مقالهٴ حاضر به بررسی ماهیّت متافیزیک عرفانی صدرالدّین قونوی و پیروان وی میپردازد. برخلاف برخی از محققّین پیشین که به نظر آنها قونوی، مانند غزّالی، فلسفه را نمیپسندد، نگارنده نشان میدهد که در واقع متافیزیک فلسفی، و به خصوص صورت بندی ابن سینا تأثیر شگرفی بر قونوی و پیروان وی، در مکتب ابن عربی، و در تلاش آنها برای طرح کردن «علم الهی»، گذاشته است و باید تأثیر حکمت فلسفی را عامل مهمّی برای تفکیک کردن بین آرای این مکتب و مراحل پیشین عرفان نظری دانست.
مقاله با نگاهی به دو مرحلهٴ مهّم تاریخ عرفان نظری، که دوّمین آن ها مکتب ابن عربی است، آغاز میشود. بعد از این، نگارنده تفسیرهای مختلف محققّین سنّتی و معاصر از مرحلهٴ دوّم را مورد بررسی قرار میدهد. در بخش عمدهٴ مقاله، نگارنده متافیزیک قونوی را تحلیل مینماید و تأثیر فلسفهٴ ابن سینا بر آن را نشان میدهد.
اصل حرکت جوهری نظریه فلسفی بنیان برانداز و حتمی ای بوده است که در عین این که مخالفت های بسیاری برانگیخته است، سرانجام، در جمع فیلسوفان مسلمان - و به ویژه شیعی - دو سه سده اخیر عموماً مقبول افتاده است. نظریه نسبیت انیشتین نیز نظریه علمی بنیان برافکن و مهمی بوده است که باز، به رغم مخالفت های فراوانی که در میان فیزیک دانان پدید آورده است، بالاخره در عالَم فیزیک ریاضی تثبیت شده است.نویسندة محترم مقاله بسیار کوتاهِ زیر در طی دو سه صفحه، طرحی به نظر بلندپروازانه درانداخته است؛ یعنی هم به تعمیم حرکت جوهری صدرایی دست یازیده و هم این صورت تعمیم یافته را دست مایه نقد نسبیت انیشتین ساخته است. در همین جا، هم از نویسنده مقاله خواستار بسط و تفصیل آن برای نشر در شماره های آینده نقدونظر هستیم و هم از محققان و متفکران مطلع از حرکت جوهری ملاصدرا و یا نسبیت انیشتین می خواهیم که نقد این مقاله را وجهه همت خود قرار دهند و حاصل نقد را برای انتشار در اختیار مجله نقدونظر بگذارند، به نظر هم تعمیم حرکت جوهری رأی تأمل برانگیزی است و هم نقد نظریة نسبیت.
مساله اثبات وجود خداوند، همواره مورد توجه فلاسفه بوده است. در این راستا، براهین متعددی ارایه شده که یکی از مهمترین آنها برهان صدیقین است. در این برهان، از طریق شناخت وجود، به واجب رسیده میشود؛ در حالیکه در براهین دیگر، اثبات وجود حقتعالی بدین صورت ممکن نیست. سنگبنای این برهان را ابنسینا بنا نهاد و پس از او فلاسفه بسیاری به آن پرداختند و هر یک تلاش کردند تا بهترین تقریر را از آن ارایه دهند. این مقاله ضمن تبیین تقریرات ابن سینا و شیخ اشراق و بیان اشکالات وارد بر آنها به نقد نظر ملاصدرا درباره دو برهان مذکور میپردازد.