قاعده روایی ""لِلْمُصِیبِ أَجْرَانِ وَ لِلْمُخْطِئِ أَجْرٌ وَاحِدٌ"" که در این پژوهش از آن به «نظریه معذوریت» تعبیر شده، تلخیص روایتی منقول از عمرو بن عاص و ابو هُریره، در کتب حدیثی اهل سنت می باشد، که بیشتر در جواز اجتهاد و اثبات عقیده مخطئه به آن استناد شده و شیعه آن را تلقی به قبول نموده است.
در این مقاله برای تبیین علل ردّ یا قبول یا شهرت این روایت در بین علمای شیعه از زمان حضور تا عصر حاضر، به بررسی سیر تلقی به قبول آن پرداخته شده است. به این منظور پیش از پرداختن به آراء شیعه در این باب، ابتدا صحت روایت بنابر معیارهای اهل سنت اثبات شده، و سپس به اجمال چگونگی بهره گیری از آن توسط علمای اهل سنت ذکر شده است، تا تصویری از فضای جامعه اسلامی در قرون مختلف ترسیم گردد.
بررسی ها نشان می دهد که معذوریت مخطئ در شیعه در قرن هفتم، به دنبال جدایی کامل معنای اجتهاد و قیاس در بین امت اسلامی، توسط محقق حلی رسماً پذیرفته و برای آن ادله ای عقلی بیان شد که فقهاء و اصولیون قرون بعد در تکمیل و تقویت آن کوشیدند؛ تا در قرن13 به خاطر هماهنگی اصول مأخوذ از روایت توسط اهل سنت با اصولی که شیعه بر اساس کتاب و سنت و عقل پذیرفته، بر تلقی به قبول روایت اذعان شد.
هر اجتماعی برای نیل به اهداف طراحی شده، و با توجه به ساختارش نیازمند نوعی مدیریت است. اندیشه اداره کردن مربوط به روزگار معاصر نیست. بلکه از دیرباز، بشر متوجه بود که برای رسیدن به آرمان های خود، ناگزیر باید با بهره گیری از تمامی امکانات و رهبری این امکانات به سوی رسیدن به آن اهداف معین اقدام نماید. شیوه رهبری و مدیریت هر جامعه ای بستگی به ساخت فرهنگی آن جامعه دارد. از این رو چگونگی مدیریت و همچنین نهادینه کردن اصول مربوط به آن از اهمیت بالایی برخوردار است. از منظر اسلام بنابه تبیین علی(ع) حکومت بار سنگینی است که خداوند برعهده زمامداران قرار داده، چهار چوب مشخص و اصول منضبطی بر آن تعریف نموده است.
در خصوص حکومت عدالت محور و مردم گاری علی(ع) کتاب ها و مقالات بسیاری به رشته تحریر در آمده است. آن چه در این نوشتار در پی آنیم، چگونگی فرهنگ سازی اصول مدیریتی مبتنی بر مکتب الهی از سوی آن حضرت می باشد. آن پیشوای بی همتا در اندک زمان خلافت خود، سعی وافر داشت تا حاکمان منتصب به خلافت اسلامی، عدالت محوری، امانت انگاری قدرت و حفظ کرامت انسانی را در شیوه مدیریتی خود، به عنوان یک هدف مقدس و الهی بنگرند و در طول حاکمیت خود، از اصول اخلاقی، خدا محوری و تقوا پیشگی تبعیت نمایند و عشق به انسان ها را سرلوحه خویش قرار دهند. زیرا تنها راه رستگاری بشریت و تکامل جامعه، از بعد حاکمیتی، همان است که علی(ع) ترسیم نموده است.
تحتوی السخریة فی الأدب علی تولیفة من النقد والهجاء والتهکم والدعابة یستخدمها الأدیب للتعبیر عن القضایا التی تدعو إلى الانتقاد فی المجتمعات بلغة ساخرة ملیئة بالضحک والدعابة. هذا الفن من الأدب هو مرآة سحریة تنعکس علیها الحقائق المرة فی المجتمع بصورة عذبة تجذب قلوب المخاطبین، وتضحکهم أولا وتحثهم على التفکر والتدبر والاعتبار ثانیا. إذا تصفحنا خطب نهج البلاغة رأینا فیها أسلوبا ساخرا معجبا یسترعی انتباه القارئ. یشهد التاریخ أن الحیاة السیاسیة للإمام علی(ع) کانت مفعمة بالأحداث السیاسیة التی تطرق إلیها أمیرالمؤمنین(ع) ضمن خطبه بصورة موجزة مثیرة. إنّ هذه الدراسة بالاعتماد علی المنهج الوصفی والتحلیلی هدفت إلی إبراز السخریة فی المائة الأولی من خطب نهج البلاغة وکیفیة تصویرها وصیاغتها من الناحیة البیانیة الأدبیة وتبیین أهم میزاتها وأسالیبها. خلصت الدراسة إلی أنّ الإمام(ع) وظّف أنماط السخریة وأسالیبها لإسباغ الطرافة علی بعض ما یسرده وللتعبیر عن واقع المجتمع ودعوة المخاطب إلی التأمل والتروی ولم یعمد إلی التجریح والإهانة فی صوره الساخرة وهذه الأسالیب تلعب دورا بارزا فی إقناع المخاطب وحثه علی الخضوع للحق والصدود عن الباطل.