نزدیک هفتاد سال پیش، فروغی رساله گفتار در روش دکارت را ترجمه و «برای مزید فایده مقدمه ای بر آن افزود و سیر حکمت در اروپا را از عهد باستان تا زمان دکارت به اختصار باز نمود». این کتاب کوچک دکارت، معرفت شناسی را که قبلا هم مطرح بود برای بیش از سیصد سال به صورت مساله محوری و اصلی فلسفه درآورد و خود دکارت را به حق پدر فلسفه جدید نمود. فروغی در پایان ترجمه خود می نویسد: «از احتیاط ها و التماس ها که [دکارت] می کند می توان استنباط کرد که احوال مردم آن زمان چگونه بوده و کسی که می خواسته است با استقلال فکر سخن گوید چه مشکلات در پیش داشته است».شک فلسفی در مقابل جزم اندیشی و تعصب و تحجر فکری است و بدین اعتبار، جوهر فلسفه است و بدون آن فلسفه می میرد. وقتی گالیله گفت زمین به دور خورشید می گردد، پاپ و دستگاه تفتیش عقاید او گالیله را محاکمه و مرتد اعلام نمودند و به مدت سیصد و چهل و هفت سال حکم ارتداد را پس نگرفتند...
کى یرکگور متاله پرشور دانمارکى، تاثیر ژرفى در جنبش فلسفى اگزیستانسیالیسم در قرن بیستم و بر متفکران این فکرى داشته است. او و مولوى از برخى جهات فکرى، شخصیتى و سیر و سلوک معنوى شبیه به یکدیگر بودهاند. در این مقال ضمن معرفى کى یرکگور، به وجود اشتراک این دو سالک طریق معنویت پرداخته خواهد شد. در عین حال به برخى از وجود افتراق نیز اشاراتى مىشود.
این نوشتار در هفتبند تدوین یافته و در تمام موارد، به متن آثار این دو متفکر استناد شده است.