حدیث «إقرؤا القران بألحان العرب» حدیث معروفی است که در حوزه تلاوت قرآن و مباحث فقهی، همواره مورد توجه عالمان قرائت و فقها و محدثین بوده است و هر گروه متناسب با مشرب عقیدتی فقهی خود، سعی در نفی یا اثبات آن داشته اند. در این مقاله ابتدا منابع و اسناد این روایت، چه از طرق شیعه و چه اهل سنت، مورد نقد و بررسی قرار گرفته و سپس با بهره گیری از کنکاش های لغوی و مطالعات تاریخی، نشان داده شده است که در عصر نبوی و حتی قبل از آن، خوانندگی و استفاده از الحان مرسوم بوده است. دین اسلام نیز از نوع خاصی از این هنر تأثیرگذار در انتقال مؤثرتر پیام خود به مخاطبان، پس از زدودن پیرایه های منفی آن استفاده نموده و قالب آوایی متن و معنامحور و منحصر به خود را به کار گرفته است. در این پژوهش سعی شده است با قراین خارجی و داخلی موجود در روایت مزبور، اصولی چند برای الحان مورد نظر اسلام ترسیم گردد.
«علم قرائت» را می توان یکی از مهم ترین علوم قرآنی دانست که تأثیری مستقیم بر ترجمه و تفسیر قرآن دارد. بررسی و ملاحظه ترجمه ها و تفاسیر قرآن در آیاتی که قرائات مختلف در کلمه یا کلماتی از آن ها وجود دارد که بر معنای آیات مؤثر است، نشانگر قرائت مورد پذیرش یا حداقل مرجَّح نزد مترجم یا مفسر قرآن می باشد. در این مقاله، ابتدا معرفی یک ترجمه (ترجمه ای ناشناخته و تصحیح شده از منطقه خراسان بزرگ) و سه تفسیر قرآن کریم (منهج الصادقین، زبده التفاسیر و مواهب العلیّه یا تفسیر حسینی) از مترجمان و مفسران ایرانی در قرن دهم هجری قمری مورد مطالعه قرار گرفته است. انتخاب قرن دهم از آن رو صورت پذیرفته که شواهد مختلف نشان می دهد در این قرن، مراحل آغازین دوره روی آوری کاتبان، مترجمان و مفسران به یک قرائت از میان قرائات مشهور صورت پذیرفته است. بررسی مقایسه ای قرائت قرآن در این ترجمه و تفاسیر نشان می دهد هرچند پذیرش قرائت واحد در قرن دهم نزد عموم محققان و در تمام مناطق ایران به طور فراگیر به چشم نمی خورد، ولی توجه به روایات منقول از عاصم بن ابی النَّجود کوفی بیشتر است. در این میان، تطابق کامل قرائت برخی از آثار با قرائت عاصم به روایت ابوبکر شعبه بن عیّاش در قرن دهم از قبیل «منهج الصادقین» و «تفسیر حسینی» نتیجه یاد شده را تقویت می کند.
سیاق یکی از قرینه های اساسی فهم واژگان و ترکیب های متن است که مفسران قرآن کریم در فهم مراد آیات به آن توجه داشته اند.دقت در معنای لغوی «سیاق» که به معنای تتابع، اتصال و انتظام است، نشان می دهد که سیاق کلام تتابع کلمات، جملات و آیات و اتصال و انتظام آن ها برای رساندن معناست؛ به همین دلیل در تفسیرها به این اتصال و انتظام برای بیان معانی کلمات، آیات، جمله ها، تعیین مرجع ضمیر، مکی و مدنی بودن سور و آیات، رد و پذیرش روایت ها و ... توجه شده است. در مسئله قرائت هم که با تفسیر ارتباط مستقیمی دارد، می توان از سیاق برای ترجیح یا اختیار وجهی از وجوه قراءات بهره گرفت.در منابع احتجاج قراءات و گاهی در برخی تفسیرها، ضمن دلایلی که برای تأیید یا ترجیح یک وجه از قرائت ذکر شده است، به وضوح نقش بافت و سیاق کلام در اختیار کردن یک وجه از قرائت دیده می شود، بنابراین سیاق و بافت کلام در بسیاری از موارد مؤید و مرجح یک وجه از قرائت دانسته شده است. نظر به اهمیت موضوع، این مقاله ضمن بیان معنای لغوی و اصطلاحی سیاق و ارائه دیدگاه های مختلف، به بررسی جایگاه و نقش سیاق در اختیار کردن وجهی از وجوه قراءات می پردازد.این اختلاف قرائت می تواند در فعل، اسم و حرف باشد.برای هر یک از این موارد شاهدی در متن ذکر می شود.
1. تطور دیدگاهها در اصل بلاغت باعث آن شده که تلقی ها از عناوین مندرج در بلاغت هم دستخوش تغییر شود. 2. در بلاغتی که جرجانی تعریف میکند ‘ وقف و ابتدا از جایگاهی اصولی برخوردار نیست ‘ زیرا بحث فصل و وصل در آن منحصر است به آوردن یا نیاوردن واو عاطفه. 3. در بلاغت به تعریف و تلقی اسلاف جرجانی ‘ وقف و ابتدا از جایگاه مهمی برخوردار بوده ‘ زیرا وقف و ابتداکاملأ منطبق بر فصل و وصل از دیدگاه آنهاست واین همان عنوانی است که بعضی اهل فن آن را عین بلاغت و تمام آن دانسته اند. 4. وقف وابتدا در قرآن ‘ هر چند قسمت اعظمش با استمداد از ابزار نحو صورت می گیرد‘ اما نفس عمل یعنی وقف بر موضوع نیکو و شروع از مقام مناسب یک عمل بلاغی تلقی می شود‘ زیرا موضوع‘ کلام بلیغ است و جهد در اظهار آن قطعأ ملازم با بلاغت است . 5. در قرآن مواضع وقفی وجود دارد که از بایدهای نحوی تکوّن نیافته اند‘ بلکه از بایسته های متعالی که منبعث از بلاغت مخصوص قرآنی است نشأت گرفته اند و این مواضع همان فواصل هستند.