظری ادبیات تطبیقی، پیوند دو سویه ی داستان شیخ صنعان با قرآن (داستان حضرت یوسف) و داستان پرندگان و هفت وادی یا هفت خان عروج روحانی را نشان دهد.
تجلی وحدت در مثنوی مولانا و تائیه ابن فارض(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ابن فارض از بزرگترین سرایندگان شعر صوفیانه در ادبیات عرب است و مولانا نیز خداوندگار عشق و عرفان در ادبیات فارسی است و زیباترین و مهمترین مضامین عرفانی در اشعار این دو یافت می شود. جهان بینی و نگرش این دو عارفِ بزرگ، با یکدیگر شباهت های قابل توجهی دارد و در بسیاری از موضوعات عرفانی مشابهت و مطابقت تام دارد. زیربنا و شالوده اعتقادشان بر وحدت حق و ادراک آن است و هر دو را باید قائل به وحدت شهود دانست. وحدت حق از مهمترین مباحثی است که در عرفان از دیر باز مطرح بوده است؛ این اندیشه سترگ در اشعار مولانا و ابن فارض نمود خاصی دارد و این دو با شهودی عاشقانه به وحدت حق دست یافته اند و با زبان رمز وتمثیل آن را بیان کرده اند. این دو عارف بزرگ، اگرچه هر ک دام شیوه خاص ی در سلوک داشته اند ولی به یک نتیجه واح د رسیده اند و آن رسیدن به وحدت از طریق عشق و شهود و فنا و... است. در این جستار تلاش می شود تا مقوله وحدت و چگونگی نایل شدن به آن، در اندیشه و آثار منظوم این دو عارف شاعر بررسی و با هم مقایسه شود.
بررسی تطبیقی چکامه های ابوطیب متنبی و مسعود سعد سلمان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از ارزشمندترین موضوعات ادبیات تطبیقی، به سبب روابط تاریخی و فرهنگی دیرین میان فارسی زبانان و ملل عرب، بررسی پیوندهای ادب فارسی و عربی است. وام ستانی شاعران پارسی گوی از شاعران عرب به ویژه از ابوطیب متنبی شاعر شهیر دوره عباسی (354 303 ه .ق.)، از موضوعات دلاویز این بخش از ادبیات تطبیقی است. این پژوهش به بررسی دیوان مسعود سعد سلمان (515 438 ه .ق.) شاعر پارسی گوی دوره غزنوی می پردازد تا چند و چون تأثیر متنبی بر سروده های وی را روشن سازد زیرا وی از جمله شاعرانی است که مهارتش در زبان عربی و آشنایی-اش با دیوان متنبی، به بهره گیری هنرمندانه از مضامین سروده های این شاعر عرب انجامیده است. افزون بر این، همسانی در اندیشه و احساس و زیستن در شرایط سیاسی نسبتاً مشابه، سبب فراخوانی و همخوانی برخی مضامین در آثار دو شاعر شده است. این پژوهش با نگاهی تطبیقی به چکامه های ابوطیب متنبی و مسعود سعد سلمان، به بررسی درون مایه های همسان میان اشعار دو دیوان می پردازد و با آوردن نمونه های متعدد نشان می دهد که مسعود سعد گاه به برگردان ابیاتی از متنبی پرداخته و هنرمندانه از آن ها سود جسته است. آنگاه مضامینی مشترک را مطرح می سازد که برخاسته از توارد خاطر میان این دو شاعر است و نمی توان آن ها را ترجمه یا اقتباس به شمار آورد.
