ارزش یک مَثَل در جلب توجه مخاطب و تسهیل در فهم مراد متکلم گاه بیشتر از توسعه کلام است، از این رو کاربرد تمثیل در اقناع مخاطب و فن سخنوری ارزش والایی دارد.
فلسفة مثل های قرآن تنزّل مسائل بلند و بیان آنها در سطح افق فکری مردم است و نقش تاثیرگذار آن در تبیین مباحث، انکارناپذیر است؛ زیرا این فن، حقایق پیچیده را حس پذیر میکند. بر این اساس قرآن برای پایین آوردن سطح مطلب عقلی و قراردادن آن در دسترس فکر بشری، بارها از مثل استفاده کرده است.
کاربرد تمثیل و دیگر شیوه های بیانی قرآن، از نشانه های اوج بلاغت ادبی و هنری قرآن کریم است. از سوی دیگر، میدانیم که هدف داستان ها و تمثیل های قرآنی، گزارشگری تاریخی نیست؛ بلکه پشت هر داستان و تمثیل، نتیجه ای اخلاقی و تربیتی نهفته است که مهم ترین آن دعوت به تدبر و تأثیرگذاری و در نهایت تربیت انسان است.
از نظر اسلام انسان کامل که در همه فضایل به طور متعادل و هماهنگ رشد کرده است، مورد عنایت خاص خدا می باشد. چهره هایی تابناک هم چون پیامبر اسلام(ص)، سایر انبیای الهی، ائمه هدی و صالحین از این دسته اند. قرآن از این محبوبین حق، تمجید می کند و صفات آن ها را بیان می فرماید. در روایات و دعاها نیز این بزرگواران به عنوان اسوه و راه هدایت معرفی شده اند: «اَنتُمُ الصِراطُ الاَقوَمُ وَ السَبیلُ الاَعظَمُ وَ شُهَداءُ دار الفناءِ و شُفَعاءُ دارِ البَقاءِ؛ شما راست ترین راه ها و بزرگ ترین شاهراه ها هستید و شما شهیدان این جهان و شفیعان آن جهانید.»
آیا جامعه اصیل است و وجود حقیقی و مستقل دارد؟ دراین باره دیدگاه های مختلفی وجود دارد. این مقاله مساله فوق را از نگاه شهید مطهری، استاد مصباح یزدی و آیت اله جوادی آملی می کاود.
شهید مطهری، هم من فردی و هم من جمعی را اصیل می انگارد و جامعه را از وجود حقیقی، مرگ و حیات و روح واحدی برخوردار می داند که در افراد حلول کرده و من جمعی آنهاست؛ اما استاد مصباح فقط فرد را اصیل انگاشته و جامعه را امری اعتباری و دارای وحدت ماهوی می داند. آیت اله جوادی آملی وجود اعتباری را مرتبه نازلی از وجود حقیقی می داند و این مرتبه از وجود را برای جامعه، قطعی می داند. ایشان نسبت به مرتبه وجودی فراتر از آنچه مطابق با نظریه اصالت جامعه باشد، نظر صریحی ندارد.
بنابراین، سیر بحث در میان این متفکران، چنین است:
جمع گرایی معتدل¬فردگرایی ناب¬ وجود حقیقی نازل