فیزیک کوانتوم بر مبناى اصل عدم تعین و پیش بینى ناپذیرى در حوزه اتمى بنا شده است. پس از ظهور این فیزیک، برخى تلاش کردند تا برخى لوازم فلسفى و دینى را از این فیزیک استفاده کنند. بى پایه شدن اصالت واقع، از بین رفتن اعتبار اصل علیت و از بین رفتن اعتبار اصل سنخیت، از جمله لوازم فلسفى اى هستند که از این فیزیک گرفته شده اند. واضح است که این لوازم فلسفى بر برخى از اعتقادات دینى نیز اثرگذارند. علاوه بر این لوازم فلسفى، برخى نتیجه این فیزیک را بى اعتبار شدن برهان نظم و بعضى دیگر این فیزیک را راهى جدید براى اثبات خداوند دانسته اند. همچنین فیلسوفان مؤمن و خداباور نتایجى دینى نظیر اثبات اختیار آزاد و اثبات مشیت و قیومیت خداوند را از این فیزیک اخذ کرده اند. در این مقاله ضمن بررسى این لوازم، این نتیجه پذیرفته شده است که این فیزیک هیچ لازمه خاص فلسفى یا دینى اى ندارد.
هدف پژوهش حاضر بررسی تمایز علم دینی از علم غیر دینی در نگاه مخالفان است در این رابطه معتقدند که ملاک و معیاری بر این تمایز وجود ندارد. برای اثبات این مطلب سه مقوم فرضی علم، «موضوع روش غایت» را در مقام ثبوت و اثبات بررسی می کند. لذا در مقام ثبوت، دینی بودن را به هیچ معنایی نمی پذیرد، اما در مقام اثبات، بین مقام داوری و مقام گردآوری تفکیک می کنند و مدعی می شوند که تنها در مورد مقام گردآوری است که می توان سخن از علم دینی به میان آورد. نتیجه این شد که اولاً سخنان آنها معلول نوعی مغالطه است که از خلط بین مقام ثبوت و مقام اثبات نشأت گرفته است و ثانیاً برخی از مدعیات وی برخلاف سایر مبانی علم شناسی ایشان می باشد و ثالثا بخشی از مدعیاتش بدون دلیل و برخلاف واقعیت های تاریخ علم است.
این نوشتار، با روش عقلی- تحلیلی، به بررسی فهم پذیری، بیان پذیری و انتقال پذیری تجربه ها ی عرفانی و عدم آنها پرداخته است. هدف آن موجه سازی تجارب عرفانی با روی آورد تحلیلی- منطقی در سه مقام فوق است. عرفا معرفت الهی را از دو راه ممکن می دانند: عقل و شهود، اما به برتری روی آورد شهودی نسبت به روی آورد عقلی باور دارند. این مقاله، بر پایة علم حضوری، عقل منور، تعامل مکرر عارفان با تجربه های شهودی شان، و لوازم بین به معنای عام، تجارب شهودی را از هر سه نگاه منطقاً دفاع پذیر دانسته است.