اساطیر ایران در آیینة خوانش و دریافت حسین مجیب المصری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اسطورهشناسی تطبیقی، از زمینههای پژوهشی نسبتاً جدیدی است که از نیمة دوم قرن نوزدهم، به طور گسترده کاربرد یافته است. ارتباط این رویکرد، از یک سو در زمینة ادبیات تطبیقی و از سوی دیگر، در حوزة نقد اسطورهای پیوستگی و انسجام مییابد. با اینکه ضرورت شناخت اساطیر ملل و اقوام جهان، بهصورت گسترده و تطبیقی، نخست از سوی پژوهندگان اروپایی احساس شد و پژوهشهای گستردهای انجام دادند که بیشتر محدود به اساطیر اقوام اروپایی (یونان و روم) بود، اما گسترة کاربرد این رویکرد، در شناختگی اساطیر ملل اسلامی، از کاوشهای جزئی یا موردی برخی مضامین اسطورهای، فراتر نرفت. حسین مجیب المصری، در سال 2000 با شناخت این فقر پژوهشی، با تحقیقی با نام «دراسة مقارنة للأسطورة بین الأدب العربی و الفارسی و الترکی»، نخستین گام را در تطبیق اسطورههای ایرانی، عربی و ترکی برداشت و شگفتا که هنوز پس از گذشت یک دهه، حتی اشارهای نیز بدانها نشده است. مجیب المصری در این پژوهش تطبیقی، هریک از اساطیر ایرانی، عربی و ترکی را در سه بخش جداگانه مورد بررسی قرار میدهد. هرچند این اثر، هماهنگ با رویکرد نقد اسطورهای قرن بیستم نیست، اما در نقد و سنجش اسطورههای ایرانی، دستاوردهای نوینی را در عرصة اسطورهشناسی تطبیقی، ارائه می کند و اسطورههای ناشناختهای از اساطیر عربی و ترکی را، با نمونههای مشابه ایرانی تطبیق می دهد که تاکنون در هیچ پژوهشی، مورد بررسی قرار نگرفته اند. در این مقاله می کوشیم ارتباط اسطوره و کارکرد اسطورهشناسی در ادبیات تطبیقی را نمایان و سپس دستاوردهای حسین مجیب المصری را معرفی کنیم و در حوزهای محدودتر، بهنقد آرای حسین مجیب المصری در خوانش و دریافتی که از اساطیر ایران داشته است، بپردازیم و در پایان، وجوه اشتراک اساطیر فارسی با اسطورههای تطبیقی عربی و ترکی را، در دو بخش اسطورههای دینی و تاریخی نشان دهیم. هدف از این پژوهش نشان دادن تواناییهای بالقوة اساطیر ملل اسلامی، تأکید بر پژوهش در بستر اسطورهشناسی تطبیقی و ضرورت تغییر توجه یک سویة اسطورهشناسان ایرانی و غیر ایرانی است.
نگرشی تطبیقی بر رویکردهای سیاسی در دیوان ابوالقاسم الشابی و کلیات اقبال لاهوری (عنوان عربی: نظرة مقارنة إلی الاتجاهات السیاسیة فی دیوان أبیالقاسم الشابی وکلیات إقبال لاهوری)
حوزه های تخصصی:
»ابوالقاسم شابی» و «اقبال لاهوری» از شعرای انقلابی و متعهد بودند که در راه اصلاح و بیدارسازی افکار مردم گام نهادند. این دو شاعر آزادی خواه علیه جور حاکم بر زمانه خود قیام کردند و به قیام علیه ستم متعهد شدند و به علت خفقان های موجود در سرزمین های تونس و پاکستان، زبان رمز و کنایه را برگزیدند تا آنجا که «ظالم و ظلام» در قصاید شابی نماد استعمار فرانسه است و یا از آن به «الثعبان» مار تعبیر می شود. اقبال نیز از استعمار انگلیس به «گرگ بره نما» تعبیر می کند.»شابی و لاهوری» سعی کردند گوهر نایاب عشق الهی را در هموطنان خود بپرورانند تا با توکل به خدا و کسب اراده از دست رفته، بر روح صوفیانه خشک حاکم بر زمان خود غلبه کنند و علیه استعمار به پاخیزند.چکیده عربی:کان الشابی ولاهوری شاعرین ثوریین ملتزمین خطوا خطوات بعیدة فی سبیل إصلاح الأمة ویقظة الشعب کما نراهما یثوران ضد ظلم الحکام، بوصفهما شاعرین محررین، ویلتزمان الوقوف ضد الظلم. اختار الشاعران لغة الرموز والکنایات بسبب أجواء الرعب الموجودة فی بلدیهما تونس وباکستان. یرمز الظالم والظلام فی قصائد الشابی إلی الاستعمار الفرنسی کما یعبر عن هذا الأخیر بالثعبان؛ وکذلک عبّر إقبال عن الاستعمار الإنجلیزی بالذئب فی ثوب الحمل. حاول الشابی ولاهوری تنمیة الدرر الیتیمة للعشق الإلهی فی نفوس المواطنین کی یغلبوا علی روح التصوف الجاف المسیطر علی عصرهم ولیقفوا ضد الاستعمار.
بررسی تطبیقی شخصیت اصلی و شخصیت پردازی آن در داستان حادثة شرف یوسف ادریس و سنگ های شیطان منیرو روانی پور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
«شخصیّت» مهم ترین عنصر داستانی است که بدون آن داستان پدید نمی آید. ممکن است در داستان یک شخصیّت و یا بیشتر نقش آفرینی کنند و در این میان شخصیّتی را که نقش کلیدی در پیشبرد حوادث دارد «شخصیّت اصلی» می نامند. «فاطمه» و «مریم» در داستان های حادثة شرف و سنگهای شیطان شخصیّت های اصلی داستانی هستند که در آن زنان در پای بت باورهای غلط قربانی می شوند. اگرچه حادثة شرف را داستان نویسی مصری و سنگ های شیطان را نویسنده ای ایرانی خلق کرده است با این وجود درون مایه مشترک (انتقاد از سنّت های نادرست در ارتباط با زن) دو داستان را بسیار به یکدیگر نزدیک ساخته است؛ به گونه ای که می توان شب اهت را در ابع اد گون اگون داست ان ها مشاه ده ک رد. نگارندگان در این مق اله شخصیّت اص لی و شخصیّت پردازی آن را برای بررسی تطبیقی برگزیده اند تا از طریق مقایسه، نقاط تفاوت و تشابه آن دو را با یکدیگر در یابند. اگر از میان عناصر سازندة داستان این عنصر برگزیده شده از آن رو است که با بررسی شخصیّت های اصلیِ زن می توان تا حدّی از مشکلات آنان در جامعة مصری و ایرانی آگاه شد.
بررسی تطبیقی رمانتیسم اجتماعی در داستان کوتاه گیله مرد اثر بزرگ علوی و النهر زکریا تامر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بزرگ علوی و زکریا تامر، هر دو از نویسندگان توانای دنیای معاصر به شمار می روند. اوضاع آشفتة سیاسی و اجتماعیِ تقریباً مشابهِ حاکم بر عصر هر دو، باعث شده است که در نویسندگی و به خصوص داستان کوتاه، رویّه ای تقریباً یکسان را در پیش گیرند. داستان گیله مرد و النّهر که هر دو نمونه ای موفّق در زمینه داستان کوتاه به شمار می روند، اوضاع اجتماعی دوران خویش را با زبانی نمادین و تقریباً پوشیده به چالش می کشند. پرداخت صحنه های طبیعت و ویژگی شخصیّت های موجود در هر دو، در خدمت پیش برد داستان است؛ به طوری که خواننده را در فضای داستان سهیم و پیام مورد نظر صاحب اثر را به او انتقال می دهند. طبیعت، بازیابی شخصیّت زن، توجّه به نابرابری های موجود در جامعه، استبداد و خفقان حاکم، از مهم ترین مؤلّفه های اجتماعی موجود و مشابه در دو اثر به شمار می روند که ضرورت انجام این پژوهش را دوچندان کرده است. هدف از این پژوهش توصیفی – تحلیل، بررسی و تطبیق رمانتیسم جامعه گرا و بیان موارد تشابه و تفاوت موجود در هر دو اثر، در چارچوب مکتب آمریکایی است. هر دو داستان از وحدت تأثیر برخوردار هستند؛ تأثیر ظلم و بیدادی است که هیئت حاکمه بر عامّه مردم اعمال می کنند و به شکلی نمادین در پهنه هر دو داستان به تصویر کشیده شده است؛ با این تفاوت که پرداخت صحنه ها در داستان گیله مرد واقعی و عینی تر است؛ برخلاف داستان النّهر که همراه با تخیّل و دیریاب تر است.
اسطوره در شعر أدونیس و شاملو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زبان نمادین و اسطوره ای، در شعر معاصر جایگاهی درخور یافته است. اسطوره ها در هر سرزمینی بخشی از هویت، تمدن و فرهنگ آن سرزمین به شمار می روند و شاعران با بهره گیری از آنها، افزون بر اینکه شعر خود را هنرمندانه تر می سرایند، می توانند دغدغه ها، دل مشغولی ها و خواسته های خود را از طریق آنها با زبانی غیرمستقیم به جامعه منتقل کنند. شاعران معاصر ایرانی و جهان عرب نیز از به کارگیری اسطوره ها غافل نبوده و کوشیده اند از این طریق اهداف خود را بیان کنند. از میان این شاعران، أدونیس و احمد شاملو در شعر خود به اساطیر و افسانه ها توجهی ویژه داشته اند. در این مقاله با بررسی اسطوره در شعر این دو شاعر، به این نتیجه می رسیم که افزون بر گرایش این دو به بهره گیری از اسطوره، أدونیس به بازآفرینی اسطوره ها می پردازد و شاملو خود به خلق اسطوره دست می زند.
بررسی تطبیقی فقر در شعر عبدالوهاب بیاتی و ایرج میرزا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
عبدالوهاب بیاتی، شاعر معاصر عراقی و ایرج میرزا، شاعر دورة مشروطة ایران، هردو در شرایطی زندگی می کردند که توده های مردم در فقر و بیچارگی به سرمی بردند و از فقدان امنیت، ظلم و ستم حاکمان و بی کفایتی آنان در ادارة امور جامعه و بی توجهی شان نسبت به اوضاع و احوال زندگی مردم رنج می بردند.هردو شاعر با داشتن دغدغة اجتماعی مشترک، شعر خود را برای بیان دردها و رنج های توده های مردم به کارگرفته و به معضل فقر در جامعه و پیامدهای ناگوار آن پرداخته اند و ضمن اشاره به عوامل و مظاهر فقر در جامعه، از راه های مبارزه با فقر نیز سخن گفته اند. در این پژوهش، تلاش می شود با استفاده روش توصیفی و شیوة تحلیل محتوا، به بررسی تطبیقی پدیدة فقر و مهم ترین عوامل و مظاهر آن در شعر عبدالوهاب بیاتی و ایرج میرزا پرداخته شود. بررسی شعر دو شاعر در این زمینه، نشان می دهد که هردو شاعر، حاکمان و فقدان آگاهی اجتماعی در میان توده های مردم را به عنوان عوامل فقر و کارگران، کشاورزان، آوارگان و یتیمان را به عنوان مظاهر و جلوه های فقر در جامعه مطرح کرده اند و از دعوت مردم به مبارزه با حاکمان ستمگر و دعوت از حاکمان برای رسیدگی به احوال فقرا، به عنوان مهم ترین راه های مبارزه با فقر سخن گفته اند.
تحول معنایی وامواژه های عربی در کلیله و دمنه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تحول معنایی یکی از تغییرات زبانی است که در سطح واژه ها رخ می دهد و منظور از آن، حفظ شکل ظاهری واژه و تغییر معنای نخستین و پذیرش معنایی تازه است. وام واژه ها یکی از زمینه های به وجود آمدن تحول معنایی هستند. در این مقاله، به تحول معنایی برخی از وام واژه های عربی کتاب کلیله و دمنة فارسی می پردازیم. ابتدا عوامل و نحوة تحول معنایی را از نظر زبان شناسان مطرح می کنیم و سپس وام واژه های تحول معنایی یافتة کتاب کلیله و دمنه را براساس این اصول مورد بررسی قرار می دهیم. در این بررسی که مطالعه ای طولی است، تحول معنایی وام واژه های عربی را در زبان فارسی قرن ششم هجری نسبت به قرون پیشین مقایسه کردیم. برای این کار، چهار لغت نامة عربی در قرن های دوم، سوم و پنجم را انتخاب و معنی آن ها را با لغت نامة دهخدا در زبان فارسی مقایسه کردیم. هدف این پژوهش بررسی جایگاه وام واژه ها در ادبیات تطبیقی و اهمیت بررسی آن ها در متون ادبی فارسی است. پس از بررسی چرایی تحول معنایی وام واژه ها، چرایی اهمیت آن ها در ادبیات تطبیقی را مشخص کردیم.
بررسی اشکال گفتگومندی زبان در دو رمان زنانه پیرزاد و مستغانمی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بر اساس منطق گفتگویی و توجه به دیگربودگی در نظریه باختین، می توان اصالت رمان را در ویژگی چندزبانگی آن دانست؛ از همین رو، زبان رمان در تعامل گفتگومند با سایر زبان های برآمده از خاستگاه های متنوع اجتماعی ایدئولوژیک و نیز در تعامل بینامتنی با زبان سایر متون قرار دارد و به بازنمایی آنها می پردازد. بدین ترتیب، رمان نویسان زن نیز در نوشتار زنانه خود، با تکیه بر چندزبانگی، گفتمانی دوصدایی ایجاد کرده، امکان بروز صدای زنانه را فراهم می کنند. مقاله حاضر، با روش توصیفی تحلیلی و با بهره گیری از نقد باختینی، در مقایسه ای تطبیقی بر پایه مکتب امریکایی جلوه های گفتگومندی زبان در دو رمان زنانه فارسی و عربی را بررسی می کند: رمان چراغ ها را من خاموش می کنم، اثر زویا پیرزاد و ذاکرةالجسد (خاطرات تن)، اثر أحلام مستغانمی. این دو نویسنده، علی رغم تفاوت در راهبرد های روایتی، در نوشتار زنانه خود به مسئله زبان و جایگاه آن در رمان توجه کرده، بر اساس ویژگی های سبک خویش اشکال متنوعی از حضور زبان های دیگر را در رمان بازنمایی کرده اند. در نتیجه گفتمان دوصدایی، در سه سطح مختلف، دیدگاه زنانه نویسندگان را به شکلی منکسر بروز می دهد؛ با این تفاوت که پیرزاد به ایجاد دنیای ناهمگون زبانی و شکست هژمونی زبان مسلّط بر ادبیات توجه کرده است، در حالی که مستغانمی نگاهی انتقادی به مقوله جنسیت می افکند.
زبان عربی در ایران گذشته، حال و آینده (عنوان عربی: اللغة العربیة فی إیران ماضیها، حاضرها و مستقبلها بقلم فکتور الکک)
حوزه های تخصصی:
زبان عربی در برهه ای از زمان چهره جهانی به خود گرفت و دایره نفوذ خود را با گسترش اسلام در سراسر جهان وسعت بیشتری بخشید. مرزهای چین را درنوردید و با گذر از خاورمیانه، مصر و شمال افریقا به جنوب باختری اروپا رسید. پایه گذار این گستره فراگیر جهانی چیزی نبود جز تمدنی که این زبان با خود داشت و باعث هدایت انسان ها به سوی پیشرفت و شکوفایی شد. مردم جزیره العرب با نشر اسلام به وسیله زبان قرآن راه این تمدن را هموار کردند و باعث شدند تا دیگر ملل نخبه جهان با شیفتگی فراوان زبان عربی را در آغوش گیرند، و با این زبان، میراث فرهنگی دیرپای خود را منتقل کنند.ایرانیان با مشارکت عظیم خود در تمدن اسلامی و عربی، و با نقش آفرینی بی همتا در ساماندهی زبان عربی، از دیگر ملل سرآمد بودند. و این گفته ابن خلدون است که: «بیشتر علمای اسلام از ایرانیان بودند». (? ابن خلدون، 1967م.)با این همه، و علی رغم گسترش زبان عربی در ایران، این پرسش مطرح است که چرا زبان عربی به عنوان زبان گویشی مردم در قلمرو شاهان ساسانی آن گونه که در سرزمین ما بین النهرین، سوریه، فلسطین و لبنان مورد استفاده قرار گرفت، به کار گرفته نشد؟ زبان فارسی دری با پایان قرن سوم هجری رو به شکوفایی نهاد، و نشانه های شعر و شاعری در آن نمایان شد، و سرانجام راه پرفراز و نشیب خود را با رودکی (329 هـ. / 1020 م.)، شاعر پرآوازه ایرانی آغاز کرد.چکیده عربی: أصبحت اللغة العربیة فی فترة معینة لغة عالمیة واتسع نطاقها باتساع نطاق الإسلام فی کل العالم. تجاوزت هذه اللغة حدود الصین وبعد أن تجاوزت الشرق الأوسط، ومصر، وشمالی إفریقیا، ألقت رحالها علی الضفة الجنوبیة للقارة الأوروبیة. والحضارة التی حملت فی طیاتها هذه اللغة هی التی أدت إلی هذه الشمولیة العالمیة وسوق البشریة إلی الرقی والکمال. واستطاع سکان شبه الجزیرة العربیة بنشرهم الإسلام وبواسطة اللغة العربیة أن یمهدوا الطریق أمام هذه الحضارة کما دعوا باقی الأمم المتقدمة إلی اعتناق اللغة العربیة بولع شدید لینقلوا تراثهم التلید بها.وکان للإیرانیین فضل السبق فی إکمال اللغة العربیة بدورهم الریادی فیها وبمشارکتهم العظیمة فی الحضارة الإسلامیة والعربیة. وهذا جعل ابن خلدون یقول: «إن غالبیة علماء الإسلام کانوا من الفرس.» (ابن خلدون، 1967م.)ولکن بالرغم من هذا کله یبقی سؤالا وهو أن اللغة العربیة لماذا لم یتم استخدامها لغة الحوار فی منطقة نفوذ الساسانیین کما تم استخدامها فی بلاد ما بین النهرین، وسوریا، وفلسطین، ولبنان؟ إن الفارسیة الدریة أقبلت نحو الرقی بعد انتهاء القرن الثالث الهجری، وظهرت فیها أمارات الشعر والشاعریة، وأخیرا بدأت مشوارها الطویل منذ ظهور رودکی (329 هـ . / 1020 م.)، الشاعر الإیرانی الشهیر.